نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10

موضوع: ✿^**^✿بهره ادبيات از سخنان امام علي(عليه السلام)✿^**^✿

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    جديد ✿^**^✿بهره ادبيات از سخنان امام علي(عليه السلام)✿^**^✿


    بهره ادبيات از سخنان امام علي(عليه السلام)ـ(1)


    چکيده(1)

    در مکتوبات ايرانيان از قرن چهارم به بعد کمتراثري را مي توان يافت که در آن بهره اي از قرآن و کلام معصومين عليهم السلام نباشد. قرآن کريم اولين سندي است که فقراتي از آن را درخطبه ها و نوشته هاي خود تضمين کرده اند و يا آن را در قالب الفاظ ديگر بکاربرده اند.

    ايرانيان که خود پيش از تشرف به اسلام، ادبياتي پربار داشتند؛ پس از آشنايي با اين منبع فياض کوشيدند تا کلام خود را با اين مفاهيم گهربار آراسته نمايند. آنان پس از قرآن کريم از هيچ گفته اي به اندازه ي کلام علي (ع) بهره نبردند. بر حسب ظاهر توجه ايرانيان به فقرات کوتاه از سخنان علي (ع)، پس از تأليف کتاب «مطلوب کل طالب» از رشيد و طواط اتفاق افتاده است. اين نکته قابل توجه است که گرچه نهج البلاغه، گرد آورده رضي در قرن چهارم است؛ اما بسياري از خطبه ها و کلمات امام علي (ع) در اسنادي، قرن ها پيش از نهج البلاغه موردبهره برداري ادبا بوده است.
    پس از گسترش زبان دري کمتر اثري را مي بينيم که به کلام اما م آراسته نباشد.

    حکيم ابوالقاسم فردوسي (م: 416) در نظم شاهنامه بارها به صفات الهي، آفرينش آسمان و زمين، رستن گياهان، ريزش باران، پيدايش انسان، دادگري و فرجام ستمکاري اشارت داشته است. بي پرده پيداست که او در نظم خطبه هاي علي (ع) را پيشروي داشته است.

    ناصر خسرو (394 ــ482) که مذهب اسمعيلي داشته، و از ارادتمندان خاندان اهل بيت بود؛ درديوان خود فقرات زيادي از کلام امام اخذ کرده است.

    نصرالله منشي در ترجمه کليله و دمنه به عربي؛ او که خود سرآمد بيش از بيست تن از ادباي بعد از خود است، آنجا که مي خواهد استحکام انشا و لفظ را به نهايت رساند به آيه اي از قرآن يا کلامي از علي (ع) استشهاد مي کند.

    مجمع النوادر نظامي عروضي معروف به چهارمقاله؛ مرزبان نامه وراويني با نثر مصنوع در اوايل قرن هفتم، که از تضمين آيات و روايات برخوردار است؛ بختيارنامه به نثر مصنوع و به تصحيح دکتر ذبيح الله، که در آن از فقراتي از حکمت هاي امام علي (ع) استفاده شده است. همه نشان از بهره ي ادباي پارسي گوي از کلام امير مؤمنان دارد. اين مسئله قابل ذکر است که اين رساله تتبعي است برگرفته از قرن پنجم تا هفتم هجري، که مذهب سنت در ايران رواج داشته است. لذا شاعران و ادبا يا بدليل آشنايي کم و يا رعايت مصالح، به گفتار ائمه (عليهم السلام) چندان توجه نداشتند؛ با اينهمه کمتر کسي را در مي يابيم که خود را از کلام امام (علي)بي نياز دانسته باشد.





    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 30-05-2012 در ساعت 17:48
    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  2. تشكر

    نرگس منتظر (25-08-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مقدمه

    در قرن اخير که گروهي از شرق شناسان مغرب زمين تتبع و بحث هاي خود را به ادبيات عرب اختصاص دادند، بر سر مسئله هايي چند بين آنان پيکار در گرفت. هر دو دسته بخاطر روشنگري حقيقت، و يا بکرسي نشاندن سخن خود، تا آنجا که توانستند برابر يکديگر ايستادند.

    پس از آنکه سال ها اين بازار را گرم نگه داشتند، اندک اندک گروهي از اديبان و فاضلان مشرق زمين عرب يا جز عرب که نخست تماشا گر معرکه آنان بودند خود نيز به ميدان آمدند و هر يک به طرفداري دسته اي برخاستند.

    يکي از اين مسئله ها اين بودکه آيا گفته هاي شاعران و خطيبان عرب پيش از اسلام و نيز عصر پيغمبر و خلفا تا پايان حکومت امويان از صنعت هاي لفظي و معنوي برخوردار بوده است؟ آيا فرهنگ اسلامي پس از پيمودن دوران رشد و آميختن با ديگر فرهنگ ها مخصوصاً فرهنگ يونان و ايران به چنين هنرهايي آراسته شد؟(2)

    از آن تاريخ سال ها وبلکه ده ها سال مي گذرد، در نتيجه دو جنگ جهاني و دگرگونيهاي بزرگي که در زندگاني شرق و غرب پديد آمد، درهاي تازه اي از علم آموزي و يا مجادله هاي قلمي براي محققان گشوده گرديد، اما هنوز هم تنور اين جدال از گرمي نيفتاده است، و طرفداران هر دو نظر سرگرم کار خود هستند و مي کوشند تا با نشان دادن دليلهاي تازه تر خصم خود را مغلوب نمايند.

