منشأ قدرت بودن شیطان
یكی دیگر از عوامل گسترش شیطانپرستی این است كه شیطان را منشأ قدرت معرفی میكنند و كامیابی و موفقیت در زندگی را در روزگار غلبه شیطان در گرو دست دادن با او و سپردن روح خود به شیطان اعلام میكنند.
شیطانگرایان میگویند ما در دوران غلبه شر بر خیر زندگی میكنیم و این نشانه غلبه شیطان بر خداست، پس نیروی غالب نیروی شیطان است و در صورت همراهی با او میتوان به نیروی لازم برای رسیدن به اهداف و آرزوها دست یافت.
جنبش شیطانگرایی در راستای جا انداختن این دروغ بزرگ كه در دوران غلبه نیروی شیطان به سر میبریم، دست به فعالیتهای تبلیغی گستردهای زده است. رومن پولانسكی در فیلم كودك رزماری (1968) تولد شیطان را اعلام كرد، تولدی كه همه از آن خوشحال اند و او را فرزند قدرتمندترین قدرتمندان میدانند.
سپس در فیلم دروازه نهم (1999) شیطان را به صورت نیرویی كه غلبه یافته معرفی میكند و سرانجام در فیلم گابریل تولید سال 2008، میبینیم كه زمین را ظلمت و پلیدی فرا گرفته و خداوند فرشتگان را برای نجات زمین میفرستد؛ اما آنها نیز آلوده میشوند و در پایان گابریل كه همان جبرئیل است با دلخوری از خداوند، دست از زمین میكشد و به آسمان صعود میكند، تا نگذارد كه خدا فرشتگان دیگر را به زمین بفرستد.
این فیلمها كه با تكنیكهای بالا و جذابیتهای زیاد داستانی تولید میشود، در نهایت باور یا دست كم این احتمال را تقویت میكند كه نیرویی به نام نیروی شیطان وجود دارد و پیوستن به او بسیار مفید و مؤثر است.
میل به انتقاد و اعتراض در جوانان
یكی دیگر از عوامل جذابیت و روی آوری به جنبش شیطانی كه بسیار شیطنت آمیز به كار گرفته شده، میل به انتقاد و اعتراض در جوانان است. بدون شك مدل زندگی ما كه بر اساس اهداف و برنامههای تمدن غرب شكل گرفته با فطرت و طبیعت انسان ناسازگار و خیلی آزار دهنده است.
نظام اقتصادی، سیاسی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی تقلید شده گاهی چهره ناخوشایندی به خود گرفته و سرشار از تباهی میشود و نشانههای این تباهی كه در تار و پود تمدن معاصر و زندگی ما پیچیده، افسردگیها، اضطرابها، رنجهای بیهوده، ارزشهای پوچ نظیر پول، مدرك، مدالها و جوایز مسخره بینالمللی و هزاران پدیده موهوم و بیمعنای دیگر است.
نوجوان و جوانی كه تازه با این عرصه آشنا میشود و هنوز این هنجارهای بیمعنا را درونی نكرده ستم و تجاوز به حریم خود را كاملاً احساس میكند و به سركشی رو میآورد.
دقیقاً به همین علت در دهه 1960شاهد جنبشهای دانشجویی وسیع در آمریكا و اروپا بودیم. دقیقاً در اوج این جنبشها بود كه پدیدهای به نام موسیقی متال به عنوان موسیقی اعتراض به وجود آمد که اهدافی نظیر مخالفت با مصرفگرایی، فاصله فقیر و غنی، سرمایهداری، جنگ، فرسایش روابط انسانی و... داشت، مثلاً جوانان میرفتند و از زبالهها لباسهای پاره پیدا میكردند و میپوشیدند تا به اختلاف طبقاتی و بیعدالتی اعتراض كنند، داد و فریاد راه میانداختند، ویژگی موسیقی متال فریاد، حرفهای اهانت آمیز و سروصدای بلند است.
دیری نگذشت كه این جنبش به جهات انحرافی سوق پیدا كرد.
در بین شعارها، دعوت به استفاده از ماریجوانا و سایر مواد مخدر پیدا شد.
این گروهها از آنجا كه خلاف ارزشهای اجتماعی حركت میكردند و تندی و اهانت ورد زبانشان بود و نهادهای اجتماعی نظیر اقتصاد، حكومت، آموزش، خانواده و دین را مورد حمله قرار میدادند، ظرفیت خوبی برای گرایشهای شیطانی داشتند و از سوی دستهای پنهان سرمایهداری به همین سمت منحرف شدند.
مخالفت و اعتراض به نظم موجود
یكی دیگر از علل جذابیت شیطانگرایی مخالفت و اعتراض به نظم موجود و ارزشهای رایج اجتماعی است، كه برای جوانان هیجان زا و جالب است.
در این اعتقادات حرفهای درست و نادرست به هم آمیخته شده و ایدئولوژی شیطانی به جهت اینكه حرفهای درستی هم دارد، امكان تحقق و تداوم در دنیای آینده را خواهد داشت و در كنار آن نگرشهای باطل، خشونتآمیز، هوس مدارانه و غیر انسانی خود را نیز عملی خواهد ساخت.
سالها طول میكشد تا پس از تجربه زندگی بر اساس طرح شیطانی به تعارضها و رنجها و ناكامیهای آن پی ببریم و در جستجوی طرح دیگری برای زندگی برآییم.
و به همان نقطهای برسیم كه انسان ناكام امروز رسیده است.
حال چه كسی میخواهد نسبت به این امور روشنگری و اطلاع رسانی كند. بدون وجود هستههای قوی پژوهشی با مطالعات میان رشتهای و رویكرد آینده پژوهانه، مگر میتوان این توطئه بزرگ را شناخت، تا در گام بعد به ترویج این شناخت اندیشید.
فرآوری: نسرین صفری
بخش اجتماعی سایت تبیان
منابع:پارسی طب/ تابناک