صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14

موضوع: ☼۞☼خودشناسی در مرتبه جسم☼ ۞☼

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    jojeh3 ☼۞☼خودشناسی در مرتبه جسم☼ ۞☼

    چگونگى راه بودن نفس‏




    « از آيات استفاده مى‏ شودكه: طريق انسان بسوى خداوند همان نفس انسان است، زيرا جز خود انسان چيز ديگرى نيست كه طريق او باشد، خود اوست كه داراى تطوراتى گوناگون و درجات و مراحل مختلف است، روزى جنين، روزى كودك، زمانى جوان و زمانى پير مى ‏شود و پس از آن در عالم برزخ ادامه زندگى مى دهد، و روزى در قيامت و پس از آن در بهشت و يا در دوزخ بسر مى‏ برد، «خلاصه، آن مسافتى كه هر انسان از آغاز وجود تا پايان سيرش سپرى مى ‏كند؛ خود انسان است.»(73)
    بخشى از اين راه در حيات جسمانى و مادّى پديدار مى‏ شود. كه از منظر قرآن و تفسير الميزان اين مراحل را مطالعه مى‏ كنيم.



    امضاء

  2. تشكرها 3

    *آیه های انتظار* (13-03-2012), نرگس منتظر (20-02-2012), ال یاسین (04-03-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    شى‏ء بى نام و نشان‏




    هل اتى على الانسان حين من الدّهر لم يكن شيئاً مذكوراً، انّا خلقنا الانسان من نطفة امشاج.... (دهر1 و 2)؛ آيا بر انسان روزگارانى نگذشت كه چيزى قابل ذكر نبود؟ ما او را از آب نطفه مختلط (از مواد مختلف) خلق كرديم....

    « پرسش در اين آيه براى تثبيت مطلب است و در نتيجه معنا را بطور سربسته اثبات مى ‏كند و آن معنا اين است كه بطور مسلم روزگارى بوده كه نام و نشانى از انسان نبوده، و چه بسا مقصود آن مفسرى(74) كه گفته كلمه هل در اين آيه به معناى كلمه قد (براى تأكيد) است همين باشد، نه اينكه بگويد: يكى از معانى هل تأكيد است، چنانكه بعضى(75) خيال كرده ‏اند.

    «مراد از انسان در اين آيه جنس بشر است، و اما اينكه بعضى(76) گفته‏ اند: مراد از آن آدم ابوالبشر است، با آيه بعد سازگار نيست، چون آدم ابو البشر از نطفه خلق نشده، و آيه بعدى در باره همين انسان مى ‏فرمايد: انّا خلقنا الانسان من نطفة . (منظور آيات اين است كه انسان چيزى نبود و او را از نطفه بى مقدارى آفريديم و تك تك همه انسانها منظور است نه حضرت آدم به تنهايى.)

    «كلمه حين به معناى يك قطعه محدود از زمان است، حال چه كوتاه باشد، چه طولانى، و كلمه دهر به معناى زمانى ممتد و طولانى و بى حد است، يعنى زمانى كه اول و آخرش مشخص نيست.

    «منظور از جمله شيئا مذكورا اين است كه انسان چيزى نبود كه با ذكر نامش جزو مذكورات باشد مثلاً چيزى در مقابل زمين يا آسمان و خشكى و ترى و غيره باشد، بدين جهت نامى از او در ميان نبود.

    هنوز خلق نشده بود تا موجود شود و همانند ساير موجودات نامش برده شود، و گفته شود: آسمان، زمين، انسان، درخت و غيره.

    «مذكور بودن انسان كنايه است از موجوديت بالفعل او، و نفى مذكور بودن، يعنى اينكه موجود بالفعل نبوده بلكه بالقوّه موجود بوده به عبارت ديگر چيزى بوده امّا نه آنچه كه او را بتوان انسان ناميد. چون مى ‏دانيم، شى‏ء بوده، ولى شيئى كه مذكور شود نبوده، شاهدش اين است كه مى ‏فرمايد: انا خلقنا الانسان من نطفة ... براى اينكه مى ‏فهماند كه مادّه انسان موجود بوده، و ليكن هنوز بالفعل به صورت انسان در نيامده بود. و زمينه آيه شريفه و آيات بعدش زمينه احتجاج است مى‏ خواهد بفهماند انسان موجودى است آفريده شده (حادث)، كه در پديد آمدنش نيازمند به صانع و سازنده ‏اى است تا او را بسازد و خالقى كه او را خلق كند، چنانكه همينطور هم بوده و پروردگارش او را آفريده و به تدبير ربوبيش او را به ادوات و لوازم شعور يعنى سمع و بصر مجهز كرده، تا با آن به راه حق هدايت شود، راهى كه واجب است در طول حياتش طى كند، حال اگر كفران كرد؛ به سوى عذابى اليم مى ‏رود، و اگر شكر به جا آورد؛ به سوى نعيمى مقيم (يعنى خوشى هميشگى) سير مى ‏كند. و معناى آيه اين است كه: هل اتى - قد أتى : به تحقيق آمد بر آدمى قطعه‏ اى محدود از زمانى نامحدود در حالى كه انسان بالفعل در شمار مذكورات نبود.(77)