    آنچه مسلم است اين که گفته طرفداران نظريه نخست از تعصب و بدبيني خالي نيست، چه اگر دسته اي از شکاکان و ديرباوران دراصالت قصيده ها و قطعه هاي منسوب به عصر جاهلي ترديد کرده و آنها را محصول کوشش راويان قرن دوم دانسته اند، سندي اصيل از زبان عرب در دست است که مسلمان و نامسلمان قطعيت آن را پذيرفته اند و آن قرآن کريم است.

    قرآن هر چند از نظر تاريخي سند دوره علم و آغاز اسلام است نه عصر جاهلي، اما به مصداق آيه کريمه:

    «و ما ارسلنا من رسولٍ الاّ بلّسان قومه»(ابرهيم: 4)
    ترکيب آيات به زبان عرب پيش از اسلام و مخصوصاً تيره مضر از قريش است و ما مي دانيم قرآن در عين بلاغت معني و فصاحت لفظ از صناعت هايي چون سجع، موازنه، اطناب، ايجاز، کنايه و مانند آن برخوردار است.

    باري؛ آثار مانده از عرب جاهلي درست باشد يا نه، و در اين آثار صناعت هاي لفظي ديده شود يا نه، آنچه مسلّم است، هنگامي که قرآن نازل شد و عرب در مقابل فصاحت و بلاغت آن درماند و به بلندي لفظ و معني آن اقرار کرد، ترکيب آيات، معياري براي رسايي گفتار خطيبان و گويندگان عرب گرديد؛ چندان که خلفاي اسلام و اديبان مسلمان نيز به حکم مؤانست و يا بر طريق صناعت، کوشيدند تا کلمات و فقره هاي قرآن را در خطبه ها و نوشته هاي خود تضمين کنند، يا معني آيات قرآن را در قالب الفاظي ديگر انشاء نمايند.

    ناگفته نبايد گذاشت که اين تأثير را در خطبه هاي بعض خلفاي صدراسلام به روشني در نمي يابيم؛ يکي از آن جهت که شمار خطبه هايي که از آنان به ما رسيده چندان نيست و ديگر اين که اين خطبه هاي اندک آن چنان که سادگي و بساطت عمر را حکايت مي کند، توجه نداشتن گوينده به آراستن کلام و استفاده از صنعت هاي لفظي را نيز نشان مي دهد.

    اما هنوز قرن چهارم هجري به پايان نرسيده بود که خطبه ها عموماً به تضمين آيات قرآن و تقليد از سبک اين گفتار آسماني آراسته گشت. نمونه ي هر چه روشن تر اين تأثير را در ادبيات عصر عباسي، مخصوصاً پس از تدوين علم بلاغت و معاني بيان و توجه خطيبان به استفاده از اين صنعت، نيک مي بينيم. اگر بخواهيم نمونه هايي از اين خطبه ها بياوريم، سخن طولاني خواهد شد و سياقت نوشته از دست خواهد رفت. تنها يک نمونه را که در يکي از شناخته ترين متن هاي مصنوع فارسي آمده است، متذکر مي شوم. نظامي عروضي نويسد:

    «اما در روزگار ما از خلفاي بني عباس، ابن المستظهر، المسترشد بالله، اميرمؤمنين ــ طيّب الله تربته و فع في الجنان رتبته ــ...چون به کرمانشاهان رسيد، روز آدينه خطبه اي کرد...که بعد ازصحابه ــ رضوان الله عليهم اجمعين ــ که تلامذه ي نقطه ي نبوت بودند و شارع کلمات جوامع الحکم، هيچ کس فصلي بدين جزالت و فصاحت ندارد:

    «فوّضنا امورنا الي آل سلجوق فبرزوا علينا فطال عليهم الامد فقست قلوبهم و کثير منهم فاسقون»(نظامي عروضي، 1300، 37).
    اين نمونه، چنان که مي بينيم، مربوط به قرن پنجم و دوره ي بلوغ کامل ادبيات فارسي و عربي است و تقريباً دو قرن پيش از اين تاريخ، خطيبان در گفتار خود نظير چنين صنعت را فراوان به کار برده اند؛ اما اين نمونه را هر چند متأخر است، فقط از آن جهت آورديم که با ادبيات فارسي پيوند دارد و در يکي از متن هاي مصنوع اين زبان آمده است.
    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  5. تشكر

    نرگس منتظر (25-08-2012)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نويسندگان و گويندگان ايراني که پيش از تشرف به دين مبين اسلام و آشنايي با قرآن کريم و حديث هاي نبوي و امثال عرب، خود از فرهنگي پخته و پيشرفته بهره مند بودند و ادبيات آنان در بسياري از شاخه ها بارور شده بود، همين که با منبع فياض قرآن و معدن پرمايه ي سخنان رسول اکرم و ائمه ي اطهار ــ عليهم السلام ــ آشنا گشتند، کوشيدند تا اين گوهرهاي رخشان را درة القلاده ي گفته ها و نوشته هاي خويش سازند و آنان که در پروردن نثر فارسي و آراستن هر چه بيشتر اين زبان به زيورهاي لفظي و معنوي تعهدي داشتند، مخصوصاً توجه بدين نکته را توصيه مي کردند.

