الا اى دوستانِ عهد ديروز
به ياد آريد يكدم صبحآنروز
كه دوشادوشِ هم در رزم بوديم
به ياد او همه خرسند وپيروز
رها از خويش تا او پر كشيديد
من و تنهايى و صد آهِپرسوز
شما با دوست هم آغوش گشتيد
من اينجا با فراقى سختجانسوز
خدا را اى شقايقهاى خونين
به اين شعر پر از آه و پر ازسوز
الا اى مرغهاى رسته از خويش
شما را آرزو دارم شب وروز
زمان ديروز چون خوابى گذر كرد
قدمهايش چرا كندند امروز؟