    امضاء

  5. تشكرها 4


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    انسان فرزند خاك و آب است


    «و الله خلقكم من تراب ثم من نطفة ثم جعلكم ازواجا(78) ...

    اين آيه شريفه به خلقت انسان اشاره مى‏كند ، كه خداى تعالى نخست او را از خاك كه مبدأ دور اوست، و خلقتش به آن منتهى مى‏شود بيافريد، و سپس او را از نطفه كه مبدأ نزديك اوست خلق كرد. مفسرين در آيه نظرات مختلفى داده‏اند.
    1.بعضى از مفسرين گفته‏اند: «مراد از خلقت آنان از خاك، خلقت پدر بزرگ شان، آدم است، چون هر چيز به اصلش نسبت داده مى‏شود.»(79) علامه مى‏فرمايند:«ممكن است اين وجه را با اين آيه تأييد نمود: خلق الانسان من صلصالٍ كالفخّار(80)؛ انسان را از گِل خشكيده‏اى چون سفال آفريد.(81)
    2.«بعضى(82) ديگر گفته‏اند: اصلاً مقصود از كلام، بيان خلقت آدم به تنهايى است. درباره اين صورت از تفسير آيه علامه مى‏فرمايند: «مى‏توان وجه دوّم را با امثال آيه ؛ و بدأ خلق الانسان من طينٍ ثمّ جعل نسله من سلالة من ماء مهينٍ(83)؛ آفرينش انسان را نخست از گل آغاز كرد، و سپس نسل او را از آب بيمقدارى قرار داد.(84)
    3.«وبعضى(85) ديگر گفته‏اند: مراد خلقت همه انسانها است، اما به طور اجمال و تفصيل، به اين معنا كه هم به خلقت اجمالى انسانها از خاك در ضمن خلقت آدم‏عليه السلام اشاره مى‏كند، و هم به خلقت تفصيلى ايشان كه از نطفه است، همچنان كه فرمود: ثم من نطفة. علامه در مورد اين وجه نيز مى‏فرمايند: «ممكن است وجه سوّم را با اين آيه تأييد نمود: ولقد خلقناكم ثمّ صوّرناكم ثمّ قال للملائكة اسجدوا لادم(86)؛ ما شما را نخست خلق كرديم، و سپس صورتگري تان نموديم، آنگاه به ملائكه گفتيم: به آدم سجده كنيد.(87)
    «فرق بين اين سه وجه، آن است كه در وجه اوّل نسبت خلقت انسانها از خاك يك نسبت مجازى عقلى است، چون خود انسانها از خاك خلق نشده‏اند، بلكه پدر بزرگشان خلق شده.
    «در وجه دوّم مراد از خلقت آنان خلقت آدم به تنهايى است مجازاً، ولى نه مجاز در نسبت، بلكه مجاز در كلمه، (كُم است يعنى خواوند به مخاطبانش كه از نسل آدم هستند خطاب مى‏كند و از اين خطاب نه خود آنها، بلكه جدّشان را در نظر دارد. پس در اين جا كُم مجازى است و به معناى (شما) نيست بلكه به معناى (جدّتان) به كار رفته است.)
    «و در وجه سوّم مراد از خلقت فرد فرد انسان از خاك به طور حقيقى است نه مجاز، ولى اين خلقت اجمالى است نه تفصيلى، با همين نكته، وجه سوم با وجهى كه ما گفتيم فرق پيدا مى‏كند.»(88)
    البته اين فرق در بيان است و در معنا چندان مهم به نظر نمى‏رسد. زيرا علّامه معتقدند اولى كه فرمود شما را از خاك آفريد اشاره به مبدأ دور آفرينش است كه در نظر اخير خلقت اجمالى و جمعى همه انسانها از خاك آدم‏عليه السلام دانسته شده است و سپس كه فرمود بعد از آن شما را از نطفه آفريد به عقيده علامه مبدأ نزديك آفرينش او را ذكر كرده. در حالى كه ديدگاه اخير آن را اشاره به مبدأ تفصيلى آفرينش انسانها دانسته است.