    عنصر المعالي کيکاوس ابن اسکندر بن قابوس بن وشمگير در ضمن اندرزهايي که به فرزند خود، گيلان شاه مي دهد و مجموع اين اندرزها در کتابي به نام قابوس نامه فراهم آمده و مکرر به چاپ رسيده است، در باب آيين دبيري و شرط کاتب چنين نويسد:

    «و نامه ي خود را به استعارت و آيات قرآن و اخبار رسول(ص) آراسته دار و اگر نامه ي پارسي بود، پارسي مطلق منبيس، که ناخوش بود؛ خاصه پارسي دري، که نه معروف بود. آن خود نبايد نبشت به هيچ حال، که خود ناگفته بهتر از گفته بود»(کيکاوس بن اسکندر، 1300: 208).
    و نيز نظامي عروضي، آنجا که از فن دبيري سخن مي گويد و شرايط دبيري را بر مي شمارد، چنين نويسد:

    «پس عادت بايد کرد به خواندن کلام ربّ العزّة و اخبار مصطفي و آثار صحابه و امثال عرب و کلمات عجم»(نظامي عروضي، 1300: 37).

    از جمله ي نويسندگان مشهور ايراني در قرن چهارم هجري، که بدين دقيقه اهتمام خاص داشته اند، ابن العميد و صاحب ابن عباد و بديع الزمان همداني را بايد نام برد. در ترجمه ي احوال صاحب مي خوانيم که:

    «چون مردي از خاصگان خود را زنداني کرد، فرمود تا او را در دارالضرب که در همسايگي او بود، نگاه داشتند. روزي صاحب بر فراز بام رفت و به دارالضرب نگريست. زنداني ندا داد «فأطّلع فرآه في سواء الجحيم»(الصافات: 55).

    صاحب خنديد و گفت: «اخسئوا فيها و لا تکلّمون»(المؤمنون: 108).
    و بديع الزمان همداني هنگامي که در مقامات خود در وصف، مبالغت را به نهايت مي رساند، چنين مي گويد:

    «و أنتم يا محبوي هذه الامة تعيشون جبراً و تموتون صبراً و تساقون الي المقدور قهراً و لو کنتم في بيوتکم لبرز الذين کتب عليهم القتل الي مضاجعهم...انّکم اخبث من ابليس ديناً قال رب بما اغويتني...»(281).

    اگر بخواهم نمونه هاي تضمين و اقتباس و يا نقل به معني اديبان و مترسلان ايراني را در قرن سوم و چهارم هجري از قرآن کريم نشان دهم، خود مقاله اي گسترده و بلکه کتابي مفصل خواهد شد و چون موضوع اصلي سخن ما نهج البلاغه و استفاده ي اديبان از گفتار مولي اميرالمؤمنين، علي ــ عليه السلام ــ است، بدان مي پردازيم.

    با اطمينان خاطر مي توان گفت پس از قرآن کريم، گويندگان و نويسندگان ايراني از هيچ گفته اي به اندازه ي گفتار علي بهره نبرده اند و هيچ زيور ارزنده اي را چون سخنان او نيافته اند تا آرايش گفته ها و نوشته هاي خود سازند.

    بي هيچ تعصب بايد اعتراف کرد که نامه ها و گفتارهاي اميرالمؤمنين، علي ــ عليه السلام ــ پس از قرآن کريم، عالي ترين نمونه ي نثر مصنوع عربي است. اين حقيقتي است که اديبان و مترسلان در زبان و ادبيات عرب از هزار سال پيش تا امروز بدان اعتراف کرده اند و آنچه سبب شد اديبان عرب و جز عرب از قرن سوم هجري به گردآوري فقره هاي کوتاه سخنان امام توجه کنند، همين زيبايي هاي لفظي و معنوي اين گفته هاست.

    زکي مبارک پس از آن که نثر فني را در عصر اسلامي توصيف مي کند و از ايجاز و اطناب سخن مي گويد، چنين مي نويسد:

    «نامه هاي علي بن ابي طالب و خطبه ها و وصيت نامه و عهدنامه هاي او از چنين صنعت برخوردار است. علي هنگامي که پيمان نامه مي نويسد، گفتار را طولاني مي سازد؛ چه، پيمان نامه دستورهاي سياسي منطقه اي را که حاکم بدانجا اعزام مي شود، در بر دارد؛ اما گاهي که براي خاصگان خود نامه مي نويسد، عبارت نامه ها کوتاه است؛ چه، در اين گونه موارد موجبي براي طولاني ساختن گفتار نيست»(مبارک، سال؟: 59).

    قرن ها پيش از آن که شريف رضي خطبه ها و نامه ها و سخنان کوتاه امام را در کتاب نهج البلاغه گرد آورد، اديبان و نويسندگان عرب مي کوشيدند تا آن سخنان را از بر کنند و معاني ابتکاري آن لفظ ها را در قالب لفظ هاي ديگر بريزند.

    عبد الحميد بن يحيي عامري، کاتب مروان بن محمد، آخرين خليفه ي اموي، که به سال 132 هجري قمري کشته شد و درباره ي او گفته اند کتابت با عبد الحميد آغاز و با ابن عميد پايان يافت و نوشته هاي او در بلاغت مثل است، گويد: «هفتاد خطبه از خطبه هاي أصلع»(2) از بر کردم و اين خطبه ها در ذهنم چون چشمه اي پي در پي جوشيد(ابن ابي الحديد، سال؟: 8).

    ابوعثمان عمر و بن بحر الجاحظ که به حق او را از ائمه ي ادب عرب شمرده اند و مسعودي وي را فصيح ترين نويسندگان سلف دانسته در ذيل اين فقره از سخنان علي(ع):
    «قيمه کل امريء ما يحسنه»(3)

    چنين نويسد:
    «اگر از اين نوشته جز همين کلمه نداشتيم، آن را شافي، کافي، بسنده و بي نياز کننده مي يافتيم؛ بلکه آن را افزون از کفايت و منتهي به غايب مي ديديم، و نيکوترين سخن آن است که اندک آن تو را از بسيار بي نياز سازد و معني آن در ظاهر لفظ باشد»(جاحظ، سال؟: 83).
    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  7. Top | #4

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ابن نباته عبد الرحيم بن محمد بن اسماعيل، که به سيف الدوله حمدان بستگي داشت، گفته است:
    «از خطابه ها گنجي از بر کردم که هر چند از آن بردارم، نمي کاهد و افزون مي شود، و بيشتر آنچه از برکردم، يک صد فصل از موعظه هاي علي بن ابي طالب است»(ابن ابي الحديد، سال ؟: 8).
    زکي مبارک در کتاب النثر الفني، هنگام بحث از سبک صابي(4) در تحرير رساله ها، پس از ذکر اين عبارت از مختار رسائل صابي:

    «لا تحده الصفات و لاتحوزه الجهات. و لا تحصره قرار مکان و لا يغيره مرور زمان. و لا تمثله العيون بنو اظرها و لا تتخيله القلوب بخواطرها. فاطر السموات و ما تظل و خالق الارض و ماتقل. الذي دلّ بلطيف صنعته علي جليل حکمة و بيّن بجليّ برهانه عن خفيّ وجدانه. و استغني بالقدرة عن الاعوان و استعلي بالعزة عن الاقران البعيد عن کل معادل و مضارع. الممتنع علي کل مطاول و مقارع. الدائم الذي لايزول و لايحول. العادل الذي لايظلم و لايجور. الکريم الذي لايضمن و لايبخل. الحليم الذي لايعجل و لايجهل. ذلکم الله ربکم فاعوده مخلصين له الدين»(5).

    چنين گويد:
    «اگر ما اين عبارت ها را همانند آن، که شريف رضي از گفتار علي آورده، برابر کنيم، مي بينيم صابي و شريف رضي، هر دو از يک آبشخور سيراب شده اند...»(مبارک، سال؟: 296).
    در تأييد نوشته ي زکي مبارک و براي استفاضه ي بيشتر خواننده ي اين مقاله، فقره هايي از يکي از خطبه هاي اميرالمؤمنين علي(ع) را که مضمون صابي با معني آن همانند و در الفاظ مغاير است، نقل مي کنيم تا خواننده بداند آنچه مؤلف کتاب النثر الفني نوشته، درست است.

    «قدّر ما خلق فأحکم تقديره و دبره فالطف تدبيره. و وجهه لوجهته فلم يبعد حدود منزلته و لم يقصر دون الانتهاء الي غايته و لم يستصعب إذ أمر بالمضي علي ارادته. فکيف و انما صدرت الامور عن مشيئته. المنشي أصناف الاشياء بلا رويّه فکر آل اليها. و لا قريحة غريزة اضمر عليها و لا تجربه أفادها من حوادث الدهور. و لا شريک اعانه علي ابتداع عجائب الامور. فتمّ خلفه بأمره. اذ عن لطاعته اجاب الي دعوته...»(6)

    و چه بسيار از کلمات قصار و خطبه هاي آن حضرت که نثر صابي در الفاظ نيز با آن همانند است، و چنان که زکي مبارک نويسد، صابي از اين زلال صافي سيراب شده است.


    پي.نوشت.ها:


    1ــ چکيده کليه مقالات استاد شهيدي توسط فصلنامه ي نهج البلاغه(النهج) تهيه گرديده است.
    2 ــ اصلع آن که موي پيش سر او ريخته است. و مقصود او علي عليه السلام است چه پيش سر آن حضرت مو نداشت.
    3 ــ ارزش هر انسان همانست که آن را نيکو مي داند.
    4ــ ابو اسحاق ابراهيم بن زهرون از بزرگان نويسندگان و از بليغان نثرعربي است. تولد وي در آغاز قرن چهارم هجري بعد از سيصد وبيست و مرگ او به سال 380 بود چون در گذشت شريف رضي تعقيب علويان در عصر خويش را به قصيده اي غرا که شهرتي بسزا دارد ستوده و آغاز آن قصيده اينست:

    أعلمت من حملوا علي الا عواد
    أرأيت کيف خباضياء ألنادي

    جبل هوي لو خرفي البحر اغندي

    من وقعه متتابع الا زياد

    ما کنت اعلم قبل حطلک في الثري
    ان الثري يعلو علي الاطواد...

    ديوان چاپ مطبعة ادبيه بيروت. 1307

    «دانستي چه کسي را بر چوبها(تابوت) برداشتند؟. ديدي شمع جمع چگونه خاموش شد؟. کو هي فروريخت که اگر بدريا فرود مي آمد از صدمت آن پي در پي کف بر مي آورد. پيش از آن که تو در دل خاک نهان شوي نمي دانستم خاک کوه هاي بزرگ را بريز مي گيرد». اين قصيده در هشتاد و سه بيت است و مضمون هر بيت از ديگري بهتر. و چون بر او خرده گرفتند که شريفي عالم چون تو، چگونه مرد صابي را اين چنين مي ستايد؟ گفت علم او را ستودم.
    5ــ صفتها او را محدود نمي کند و جهتها او را محصور نمي سازد. نه در مکان گنجد و نه گذشت زمان او را دگرگون نمايد. نه مردمک ديده ها او را بيند و نه دلها با خيال خويش او را صروت تواند بندد. آفريننده آسمانها وآنچه آسمانها بدان سايه افکنده و پديد آورنده زمين وآنچه زمين در برگرفته. آن که باريک کاريهاي هنر عظمت حکمتش را نشان مي دهند و با برهان آشکارش هستي پنهانش را هويدا مي سازد. با قدرت از کمک کاران بي نياز است و با عزت از همتا گرفتن برتر. از هر گونه همنا و هماورد بدور است و از هر پنجه افکن نبردجو مهجور، پيوسته اي که از جاي نمي گردد و دگرگون نمي شود. دادگستري که ستم روا نمي دارد و از راستي به يکسو نمي رود. بخشنده اي که رفتي نمي کند.و بخل نمي ورزد و بردباري که شتاب نمي گرايد و به ناداني نمي گرايد. اين خداي شماست او را از روي اخلاص بخوانيد و دين را براي او پاک نگاهداريد.
    6ــ سنجيد آنچه را آفريد و چون سنجيد نيک استوارش ساخت و تا پايان کار هر چيز را نگريست و آن را بر لطف تدبير بياراست. هر آفريده را بدانچه براي آن آفريد شده گسيل داشت و چنان که از پايه قدر خود قدمي فراتر نتواند گذاشت. هر يک وظيفه اي را به عهده داشت به نهايت برد و به پايان رساندن آنچه را بدان مأمور بود دشوار نشمرد و چون کارها با اراده اوست چگونه پاي نافرماني توانند فشرد؟ نوپديد آورنده گونه گون چيزها بي آن که در خلقت آنها انديشه اي بکار آيد و يا در آفرينش چيزها به ميل و طبيعت، گرايد يا از گردش روزگار تجربت اندوزد و يا انبازي، تو آفريني چيزها ي شگفت را بدو آموزد. آفرينش را بامر خويش پايان داد، و آفريده دعوت او را پاسخ گفت و انگشت اطاعت بر ديده نهاد.


    منبع:نشريه النهج شماره 23-24
    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  8. Top | #5

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بهره ادبيات از سخنان امام علي(عليه السلام)ـ(2)



    اگر خواننده متتبع فرصتي داشته باشد و در مضمون رساله هاي بديع الزمان همداني، ابوبکر خوارزمي و صاحب ابن عباد دقت کند و يا شعرهاي ابوالفتح بستي و ابوسعيد رستمي و ديگران را به عين عنايت و دور از تعصب بنگرد، خواهد ديد که هر جا سخن از بحث ماوراء الطبيعه و شناخت خدا و يا نشان از موعظت و ارشاد و يا گفتار در پند و اندرز و يا اثر از سياست ملک و تدبير است، جلوه اي از گفتارها علي ــ عليه السلام ــ ، و اينک براي نمونه، چند بيت از نونيه ي معروف ابوالفتح بستي را که به «عنوان الحکم» معروف است، با فقره هايي از سخنان اميرالمؤمنين ــ عليهم السلام ــ که بستي(1) هنگام سرودن قصيده آن را پيش چشم داشته است، مي نويسيم:


    احسن الي الناس تستعبد قلوبهم
    فطالما استبعد الانسان أحسان(2)

    و ان اساء مسييي فليکن لک في
    عروض زلته صفح و غفران (3)

    من يتق الله يمحد في عواقبه
    ويکفه شر من عزوا و من هانوا(4)

    من کان للخير مناعا فليس له
    علي الحقيقة خلان و اخدان(5)

    من جاد بالمال مال الناس قاطبة
    اليه و المال للانسان فتان(6)

    من کان للعقل سلطان عليه غدا
    و ما علي نفسه للحرص سلطان(7)

    من يزرع الشر يحصد في عواقبه
    ندامة و لحصد الزرع ابان(8)

    دع التکاسل في الخيرات تطلبها
    فليس يسعد للخيرات کسلان(9)


    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  9. Top | #6

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اينک در اين فقره هاي کوتاه از سخنان اميرالمؤمنين علي ــ عليه السلام ــ نيک بنگريد و هر فقره را با شعر بستي و ترجمه ي جاجرمي مقايسه فرماييد تا معلوم شود که الهام دهنده ي بستي در آن قصيده سخنان امام است:

    1ــ من هان عليه بذل الأموال توجّهت اليه الآمال (علي بن ابي طالب، سال ؟: 2409).
    2ــ من اتبع الاحسان بالاحسان و احتمل جنايات الاخوان و الجيران فقد اجمل البر(همان: 2012).
    3ــ من خاف الله آمنه من الله سبحانه کل شيء (همان: 2601).
    4ــ من يقبض يده عن عشيرته فأنما يقبض يداً واحدةً عنهم و يقبض عنه أيدي کثيرة منهم(همان: 568).
    5ــ من بذل معروفة مالت اليه القلوب (همان: 2517).
    6ــ من استعان بالعقل سدّده(همان: 2370).
    7ــ من زرع العدوان حصد الخسران (همان: 2394).
    8 ــ دع ما لايعنيک و استغل يمهمّک الذي ينجيک (همان: 1552).


    پس از آن که شريف رضي سخنان امام را، از خطبه و نامه و فقره هاي کوتاه، گردآورد، سرمايه اي غني در دست رس اديبان و خطيبان و مترسلان نهاده شد؛ چنان که ظاهراً توجه اديبان ايراني به فقره هاي کوتاه سخنان امام، پس از تأليف مطلوب کل طالب من کلام علي بن ابي طالب به وسيله ي رشيد وطواط است.
    بحث در اين که آيا همه ي اين خطبه ها و نامه ها و سخنان کوتاه (کلمات قصار) که در مجموعه اي به نام نهج البلاغه گرد آمده، گفتار علي ــ عليه السلام ــ است و يا برخي از گفته هاي ديگران نيز به نام حضرت ثبت شده، از قرن ها پيش آغاز گشته و تا امروز به قدر کافي درباره ي آن گفته و نوشته اند.
    آنان که در سخن شناسي و نقد ادبي نزد گويندگان عرب مکانتي دارند، گواهي داده اند که اين گوهرهاي گران بها، همه به يک گنجينه تعلق دارد؛ چنان که ابن ابي الحديد در پايان شرح خطبه ي شقشقيه، از شيخ خود مصدق بن شبيب واسطي و او از ابن خشاب عبدالله بن احمد روايت کند که: «بدو گفتم بسياري از مردم مي پندارند که اين خطبه از رضي است. گفت رضي کجا و چنين اسلوب سخن کجا؟ من سبک رضي را مي دانم...به خدا سوگند اين خطبه را در کتاب هايي که دويست سال پيش از رضي نوشته شده، ديدم»(ابن ابي الحديد، سال؟: 69).


    آنچه مسلم است، بسياري از خطبه ها و يا فقره هاي کوتاه سخنان علي ــ عليه السلام ــ در اسنادي که قرن ها پيش از گردآوري نهج لبلاغه نوشته شده، موجود است(10) و اديبان و مترسلان، عرب مستقيم و يا غيرمستقيم، در آرايش نوشته ها و گفته هاي خود از آن بهره برده اند. صدها سال اين بهره برداري، از تضمين، اقتباس و يا نقل به معني، خواه براي نويسندگان عرب و خواه نويسندگان و منشيان ايراني، به زبان عربي بود؛ چه، در قرن هاي نخستين ورود اسلام در ايران، اديبان ايراني بيشتر آثار خود را به عربي مي نوشتند؛ يکي از آن جهت که زبان عربي زبان قرآن و دين بود، ديگر آن که مي خواستند مسلمانان غير ايراني نيز از حاصل فکر آنان بهره مند گردند.
    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  10. Top | #7

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پس از آن که زبان دري گسترش يافت و شاعران و نويسندگان، شعر و نثر خود را بدين زبان آغاز کردند، کمتر ديواني و يا کتابي را مي بينيم که شاعر يا نويسنده ي آن، گفتار خود را به فقره يا فقره هايي از سخنان امام زينت نداده و جمله هاي کوتاه علي را چون گوهر در سلک نظم و يا نثر خود نکشيده باشد. ناگفته نماند که زمينه ي بحث ما در اين مقاله محدود به آغاز قرن هفتم هجري است و مي دانيم که در اين چند قرن تشيع در ايران رواج کافي نداشت؛ بدين جهت سخنان علي ــ عليه السلام ــ و ائمه ي معصومين براي بيشتر مردم ايران، حتي دانش آموختگان، چنان که بايد، شناخته نبود و يا اوضاع وقت اجازهي نقل آن را نمي داد.

    متأسفانه بسياري از ذخيره هاي ادب فارسي هنوز به چاپ نرسيده و نسخه هاي خطي نيز در دسترس همه کس نيست. اين بنده با قلّت وقت و ناتواني مزاج با تتبع کوتاهي در چند کتاب منظوم و منثور، توانست نمونه اي از تأثير و يا تضمين و يا اقتباس اديبان ايراني از سخنان اميرالمؤمنين علي ــ عليه السلام ــ را در معرض مطالعه ي علاقه مندان بگذارد. مسلماً متتبع پر حوصله که از وسعت زمان هم برخوردار باشد، مي تواند نمونه هاي بيشتري را بيابد:

    استاد سخن، ابوالقاسم فردوسي طوسي (م.416 هـ.ق).

    کساني که فرصت تتبع و دقت در شاهنامه ي فردوسي را نداشته اند و تنها با نام آن آشنا هستند و يا چند داستان افسانه آميز اين کتاب را خوانده اند، شايد چنين تصور کنند که تمام همت اين شاعر بزرگ ايراني بر ستودن معدودي جهان خوار ستمگر افسانه اي مقصور بوده است، و از اين که مي بينند فردوسي را در شمار اقتباس کنندگان از نهج البلاغه آورده ام، تعجب نمايند. اين مقاله براي منظوري خاص نوشته مي شود و من هيچ گونه تعهدي ندارم که بگويم فردوسي در سرودن شاهنامه خدا و حقيقت را مي خواسته است يا مقام و دنيا را؛ اين کار وظيفه ي شاهنامه شناسان و جاي آن، تاريخ ادبيات فارسي است؛ اما در اين جا از نوشتن يک نکته ناگزيرم و آن اين است که شاهنامه سراپا افسانه سرايي نيست. در اين کتاب، خواه در آغاز داستان و خواه در سر فصل ها و يا هنگام تشريح مضمون پيام ها و نامه هاي سران به يکديگر، بارها به صفات خدا، آفرينش آسمان و زمين، رستن گياه ها و ريزش باران، پيدايش انسان، دادگري و فرجام ستمگري اشارت و بلکه تصريح شده است. در اين موردهاست که آشنايان نهج البلاغه و بهره مندان از سخنان پيشواي متقيان به خوبي در مي يابند که فردوسي در نظم چنين بيت ها خطبه هاي علي ــ عليه السلام ــ را پيش چشم داشته است.

    بايد توجه داشت که هر چند گردآوري نهج البلاغه به وسيله ي شريف رضي در همان سال هاست که استاد طوسي کتاب خود را به نظم آورده است، اما چنان که نوشتيم، خطبه هاي اميرالمؤمنين علي ــ عليه السلام ــ به خاطر جمال لفظ و کمال معني، قرن ها پيش از شريف رضي بين اديبان و عالمان مشهور و معروف بوده است و چنان که زکي مبارک گويد(11)، صابي در رسائل خود از سخنان آن حضرت فراوان بهره برده است. بنابراين به احتمال قوي و بلکه به ظن اطميناني مي توان گفت استاد طوسي، که خود شاعري شيعي مذهب بوده است و براي نشان دادن علاقه و ارادت خود به مولاي متقيان از جان نهراسيد و در چنان زمان پر تعصب گويد:

    خردمند گيتي چو دريا نهاد
    برانگيخته موج از او تندباد

    چو هفتاد کشتي درو ساخته
    همه بادبانها برافروخته

    ميان يکي خوب کشتي عروس
    بر آراسته همچو چشم خروس

    پيمبر بدو اندرون با علي
    همه اهل بيت نبي و وصي

    اگرخلد خواهي به ديگر سرا

    بنزد نبي و وصي گير جاي

    گرت زين بد آيد گناه من است

    چنين دان و اين راه، راه من است

    برين زادم و هم برين بگذرم
    يقين دان که خاک پي حيدرم
    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  11. Top | #8

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    کمتر از ابواسحاق صابي به سخنان علي(ع) دلبستگي نداشته است. اينک به چند نمونه ار مضمون هايي که از سخنان امام گرفته شده است، توجه فرماييد:
    که يزدان ز ناچيز چيز آفريد
    بدان تا تواني آمد پديد

    وزو مايه ي گوهر آمد چهار
    برآورده بي رنج و بي روزگار

    يکي آتشي بر شده تابناک
    ميان باد و آب از بر تيره خاک

    نخستين که آتش ز جنبش دميد
    ز گرميش پس خشکي آمد پديد

    وز آن پس ز آرام سردي نمود
    ز سردي همان باز تري فزود

    چو اين چار گوهر به جاي آمدند
    ز بهر سپنجي سراي آمدند...

    گهرها يک اندر دگر ساخته

    ز هر گونه گردي بر افراخته

    پديد آمد اين گنبد تيزرو
    شگفتي نماينده ي نو به نو...

    فلک ها يک اندر دگر بسته شد

    بجنبيد چو کار پيوسته شد

    (فردوسي)
    و اينک در اين خطبه و يا ترجمه ي آن دقت فرمائيد:

    «ثمّ أنشا سبحانه فتق الاجواء، و شقّ الارجاء و سکائک الهواء، فأجري فيها ماءً متلاطماً تيّاره، متراکماً زخّاره، حمله الا متن الرّيح العاصفة، و الزّعزع القاصفة، فأمرها بردّه. و سلّطها علي شدّه، و قرنها الي حدّه، الهواء من تحتها فتيقٌ، و الماء من فوقها دفيقٌ. ثمّ أنشأ سبحانه ريحاً اعتقم مهبّها، و أدام مربّها، و أعصف مجراها، و أبعد مشاها، فأمرها بتصفيق الماء الزّخّار، و إثارة موج البحار، فمخضته مخض السّقاء، و عصفت به عصفها بالفضاء، تردّ أوِّله علي اخره، و ساجيه علي مائره، حتي عبّ عبابه، و رمي بالزّبد رکامه. فرفعه في هواء منفتق، و جوّ منفهق، فسوّي منه سبع سموات، جعل سفلاهنّ موجاً مکفوفاً، و عليا هنّ سقفاً محفوظاً، و سمکاً مرفوعاً، بغير عمد يدعمها، و لا دسار ينتظمها»(12)

    تا ببينيم آيا مي توان گفت که سخن سراي ايراني با اين خطبه آشنا نبوده و در نظم آن بيت ها به معني آن توجه نداشته است؟

    و يا اين بيت ها:

    ز نام و نشان و گمان برتر است
    نگارنده ي بر شده گوهر است

    به بينندگان آفريننده را

    نبيني، مرنجان دو بيننده را

    نيابد بدو نيز انديشه راه
    که او برتر از نام و از جايگاه

    خرد را و جان را همه سنجد او
    در انديشه ي سخته کي گنجد او؟

    بدين آلت راي و جان و روان
    ستود آفريننده را کي توان

    (فردوسي)
    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  12. Top | #9

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    که به نظر، استاد سخن هنگام نظم آن بدين خطبه توجه داشته است:

    «و دلّت عليه أعلام الظّهور، و امتنع علي عين البصير، فلا عين من لم يره تنکره، و لا قلب من أثبته يبصره. سبق في العلوّ فلا شيء أعلي منه، و قرب في الدّنوّ فلا شيء أقرب منه. فلا استعلاؤه باعده عن شيء من خلقه، و لا قربه ساواهم في المکان به لم يطلع العقول علي التحديد صفته، و لم يحجبها عن واجب معرفته»(13)
    «ما وحدهّ من کيّفه، و لا حقيقته أصاب من مثّله، و لا إيّاه عني من شبّهه، و لا صمده من أشار إليه و توهّمه...لا يشمل بحدّ، و لا يحسب بعدّ، و إنّما تحدّ الادوات أنفسها، و تشير الالات الي نظائرها...لا تناله الاوهام فتقدّره، ولا تتوهّمه الفطن فتصوّره»(14)


    و نيز اين بيت ها:

    بياورد گاو از چراگاه خويش
    فراوان گيا برد و بنهاد پيش

    بپستانش دست برماليد و گفت

    به نام خداوند بي يار و جفت

    تهي ديد پستان گاوش ز شير

    دل ميزبان جوان گشت پير

    چنين گفت با شوي کاي کدخداي
    دل شاه گيتي دگر شد به راي

    ستمکار شد شهريار جهان

    دلش دوش پيچان شد اندر نهان

    بدو گفت شوي از چه گويي همي؟

    به فال بد چه جويي همي؟

    بدو گفت زن کاي گرانمايه شوي
    مرا بيهده نيست اين گفت و گو

    ز گردون نتابد ببايست ماه
    چو بيدادگر شد جهاندار شاه

    به پستان ها دگر شود شير خشک:
    نبويد به نافه درون نيز مشک

    زنا و ريا آشکارا شود

    دل نرم چو سنگ خارا شود

    به دشت اندرون گرگ مردم خورد
    خردمند بگريزد از بي خرد

    شود خايه در زير مرغان تباه
    به هر آنگه که بيدادگر شد شاه

    (فردوسي)
    که شرحي است مفصل بر اين فقره کوتاه از سخنان امام:
    «اذا تغيّر السلطان تغيّر الزمان»(15)
    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  13. Top | #10

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    پي.نوشت.ها:

    1ــ ابوالفتح علي بن حسين بن يوسف، شاعر مشهور، متوفي به سال 400 هجري.
    ابن خلکان و ياقوت و سمعاني او را به فضل و ادب ستوده اند و دولتشاه در تذکره نويسد «شيخ جليل ابوالفتح پستي از اکابر روز و ملاي روزگار است و در زمان محمود سبکتکين بود. بستي به عربي و فارسي شعر سروده است» و دولتشاه نويسد: اشعار فارسي را به غايت متين و مصنوع مي گويد.
    2ــ بدرجا جرمي اين قصيده را به شعر فارسي ترجمه کرده است و ترجمه اين بيت ها در ذيل نوشته مي شود:

    کس نکويي که بدل خلق ترا بنده شوند
    کادمي بنده لطف و کرم و احسانت
    3ــ گر کسي با تو کند به تو بدانايي خويش
    جرم او عفو بفرماي که او نادانست
    4ــ هر که ترسد ز خدا عاقبتش محمودست
    بازدارنده بدها ز پيش يزدانست
    5ــ وانکه او مانع خير است به تحقيق او را
    هيچکس نبود اگر چند که با اخوانست
    6ــ همه کس مايل مال است و هوادار سخي
    مال فتنه است چنين فتنه شدن خذلانست
    7ــ حرص سلطان نشود بر تن آنکس کر را
    عقل سلطان بودش با خردش پيمانست
    8ــ هر که او تخم بدي کشت ندامت بدرود
    ترسد از عاقبت آنشخص که او دهقانست
    9ــ ترک کن کاهلي اندر ره خيرات که نيست
    نيک بخت آن که بخيرات تنش کلانست
    10ــ رجوع به کتاب هاي جاحظ، مخصوصاً البيان و التبيين شود.
    11ــ رجوع به صفحات قبل اين مقاله شود.
    12ــ سپس خداي پاک را ارهربدي فضاهاي شکافته و کرانه هاي کافته و هواهاي درهم تافته را آفريد. و در آنها آبي روان ساخت که موج آن بر يکديگر کوبنده بود و کوهه هاي آن بر هم زننده. آن آب و ابر بادي سخت و زنده و هر پايدار را در هم شکننده، روان ساخت. و بفرمود تا آن را از فرود آمدن بازدارد و بسوي فرودين گراييدن نگذارد. چنان که باد به آب پيوسته باشد و هر يک از ديگري ناگسسته. هوا در زير آن شکافنده و آب بر زير آن ريزنده و توفنده. پس بادي وزان اما نازا بيافريد...سپس از اين جمله هفت آسمان ساخت فرودين آسمان، موجي باز ايستاده و ناريزان، و فرازين آسمان سقفي بالا رفته آويزان.
    13ــ خدايي که به پنهاني داناست و نشانه هاي آشکار و روشنگر وجود آن قادر تواناست. چشم بينا او را ببيند و اگر ديده اش بدل نشيند. خردها را از شناسايي صفاتش نياگاهاند و ديده عقل را در وجوب شناختش نپوشاند.
    14ــ يکتايش نداند آن که به چگونگي او پرداخته و آن که او را همانندي انگارد حقيقتش نشناخته و آن که او را به چيزي همانند کند يا ديگري نرد محبت باخته و هر که بدو اشارت کند يا در خاطر انگارد يا چون خودي ساخته. نه باندازه درآيد نه در شمار بيايد. چه اندازه گير چون خودي را محدود کند و شمار کننده همانند خود محدود سازد ...پندارها بدو در نرسد تا او را اندازه گيرد و دريافتها او را در نمي يابد تا نقش وي را در انديشه پذيرد.
    15ــ اذا تغيرت نيه السلطان تغير الزمان (غرر الحکم ص 188).


    منبع: نشريه النهج شماره 23-24
    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi