صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 70

موضوع: ۩*۩ محرم آمد ...مه ماتم آمد(غمنامه ایام عزاداری،‌شهادت و اسارت آل الله) ۩*۩

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    محرم می آید؛ مثل پرنده ای غریب،
    از التهاب خاکستری آسمان.

    ماه سرخ بلوغ؛ ماهی که در آن، عشق آفریده شد
    و مردانگی و شرف در عطش معنا گرفت.

    ماهی که هیچ واژه ای گنجایش اندوه بی کرانه ی آن را ندارد؛
    ماهی که هر ساله، خون خدا را بر آسمان دنیا می پاشد
    تا ابرهای روزمره، سرخی آفتاب را نپوشاند.

    محرم، ماه فریاد، ماه بیداری و پایداری است؛
    ماهی که تمام تاریخ، وام دار یک نیم روز آن است.

    ماهی که خاک و خون، آتش و عطش
    و مشک و تیر، رازهای سر به مهر آنند.

    ماهی که هفتاد و دو آیه ی سرخ، بر صحیفه ی دل ها نازل شد
    و هفتاد و دو کهکشان، در مدار هستی قرار گرفت.
    ماهی که دست می افتاد و پر و بال می رویید.
    ماهی که هر ساله انتظار من و تو را می کشد.

    محرّم، فصل مَحرم شدن با خوبی هاست؛ فصل فشردن
    دست هایی که در کنار فرات، رویید؛ فصل عاشقی کردن.

    سال هاست که محرم سیاه پوش است
    و سینه ها از سوگ، در جوش و خروش.
    سال هاست که کربلا، روزهای سردمان را گرما می دهد
    و بر شب های سیاه مان نور می پاشد.

    کیست که آزاده باشد و محرم را به سوگ ننشیند؟
    کیست که سوار بر راهوار اشک،
    به مهمانی عاشوراییان برود و شیفته برنگردد؟

    کیست که در سفینه ی نجات وارد شود
    و در موج های هوس غرق گردد؟

    کیست که حسین را چراغ راهش کند
    و در بیراهه های پر پیچ و خم، گم شود؟

    کیست که گوش جان بسپارد
    و نام تو را در هیاهوی فرات نشنود؟

    نمی دانم این چه رازی است
    که محرم، ماه آغازین سال است،

    شاید سرّ آن در این باشد که عزت،
    در گرو قیام و جهاد است
    و حیات، در سایه ی خون.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكر



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    محرم می آید، و دوباره دلم لبریز می شود
    از عطر روضه و چشمم لبریز می شود از اشک...

    محرم که می شود گوش هایم کمتر گناه می کنند
    و چشم هایم کمتر نگاه...

    محرم که می شود دست هایم بالاتراند از سرم
    برای دعا و زبانم پر است از لعنِ اشقیاء...

    و چقدر دلم نازک می شود...
    تاب دیدن گریه ی کودک را ندارم،
    و تشنگی اطرافیان رنجم می دهد...

    محرم که می شود احساساتم رقیق تر می شوند
    و دلم سبک تر، و چه لذتی دارد...

    چه لذتی دارد نشستن در حسنیه ای که میدانی سالهاست
    عزای حسین و اولادش برپاست و تو هم به خیل این جمع پیوسته ای...

    جمعیتی که از سالها پیش بوده اند و حالا خیلی هایشان نیستند...
    و شاید غبطه می خورند به جایگاه تو و روزهایی که تو در آن هستی...

    چه زنجیره ی محکمی است و چه اتصال عمیقی بین نسلها،
    به خاطر عزاداریشان بر حسین...

    حسینیه ها، تکیه ها، ایستگاه های صلواتی، هیئت...
    و هیئت جان من است و جایی که می یابم خودم را و خدایم را...

    و همان خدا شاهد است که لذت بخش ترین
    و زیباترین و بهترین و والاترین لحظه های زندگیم،
    لحظه ی گریستن بر حسین است و اولادش، و خواهرش،
    که
    «کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود»..


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكر


  6. Top | #13

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض

    باز محرم رسيد، دلم چه ماتمزده
    کسي ميان اين دل، خيمه ماتم زده

    باز محرم رسيد، شدم چه حيران و مست
    از اين همه عاشقي، دوباره ام مست مست

    باز محرم رسيد، ميکده ها وا شدند
    تمام عاشقانت، واله و شيدا شدند

    باز محرم رسيد، اين من و گريه هايم
    رفع عطش مي کند، فرات اشک هايم

    باز محرم رسيد، شهر سيه پوش توست
    دل ، نگران رنج خواهر مظلوم توست

    باز محرم رسيد، مدرسه عشق باز
    کلاس درس زينب، کار نموده آغاز

    باز محرم رسيد، وعده گه بيدلان
    فصل جنون و مستي، صاحبِ صاحبدلان

    باز محرم رسيد، تا سحر آواره ام
    ميان ميخانه ها، مستم و ديوانه ام

    باز محرم رسيد، عاشقي سوداگريست
    گرمي بازار عشق، شور دل زينبيست
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكر


  8. Top | #14

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,859
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,978 در 11,463
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee






    تاریخ تشنگی

    در نقل است که ساره خاتون شوی خود ابراهیم را گفت : اینک که مرا فرزندی حاصل نیاید ، هاجر را به همسری برگزین! شاید از او صاحب فرزندی شوی! زمان چندانی نگذشت، که ابراهیم هشتاد و شش ساله، صاحب پسری شد که گویا کام او با تشنگی پیوندی دیرینه داشت .

    جناب ابراهیم همراه همسرش هاجر و فرزندش اسماعیل به سوی سرزمین پسران "جر هم"(1) آهنگ سفر نمود! و به وادی لم یزرع "بکه"(2) در آمد.
    بار پروردگارا؛ گروهی از فرزندانم را در دره ای بی کشت نزدیک خانه شکوهمند تو جای داده ام، پروردگارا؛ تا نماز بپا دارند(3).
    ابراهیم به فلسطین بازگشت و بنابر فرمان الهی ، هاجر و اسماعیل را در میان آن دره پر رمز و راز، رها فرمود .
    اینک؛ هاجر تنها و تشنگی و طفلکی معصوم که هنوز، زبان به کامش نیامده و در دره ای به غایت گرم و آتشین و ناهموار!
    خداوندا؛ با غریبی و غربت چه کنم ؟ با آتش و عطش ،چگونه بسازم ؟
    هرم خورشید آزارش بیشتر می شد و طفل ابراهیم در آغوش مادر !... در سینه اش دیگر شیری نمانده و طفلش در نزدیکی مرگ ، گامهایش را به زمین می ساید .
    کودک را رهانید تا بلکه او را از تشنگی برهاند، به گمان آب، بر تلی گریخت، اما آبی نیافت، تنهایی اسماعیل، نگرانش کرده بود، ناگزیر به سویش بازگشت .
    گویند که مولا زبان د ر کام او گذاشت و گفت : زود باشد که از دست مبارک جدت سیراب شوی ! فقط، قدری درنگ ! دوباره به میدان رفت و بسیار جنگید تا نا جوانمردی به نام "منقذ بن مره عبدی" فرق مبارکش را با شمشیری آخته بشکافت و چون شیر بر زمین افتاد ! لشکر شیطان از هر سو ، بر او تاختند تا آنکه "فقطعوه ارباً ارباً" قطعه قطعه اش کردند . و آن هنگام که از فراز اسب به زیر افتاد و در خون خود غلتید از دور پدر را خواند و گفت : ای پدر و آقای من؛ درود (خدا) بر شما ؛ آری؛ اینک از دستان جدم آبی نوشیدم که هرگز تشنه نخواهم شد و این هنگام بود که مولا در کنار پیکر اسماعیلش فرمود : ای پسر کوچکم ؛ بعد از تو دنیا چه زشت و کریه خواهد بود .