    امضاء

  7. تشكرها 4


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نطفه آميخته‏



    انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتليه.... (دهر/ 2)
    «كلمه نطفه در اصل به معناى آبى اندك بوده، و سپس استعمالش در آب مردانگى كه منشأ توليد مثل است بر معناى اصلى غلبه يافته.
    «كلمه امشاج جمع كلمه (مشيج) و يا (مَشَج) و يا (مَشِج) است. اين سه كلمه به معناى مخلوط و ممتزج است. و اگر نطفه را به اين صفت معرّفى كرده، به اعتبار اجزاى مختلف آن و يا به اعتبار مخلوط شدن آب نر با آب مادّه است.(89)»




    امضاء

  9. تشكرها 3


  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سير تكاملى جنين‏





    «كلمه ابتلاء كه جمله نبتليه از آن مشتق است، به معناى نقل چيزى از حالى به حالى و از طورى به طور ديگر است، مثلاً طلا را در بوته ابتلاء مى‏كنند، تا ذوب شود و به شكلى كه مى‏خواهند در آيد.
    «خداى تعالى انسان را ابتلاء مى‏كند، يعنى از نطفه خلقتش مى‏كند و سپس آن نطفه را علقه و علقه را مضغه مى‏كند، تا آخر اطوارى كه يكى پس از ديگرى به او مى‏دهد، تا در آخر خلقتى ديگرش مى‏بخشد.»(90)
    ثم خلقنا النطفه علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاماً فكسونا العظام لحماً....(91)
    «كلمه علقه به معناى قطعه‏اى خون خشكيده است و كلمه مضغة به معناى قطعه‏اى گوشت جويده شده است.»(92) و عظام به معناى استخوان است «و در اين كه فرمود: فكسونا العظام لحماً استعاره‏اى است به كنايه‏اى لطيف»(93) استعاره مورد نظر اين است كه گوشت در برگيرنده استخوان را به لباسى تشبيه كرد، كه بر اندام استخوان پوشيده شده است.


    امضاء

  11. تشكرها 2


  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مراحل تكامل نطفه‏






    «و لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين، ثمّ جعلنا نطفه فى قرار مكينٍ ثم خلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاماً فكسونا العظام لحماً....(94)؛ و همانا ما آدميان را از خلاصه‏ اى از گل آفريديم، پس آنگاه او را بصورت نطفه‏ اى در جايگاهى محفوظ قرار داديم، آنگاه نطفه را بصورت خون خشكيده و خون خشكيده را همانند گوشت جويده شده و از آن نيز استخوانى قرار داديم و بر آن استخوان‏ها لباسى از گوشت تازه پوشانديم....

    در مجمع البيان مى‏ گويد: كلمه سلالة اسم براى هر چيزى است كه از چيز ديگرى بيرون كشيده شود، بر وزن كُساحة كه اسم است براى چيزى كه جاروب شود.»(95) و ظاهر سياق، اين است كه مراد از انسان نوع بشر باشد كه در نتيجه شامل آدم (عليه‏ السلام) و همه ذريه او مى ‏شود. و مراد از (خلق) خلق ابتدايى است كه در آن آدم (عليه ‏السلام) را از گل آفريده و آنگاه نسل او را از نطفه قرار داده است اين آيه و آيه بعدش در معنى اين آيه است كه فرمود: و بدء خلق الانسان من طين ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهين(96)؛ آفرينش انسان را از گل آغاز كرد، و سپس نسل او را از خلاصه ‏اى از آب بى مقدارى قرار داد.



    ویرایش توسط مدير اجرايي : 04-03-2012 در ساعت 16:53
    امضاء


  13. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    تأييد اين مطلب، قول خداى تعالى بعد از اين جمله است كه مى ‏فرمايد: ثم جعلناه نطفة؛ يعنى پس آفرينش اولين انسان از خاك، بقيه آنها را نطفه قرار داديم. چون اگر مراد از انسان، تنها فرزندان آدم (عليه ‏السلام) بود؛ و شامل خود آدم (عليه ‏السلام) نمى ‏شد، و در نتيجه منظور از خلقت انسان از گل، اين بود كه نطفه فرزندان آدم (عليه‏ السلام) در گل او بوده، در اين صورت بايد مى ‏فرمود: ثم خلقناه نطفة ثم خلقنا النطفة علقة ، فخلقنا العلقة مضغة ...؛ يعنى خلق كرديم او را نطفه ‏اى پس خلق كرديم نطفه را علقه ‏اى پس خلق كرديم علقه را مضغه ‏اى ....»(97) در حالى كه فرموده است ثم جعلنا نطفة؛ يعنى او را نطفه ‏اى قرار داديم.
    لازم است بدانيم بين (خلق) و (جعل) تفاوت است. آنگاه جعل گفته مى ‏شود؛ كه چيزى از قبل نبوده و در هنگام جعل به اوّلين صورتش ايجاد مى ‏شود مثل نطفه كه اوّلين صورت مراحل (خلق) انسان است و چيز قابل ذكرى نيست و تازه ايجاد شده و معلوم نيست كه چيست و در نهايت چه صورتى پيدا خواهد كرد. و امّا (خلق) در مورد چيزى است كه قبلاً صورتى داشته و در هنگام (خلق) صورت تازه‏ اى مى ‏يابد. همانند علقه كه قبلاً بصورت نطفه بوده و سپس به شكل علقه يعنى خون بسته شده يا خون خشك شده در مى ‏آيد.


    امضاء

  14. تشكرها 3


  15. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    منزلگاه امن رحم‏






    ثمّ جعلناه نطفة فى قرار مكين(98)؛ سپس نسل آدم را بصورت نطفه در جايگاهى محفوظ قرار داديم‏

    «كلمه قرار مصدر است كه از آن معناى قرارگاه اراده شده تا مبالغه را برساند، و منظور از قرار مكين رحم زنان است كه نطفه در آن قرار مى‏ گيرد. و كلمه مكين صفت رحم است، و توصيف رحم به مكين يا از اين جهت است كه توانايى نگهدارى و حفظ نطفه را از فساد و هدر رفتن دارد و يا از اين باب است كه نطفه در آن ، تاب و توان زيستن راپيدا مى‏ كند. در نهايت معناى جمله اين است كه: سپس، ما انسان را نطفه ‏اى كرديم كه در رحم توانا باشد، همچنان كه آن را در آغاز از خلاصه‏ اى از گل درست كرديم. و اين تعبير مى‏ رساند كه: ما طريق خلقت انسان را از آن شكل به اين شكل مبدّل نموديم.»(99)




    امضاء


  16. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نمايشگر توحيد




    خلق الانسان من علق(100)؛ انسان را از خون بسته شده آفريد.
    حاصل مطالعه و انديشه در همه مراحل آفرينش انسان و رشد جنين به منظور تفكّر و بصيرت در آيات الهى است.
    «آيه شريفه، به تدبير الهى بر انسان اشاره دارد، تدبيرش از لحظه ‏اى كه به صورت علقه در مى‏ آيد، تا وقتى كه تبديل به انسانى با آفرينش كامل مى‏ شود، و داراى صفاتى عجيب و افعالى شگفت آور مى ‏گردد، پس انسان انسانى تمام و كامل نمى‏ شود، مگر به تدبير مستمرّ و پى در پى خداى تعالى كه اين تدبير پى در پى چيزى نيست مگر خلقت پياپى.
    پس ممكن نيست كه آفرينش را از خدا بدانيم اما تدبير را از غير او. خداى تعالى بهمان دليل كه خالق انسان است مدبر او نيز هست، در نتيجه انسان چاره‏ اى جز اين ندارد كه خداى واحد را رب خود بگيرد.
    بنابر اين در جمله مورد بحث احتجاجى بر توحيد در ربوبيت شده است.»(101) به اين معنا كه آفريدگار و پروردگار يكى است. (وحده لاشريك له)
    با نظر در اين مطالب و آيات به خوبى معناى اين كلام پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام معلوم مى‏ شود كه فرمودند: من عرف نفسه فقد عرف ربه‏


    ویرایش توسط عهد آسمانى : 11-03-2012 در ساعت 10:52
    امضاء


  17. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مأموران آفرينش و تقدير




    علامه در ذيل آيه هو الذى يصوركم فى الارحام كيف يشاء(102)؛ او كسى است كه شما را در رحم‏ها هر گونه كه بخواهد صورتگرى مى ‏كند. روايتى مى‏ آورند كه از اين قرار است:

    « در كافى از امام باقر (عليه ‏السلام) روايت كرده كه فرمودند: خداى تعالى هر وقت اراده كند نطفه‏ اى را كه قبلاً در صلب آدم بوده و از او پيمان گرفته، بيافريند، و آنچه در ازل در صلب آدم براى آن نطفه نوشته است به مرحله ظهور برساند؛ مرد را تحريك مى ‏كند تا به جماع بپردازد و به رحم زن وحى مى ‏كند كه خود را براى فرو رفتن نطفه در درونت باز كن ، تا قضا و قدر نافذ من در تو تحقق يابد، رحم دهانه خود را باز مى ‏كند، و نطفه به رحم مى‏ رسد، و چهل روز در رحم تردّد مى‏ كند ، و مى ‏چرخد تا به صورت علقه در آيد، چهل روز هم به اين صورت مى‏ ماند.

    بعد مضغه مى ‏شود، و پس از چهل روز تبديل به گوشتى مى‏ شود كه لابلاى آن رگهايى چون تورى بافته شده، آنگاه خداى تعالى دو فرشته مى‏ فرستد كه كارشان خلقت است و هر چه خدا بخواهد در رحم زنان خلق مى ‏كنند، آن دو از راه دهان زن وارد شكم او مى شوند، و خود را به رحم زن - كه روح قديم انتقال يافته از پشت پدران و رحم زنان در آنجا است - مى ‏رسانند، و روح حيات و بقا را به اذن خدا در آن گوشت مى‏ دمند، و برايش سوراخ گوش و چشم و نيز دست و پا و جوارح و اعضاى بيرونى و درونى يك انسان را درست كنند.

    آنگاه خداى عزوجل به آن دو فرشته وحى مى ‏فرستد و دستور مى‏ دهد كه قضا و قدرى كه من براى اين كودك معين كرده ‏ام و امرى كه در باره ‏اش صادر نموده ‏ام بنويسيد، و در عين حال جا براى بدا يعنى تغيير آن قضا و قدرها بگذاريد.

    «مى ‏پرسند: پروردگارا ما نمى ‏دانيم چه قضا و قدرى براى او معين كرده ‏اى، خودت بفرما تا ما بنويسيم؟.

    خداى تعالى مى ‏فرمايد: سر خود را بلند كنيد و به سر مادرش نگاه كنيد، چون نگاه مى ‏كنند لوحى مى ‏بينند كه به پيشانى مادر كودك آويزان است، و در آن چيزهايى نوشته شده ، از آن جمله صورت و زينت و اجل و ميثاق و سعادت يا شقاوت كودك و تمامى خصوصيات او است.

    يكى از آن دو فرشته آن لوح را مى ‏خواند، و ديگرى براى كودك مى‏ نويسد. و در هر يك از آن خصوصيات، بدا را براى خدا شرط مى ‏كند، يعنى جاى تغيير و تبديل را براى خدا مى‏ گذارد.

    آنگاه نوشته خود را مهر نموده و بين دو چشم كودك جاى مى ‏دهند، و سپس در شكم مادر او را سر پا نگه داشته بعد رها مى ‏كنند.

    بسيار مى‏ شود كه كودك مى ‏لغزد و پشت و رو مى ‏شود ، و اين تنها در مورد افراد طغيان‏گر و يا سركش است.

    «هرگاه هنگام ولادت كودك مى ‏رسد؛ چه در مورد كودك تام الخلقة و چه كودكى كه خلقتش تمام نيست؛ به رحم وحى مى ‏كند كه دهانه خود را باز كن تا مخلوق من بزمين بيفتد، و مقدرات من در مورد او تحقق يابد، كه اينك هنگام بيرون شدنش رسيده است، پس رحم دهانه خود را باز مى ‏كند، و در آن هنگام كودك زير و رو شده پاهايش بالا و سرش پايين شكم مادر قرار مى ‏گيرد؛ تا هم مادر آسانتر بزايد، و هم فرزند آسانتر پا به دنيا بگذارد.

    آنگاه خداى عزوجل فرشته ‏اى را به نام زاجر مى ‏فرستد تا كودك را زجرى دهد، و از آن زجر حركت كرده و متولد شود. اگر باز هم به دنيا نيامد بار ديگر او را زجر دهد تا به جنبش در آمده و از شكم مادر به زمين افتد، در حالى كه از آن زجر گريان باشد.»(103)




    ویرایش توسط عهد آسمانى : 30-03-2012 در ساعت 10:51
    امضاء


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi