نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: ۩ ☼ ۩ شرح حديث دار ۩ ☼ ۩

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    December 2010
    شماره عضویت
    948
    نوشته
    2,018
    تشکر
    1,335
    مورد تشکر
    4,766 در 1,671
    دریافت
    5
    آپلود
    316

    پیش فرض ۩ ☼ ۩ شرح حديث دار ۩ ☼ ۩

    ائمه اسلام و حافظان حدیث و سیره نویسان و مورخان شیعی و سنی به اسناد معتبر از راویان ثقه آورده اند كه رسول الله (ص) بعد از نزول آیه «و انذر عشیرتك الاقربین و نزدیكترین خویشاوندان خود را هشدار بده». (شعراء، 214) . دعوت ناهاری از حدود چهل تن از اعمام و بنی اعمام در خانه خود (یا در خانه ابو طالب) ترتیب داد و ایشان را به اسلام دعوت كرد و ابلاغ فرمود كه هر یك از شما پیش قدم شود و زودتر از سایرین ایمان آورد و مسلمان شود برادر من و وصی و خلیفه من، و به روایت ابو صادق هلالی، برادر من و وصی من و خلیفه من در امت من و ولی همه مؤمنان بعد از من خواهد بود. تنها كسی كه از آن جمع دعوت رسول خدا (ص) را لبیك گفت امیر المؤمنین علی (ع) بود. پس رسول الله (ص) به او اشارت نمود و فرمود: «این است برادر من و وصی من و خلیفه من بین شما. سخنش را بشنوید و از او اطاعت كنید» (تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، 2/62، كنزل العمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی متقی هندی، 6/392) .
    امضاء

  2. تشكر


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    December 2010
    شماره عضویت
    948
    نوشته
    2,018
    تشکر
    1,335
    مورد تشکر
    4,766 در 1,671
    دریافت
    5
    آپلود
    316

    پیش فرض

    حدیث رسول الله (ص) كه گزارش مذكور طی آن بیان شده به نام حدیث «بدء الدعوه» یا حدیث دار (چون در خانه رسول الله یا ابو طالب صادر گردیده) معروف است. صورتهای مختلف آن را امین عاملی در اعیان الشیعه (1/273 به بعد) ، سید مرتضی فیروز آبادی در فضائل الخمسه فی الصحاح السته (2/19 تا 21) و امینی در الغدیر (2/278 تا 289) و سایر محدثین و مورخین روایت كرده اند. در این جا ترجمه دو روایت به طور نمونه ذكر می شود: 1) محمد بن جریر طبری در تاریخ الامم و الملوك (2/62) از سلمه از محمد بن اسحاق از عبدالغفار ابن القاسم از منهال بن عمرو از عبدالله بن الحارث بن نوفل بن الحارث بن عبدالمطلب از عبدالله بن عباس، از امیر المؤمنین علی (ع) چنین روایت كرده است: وقتی آیه «و انذر عشیرتك الاقربین» بر رسول خدا (ص) نازل شد مرا (علی را) بخواند و فرمود: همانا خدا به من امر كرده است خویشان و اقربای خود را هشدار دهم و از عذاب دوزخ بترسانم. من خود را با تكلیفی دشوار رو به رو دیدم و دانستم كه اگر ایشان را به این امر دعوت كنم پاسخی دریافت می كنم كه مرا ناخشنود خواهد ساخت. از این رو خاموش ماندم و این راز را در دل نگاه داشتم. تا این كه جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد، اگر امری كه به تو شده به كار نبندی خدا ترا عذاب خواهد كرد. اكنون تو باید با پیمانه ای گندم و یك پای گوسفند طعامی بسازی و قدحی شیر برای ما حاضر كنی، سپس فرزندان عبدالمطلب را بخوانی تا پیش من آیند و با ایشان حرف بزنم و پیغام خدای را بگزارم. من آنچه را رسول خدا (ص) دستور داده بود انجام دادم و فرزندان عبدالمطلب را دعوت كردم. ایشان در آن روز چهل مرد بودند ـ یكی كمتر یا بیشتر ـ بین آنها اعمام پیغمبر، ابوطالب و حمزه و عباس و ابو لهب نیز حاضر بودند. وقتی همه جمع شدند مرا فرمود: طعامی كه ساخته ای بیاور. من طعام را آوردم. وقتی آن را بر زمین نهادم پیغمبر (ص) دست در غذا برد و تكه گوشتی ستبر برگرفته با دندان تكه تكه كرد و قطعات گوشت را به دور كاسه نهاد. سپس فرمود: بخورید به نام خدا. آن قوم از آن طعام بخوردند تا همه سیر شدند. از غذا هیچ كاسته نمی شد و ما جز آثار انگشتان ایشان را نمی دیدیم. به خدا سوگند، خوراك یك تن از ایشان به اندازه همه آن چیزی بود كه آورده بودم. پس به من امر نمود كه قوم را سقایت كنم و من قدح شیر را پیش ایشان بردم. همه از آن نوشیدند تا سیراب شدند. به خدا قسم هر یك از آن جمع به اندازه همه آن قدح می آشامید چون پیغمبر (ص) خواست حرفی بزند ابولهب پیش دستی كرد و گفت: رفیق شما همه را جادو كرد... بعد از این سخن آن جمع پراكنده شدند. پیغمبر (ص) نیز دیگر چیزی نگفت. روز دیگر باز به من فرمود: ای علی چنان كه شنیدی این مرد در سخن پیش دستی كرد و باعث شد، پیش از آنكه چیزی به مهمانان بگویم پراكنده شوند، بار دیگر همان غذا و آشامیدنی دیروز را آماده كن و فرزندان عبدالمطلب را دعوت كن. من نیز چنان كردم. وقتی مهمانان حاضر شدند فرمود: غذا را بیاور. من نیز آن را حاضر كردم و نزد ایشان نهادم. پیغمبر (ص) مثل روز پیش رفتار كرد و حاضران خوردند و آشامیدند و سیر و سیراب شدند. پس لب به سخن گشود و فرمود: یا بنی عبدالمطلب انی و الله ما اعلم شابا فی العرب جاء قومه بافضل مما جئتكم به. انی جئتكم بخیر الدنیا و الآخره و قد امرنی الله ان ادعوكم الیه فایكم یوازرنی علی امری هذا علی ان یكون اخی و وصیی و خلیفتی فیكم؟ یعنی: ای پسران عبدالمطلب به خدا قسم من در همه عرب جوانی را سراغ ندارم كه چیزی بهتر و برتر از آن چه من برای شما آورده ام برای قوم خویش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت برای شما آورده ام و خدا به من امر كرده است شما را به دین اسلام دعوت كنم. اكنون كدام یك از شما در این امر مرا یاری می دهد تا برادر من و وصی من و خلیفه من بین شما باشد؟ اعمام و بنی اعمام پیغمبر (ص) همه خاموش ماندند. من (علی) با این كه از همه جوانتر و چشمم از همه آشفته تر و شكمم از همه برآمده تر و ساق پایم از همه باریكتر بود گفتم: ای فرستاده خدای، من وزیر و دستیار تو خواهم بود. فقلت و انی لاحدثهم سنا و ارمصهم عینا و اعظمهم بطنا و احمشهم ساقا: انا یا نبی الله اكون وزیرك علیه، پس رسول الله گردن مرا گرفت و گفت: این است برادر من و وصی من و خلیفه من بین شما. پس سخنش را بشنوید و از او اطاعت كنید. فاخذ برقبتی ثم قال: ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیكم فاسمعوا له و اطیعوا. پس آن گروه برخاستند در حالی كه می خندیدند و به ابو طالب می گفتند: به تو امر كرد از علی حرف بشنوی و مطیع او باشی. این حدیث را علاوه بر طبری، علی متقی در كنز العمال (ج 15 حدیث 324) به نقل از ابن اسحاق، طبری، ابن ابی حاتم، ابن مردویه، ابو نعیم اصفهانی و بیهقی (دلائل النبوه) و فیروزآبادی در فضائل الخمسه فی الصحاح السته (2/19 و 20) و محسن امین در اعیان الشیعه (1/361) به روایت از طبری در تفسیر و تاریخ خود و بغوی و ثعلبی در تفسیر و نسائی در خصائص و علی بن برهان الدین حلبی در السیره الحلبیه و به روایت از ثقات محدثین شیعه مثل محمد بن علی بن بابویه قمی و شیخ ابو جعفر طوسی و امینی در الغدیر (2/278 و 279) به نقل از ابو جعفر اسكافی (در نقض العثمانیه) و فقیه برهان الدین انباء نجباء الابناء و ابن اثیر در الكامل و ابو الفداء دمشقی در تاریخ خود و شهاب الدین خفاجی در شرح شفاء قاضی عیاض و در شرح دلائل النبوه بیهقی و خازن علاء الدین بغدادی در تفسیر و سیوطی در جمع الجوامع و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه (3/254) و جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلامی (1/31) و محمد حسنین هیكل در حیات محمد (104) ... نیز ثبت كرده اند.
    امضاء

  5. تشكر


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    December 2010
    شماره عضویت
    948
    نوشته
    2,018
    تشکر
    1,335
    مورد تشکر
    4,766 در 1,671
    دریافت
    5
    آپلود
    316

    پیش فرض

    در كتاب ابو صادق سلیم بن قیس هلالی تابعی (الغدیر، 2/106) ضمن حدیث مبسوطی از قیس بن سعد بن عباده، صحابی مشهور چنین آورده است: «... پس رسول خدای (ص) همه فرزندان عبدالمطلب را جمع آورد. ابو طالب و ابو لهب نیز بین آنها بودند و در آن روز شمار ایشان به چهل مرد بالغ می گردید. رسول الله آنان را به اسلام دعوت نمود. علی (ع) خادم او بود و آن حضرت در خانه ابو طالب به سر می برد. به آنان گفت: كدام یك از شما دعوت مرا اجابت می كند تا برادر و وزیر من و وصی و خلیفه من در امت من و ولی همه مؤمنان بعد از من باشد ـ ایكم ینتدب ان یكون اخی و وزیری و وصیی و خلیفتی فی امتی و ولی كل مؤمن بعدی؟ ـ آن جمع خاموش ماندند و كسی جوابی نداد. این سخن را در سه بار تكرار فرمود. پس علی (ع) گفت: من ای رسول خدای. درود خدای بر تو باد. رسول الله سر علی را در كنار گرفت و رشحه ای از بزاق خویش در دهان او چكانید و گفت: خدایا وجود علی را سرشار از فهم و دانش و حكمت گردان. سپس به ابو طالب فرمود: ای ابوطالب، سخن پسرت را بشنو و از او اطاعت كن زیرا خداوند او را برای پیغمبر خود به منزله هارون برای موسی (برادر و خلیفه) قرار داده است» (الغدیر، 2/282) .
    امضاء

  7. تشكر


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    December 2010
    شماره عضویت
    948
    نوشته
    2,018
    تشکر
    1,335
    مورد تشکر
    4,766 در 1,671
    دریافت
    5
    آپلود
    316

    پیش فرض

    در سایر كتب حدیث نیز تعبیرات و الفاظی در حدود دو روایت مذكور آمده است. مثلا:
    1) من یبایعنی علی ان یكون اخی و صاحبی و ولیكم بعدی؟ (كنز العمال، 15/ حدیث 286 و 380، الغدیر، 2/281 به روایت از سیوطی و ابن مردویه) .
    2) هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیكم فاسمعوا له و اطیعوا (كنز العمال، 6/392 و 397، الغدیر 2/282) .
    3) ... فایكم یبایعنی علی ان یكون اخی و صاحبی و وارثی؟ (كنز العمال 15 حدیث 435، مسند ابن حنبل، 1/15) .
    4) من یواخینی و یوازرنی و یكون ولیی و وصیی بعدی و خلیفتی فی اهلی یقضی دینی؟ (الغدیر، 2/283) ، به نقل از كفایه الطالب و نظم درر السمطین) .
    5) من یضمن عنی دینی و مواعیدی و یكون معی فی الجنه و یكون خلیفتی فی اهلی؟ فقال علی : انا (كنز العمال، 15/حدیث 323) .
    6) فایكم یقوم فینا ـ یعنی ـ علی انه اخی و وزیری و وصیی و یكون منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی؟...فقام علی و ما بعد... (الغدیر، 2/283) .
    7) فمن یجیبنی الی هذا الامر و یوازرنی یكن اخی و وزیری و وصیی و وارثی و خلیفتی من بعدی؟... فقام علی فقال: انا یا رسول الله، فقال اجلس فانت اخی و وزیری و وصیی و وارثی و خلیفتی من بعدی.
    مشايخ فريدني - دايرة المعارف تشيع، ج 6، ص 154
    منبع : سايت انديشه قم
    امضاء

  9. تشكر


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi