صحراى عرفات كلاس شناخت و خودسازى امام حسین علیه السلام
سيد و سالار شهيدان روز عرفه همراه شاگردان وفادارش در این پایگاه مقدس درنگى بس شگرف كردند و روى به دامن كوه رحمت نهادند و در سمت چپ كوه در برابر كعبه كلاس صحرایى تشكیل دادند.
موضوع آن شناخت و سازندگى بود. روز، روز عرفه بود. دستهاى مباركشان را روبروى صورتشان به دعا بلند كردند و مشغول دعا شدند. دعایى بسیار طولانى، با محتوایى عاشقانه!
پروردگارا! اگر همه واقفان چنین دعایى را از جان و دل بر زبان آورند، عظمت و قدرت حضرت بارى تعالى را با جمال و جلال و شكوه و همه اوصافش بازیابند تا شوق دیدار حق در آنان پدید آید.
خدا را با چشم دل از رهگذار این دعا بخوبى مىتوان رؤیت كرد.
پروردگارى كه صنعت هیچ صنعتگرى به پایش نرسد.
بخشنده بی دریغ است. بر رازها آگاه است.
پاداش دهنده نیكىهاست.
فرستنده رحمت بر اشكهاى درگاهش،
سامع نداى دردمندان،
رافع درد دردمندان و قامع گردنكشان است.
آن هم در بیابان عرفات در فضایى باز و رهیده از هرگونه عوامل دنیایى
در چنین شرایطی آفریدگار جهان هستى را به وسیله خود او مىتوان شناخت.
حال، قلب خویش را با بخشهایی از دعای عرفه امام حسین علیه السلام جلا داده و به مناجات امام با خدای متعال گوش جان می سپاریم وبا امام همنوا می شویم:
پروردگارا، مرا به كه وا مىگذارى؟
به خویشاوندى كه پیوند محبت را مىگسلد،
یا بیگانهاى كه با من خشم مىراند،
یا به آنان كه مرا خوار مىشمارند؟
و حال آن كه تو خداى منى و رشته سرنوشت من در چنگ توست!
از غربت و تنهایى و دورى خانهام و خوارىام درچشمان كسى كه وى را بر من مسلط گردانیدهاى، به درگاه تو شكایت مىآورم.
بارالها بر من خشم مگیر كه اگر تو بر من خشم نیاورى، مرا زغیر تو باكى نیست و مگر نه این است كه فراخناك لطف و عافیت تو مرا كافى است!
خداوندا، تو را به نور جمالت كه بر زمین و آسمانها تابیده است و پردههاى تاریكى را برانداخته و كار گذشتگان و آیندگان را صلاح بخشیده است، سوگند مىدهم و از تو مىطلبم كه در آن حال كه بر من خشم گرفتهاى، مرا نمیرانى و قهر خود را بر من نازل نگردانى كه تو مىتوانى قهر و عتاب را رها كنى و به لطف بازآیى و از من خشنود شوى!
اى آن كه سپاسگزاریم به درگاه وى اندك است، اما او محرومم نمىسازد و گناهانم بسیارند لكن مرا به رسوایى نمىكشاند، پیوسته مرا در حال انجام گناهان مىنگرد، اما هیچ گاه به خوارى نمىراندم!
اى آن كه در كودكى مرا محافظت فرمودى و در هنگام پیرى بى روزیم نگذاشتى. اى آن كه الطاف و نعمتهایت در نزد من بیرون از شمارش اند و توان شكرگزارى آنها را ندارم.
اى كسى كه با من به نیكویى و احسان رفتار مى كنى و من به زشتى و عصیان تو را پاسخ مىگویم. اى كسى كه مرا به یمن ایمان نجات بخشیدى، پیش از آن كه به طریقه شكر نعمتهایت آشنا باشم.