    صحنه دلخراشی بود، کودکش چون ماهیان بیرون افتاده از آب له له می زد . نگرانیش افزون شد ، سرابی دیگر از آن سوی، خودنمایی می کرد، دوباره کودک را رهانیده و به سوی آن سراب، روان شد! تلی دیگر در سویی دیگر، اما در اینجا نیز آبی نیافت! تشنگی اسماعیل ، هوش از سرش ربوده بود و سرش را آسیمه! باز به سوی صفا برگشت ! آبی نبود و از آنجا به سوی مروه ، تا که شاید جرعه آبی، کام تشنه اسماعیلش را، اما هیچ ! دریغ از قطره ای ! از پا افتاده بود و گل شرم بر چهره اش نقشی نگارین زده بود و اسماعیلش از فرط تشنگی چون ماهیان ، هنوز تلظی (4) می کرد.
    ناگاه؛ در کنار کودک، حباب های خسته آب ، چشمانش را نوازش داد ، نمی دانست خواب است یا بیدار ؟ آری این بار آب بود و سراب نبود ! گامهای کوچک اسماعیل بر زمین سایید و ناگاه، چشمه ای جوشید و گویا نشاه ای دیگر در نشأه اولی(5) رخ نمود!! هاجر از خوشحالی نزدیک بود قالب تهی کند ، سینه هایش دوباره پر از شیر شد و طفلکش از تشنگی رهید و پرندگان از دور دست به سوی زمزم آمدند و "جرهمیان" نیز به دنبال پرندگان در کنار صفا و زمزم جای گرفتند و بدینسان در مرکز زمین؛ زندگی آغاز شد .
    در تاریخ تشنگی آمده است که این داستان بار دیگر در مرکز دیگری از هستی رخ نمود! اما این بار، جناب ابراهیم ؟ نه ! حضرت حسین قافله سالار تشنگان بود !
    ابراهیم از فلسطین و مسجد الاقصی به سوی مکه آمده بود، اما حسین علیه السلام از "مکه"حرم امن الهی، به سوی کعبه دیگری، ره می نوردید، گویا "تاریخ تشنگی" امتدادی بود از اعماق زمان به سوی کعبه شوق وصال یار!
    و آب برای همیشه تاریخ ، از شرم، صورتش نیلی ماند .

    کاروانی تشنه ؛ آرام آرام؛ در دل صحرا ؛
    خورشید غروب دوم محرم با جلالی غریبانه و غبار آلود در دل افق جای گرفت و سکوتی آشنا و مرگبار بر تمام کاروان سایه افکند ، آهسته آهسته ، ولوله ای در دل کاروان براه افتاد.

    غروب و غربت
    عطش و آتش
    خیمه و فراق
    چهره ماه؛ نیلگون خواهد شد ؟
    خورشید؛ سرنگون خواهد گشت؟
    زهره؛ از سر، معجر اندازد؟
    خار مغیلان و اسارت کاروان ؟!
    و ناگاه ؛آوازی دلنشین با آهنگی خدایی طنین انداز شد !
    قافله سالار شهیدان ؛ سکوت را ؛ آری سکوت را؛ برای همه تاریخ شکست و گفت : ای اهل کاروان، بار بگشایید ، اینجا کر بلاست!
    آنجایی که مرکب های ما را پی می برند!
    آنجایی که خون ما را می ریزند
    حرمت ما را می شکنند
    مردان ما را می کشند
    طفلان ما را سر میبرند
    همانجایی که دلهای شیدایی ، به زیارت قبرهای ما می آیند و......
    کاروان آرام آرام؛ رحل اقامت افکند و خیمه ها بر افراشته شد.
    خیمه ای در آنسو ،از آن کاروان سالار خیل تشنگان.
    خیمه ای در سویی دیگر ، از آن کاروان سالار اسیران
    و خیمه هایی دیگر برای یاران و سپاهیان.
    از دور دست بیابان ، سوارانی نمایان شدند و چشم های کاروان به سوی آنان خیره شد .
    قافله سالار به آنان فرمود : با مایید یا بر علیه ما ؟
    گفتند: بر علیه شماییم ، همین جا بمانید ، ابن مرجانه جاسوسانی بر من گماشته ، تا از فرمانش گذر نکنم، آب را از شما دریغ می داریم تا آب از تشنگی خجل شود .
    و بدینسان حادثه کربلاء رقم خورد .


    روز ها از پی شب ها آمدند و رفتند تا عاشورا فرا رسید و یاران و انصار ، یکی پس از دیگری به میدان رزم درآمدند و با لبهایی خشک و زبانهایی تشنه ، به فیض شهادت نائل آمدند .
    قساوت یاران یزید به اوج خود رسید، همانان بودند که امام را از مدینه خواندند و پیک ها به سویش گسیل داشتند و پیمانش را شکستند و اینک شمشیرهایشان به سوی اوست .
    نبرد سهمگینی است، غبار خستگی بر چهره امام نشسته، گاهی به خیام سر می زند و گاه به صحنه کارزار می رود ، کودکان حرم، از فرط تشنگی ، شکمهایشان را به نمناکی خاک می نهند و دیدن این صحنه ها بر سالار شهیدان، سخت و دشوار است .
    در حماسه تشنگی آمده است که در کوران حوادث عاشورا، طفل شیر خواره ای از فرزندان امام را که از فرط تشنگی، چون ماهیان تلظی(4) می کرد ، در آغوش امام نهادند ، تا که شاید امام، سیرابش کنند ، برخی از ارباب مقاتل می گویند: امام این شیرخواره را حجت خدا بر سپاه یزید نمود و به آنان فرمود: اکنون که مرا دشمن می دارید و به من رحم نمی کنید ، به این کودک شیر خواره رحم نمایید، آنان در پاسخ امام ، تیری رها کردند و گلوی این کودک تشنه را از گوش تا گوش بریدند . امام دستان مبارکش را به زیر گلوی کودک گرفت تا از خون پر شد و آن خون را از دستان مبارکش رها کرد، تا حجتی باشد از خدا ، برای دشمنانش و این وعده الهی از زمزم اسماعیل آغاز و با شهادت علی اصغر حسین ، به انجام رسید، تا زمزم علی اصغر هر تشنه ای را سیر آب سازد.

    اینجا منا و این نیز اسماعیل ؛ چهارده سال گذشت تا اسماعیل، جوان برومندی شد ، به گونه ای که هر گاه ابراهیم او را می نگریست ، مسرور و شادمان می گشت. نزدیک محرم بود که ابراهیم، اسماعیل را گفت : در خواب دیده ام که تو را قربانی می کنم ! اسماعیل گفت : ای پدر؛ آنچه به تو گفته اند به پایان رسان که مرا از شکیبایان خواهی یافت .


    ابراهیم در آزمون های سخت و جانفرسا و در جدال های دشوار با ابلیس، بارها بر او فائق آمده، اما این آزمون به غایت سخت و دشوار است ، لیکن؛ ابراهیم همان بنده ای است که خداوند می فرماید "و سلام علی ابراهیم"(7) بی سبب نیست که این بار نیز بر ابلیس فائق آمده و آن رجیم را رجم کرده و تصمیم بر ذبح اسماعیل می گیرد که تا ابد در مصیبت او اندوهگین باشد ، اسماعیلش را به مسلخ می برد و خنجر بر حنجرش می گذارد! تلاشش بی ثمر است ، خنجر بران ، گلویش را نمی برد ، خنجر را به سنگی میزند، سنگ می شکافد و ناگاه وحی می آید که قربانیت را پذیرفتیم ، ابراهیم سخت دلگیر و محزون می شود ! که دیگر در مصیبت فرزندم، اندوهی برای خدا ندارم .
    جبرائیل می گوید : می خواهی ، در اندوه فرزندت ،همیشه گریان باشی ؟
    گفت : آری !
    ای ابراهیم تو برتری یا پیامبر آخرالزمان ؟
    پیامبر آخرالزمان
    اسماعیل تو برتر است یا فرزند پیامبر خاتم؟
    فرزند پیامبر خاتم
    پس گوش فرا ده که اسماعیلت را در ازای فرزندت حسین که اندوه او برای تو سخت تر است پذیرفتیم و اسماعیلت را اینچنین در قبال ذبحی عظیم آزاد نمودیم(8) .
    و گفتند دیگر ابراهیم را بسیم (9) ندیدند و حزنی در چهره اش ، نقش بست و گره خورد که در تمام تاریخ ، دیگر گشوده نشد، چرا که قرار است به جای اسماعیل ، عزیزترین ریحانه هستی یعنی حسین در منای یار قربانی شود .
    و اینک کربلا را بنگرید ؛ آینه تمام نمای محمدی ، به میدان می رود .



    آورده اند اولین نفر از فرزندان ابوطالب که به میدان پای گذاشت، جناب علی اکبر بود ، از پدر اجازت طلبید و پدر او را به مصاف سپاه سیاه شیطان فرستاد و فرمود : بارخدایا ؛ تو بر این قوم گواه باش ، جوانی را به سوی آنان فرستادم که شبیه ترین مردم در سیرت و صورت و سخن ، به پیامبرت می باشد ؛ ما هر گاه دلتنگ پیامبر می شدیم به او می نگریستیم ... تا آنجا که فرمودند: ای زاده سعد ؛ خداوند برکتش را از تو بستاند و این آیه شریفه را تلاوت کردند : که خداوند ؛ آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر همه جهانیان برگزید(6) .
    علی اکبر به میدان رفت و نبردی سهمگین را به نمایش گذاشت و بازگشت و گفت : ای پدر؛ تشنگی و عطش ، مرا از پای در آورده است و سنگینی زره طاقتم را طاق کرده است .... آیا جرعه آبی هست ؟
    گویند که مولا زبان د ر کام او گذاشت و گفت : زود باشد که از دست مبارک جدت سیراب شوی ! فقط، قدری درنگ !
    دوباره به میدان رفت و بسیار جنگید تا نا جوانمردی به نام "منقذ بن مره عبدی" فرق مبارکش را با شمشیری آخته بشکافت و چون شیر بر زمین افتاد ! لشکر شیطان از هر سو ، بر او تاختند تا آنکه "فقطعوه ارباً ارباً" قطعه قطعه اش کردند .
    و آن هنگام که از فراز اسب به زیر افتاد و در خون خود غلتید از دور پدر را خواند و گفت : ای پدر و آقای من؛ درود (خدا) بر شما ؛ آری؛ اینک از دستان جدم آبی نوشیدم که هرگز تشنه نخواهم شد و این هنگام بود که مولا در کنار پیکر اسماعیلش فرمود : ای پسر کوچکم ؛ بعد از تو دنیا چه زشت و کریه خواهد بود .
    کم کم وعده الهی نزدیک و نزدیکتر می شود و حسین راهی گودال قتلگاه ، تا اسماعیل تاریخ در منای یار قربانی شود و اینچنین بود که حسین ؛ جلوه سالهای ولایت اللهی شد ، برای تمام عصرها و نسل ها و چراغ روشنی گردید ، برای راه خدا و کشتی نجاتی شد بر کرانه های بی کرانه همه انسانیت و بندگی .
    سیدمحمدرضا آقامیری


    پاورقی
    (1) قبیله ای یمنی که در آن زمان به جزیره العرب آمدند و حضرت اسماعیل از آنان همسر اختیار نمود
    (2) نام دیگر مکه
    (3) سوره ابراهیم آیه 27
    (4) له له می زد
    (5) زندگی دنیا
    (6) سوره آل عمران آیه 33
    (7) سوره صافات آیه 109
    (8) عیون اخبار الرضا و خصال شیخ صدوق
    (9) خندان







    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  9. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    کربلا شگفت‌ترین؛ ژرف ترین و رازناک ترین حادثه عالم است که تاریخ تاکنون به چشم خود دیده است .

    کربلا دیدنی‌ترین منظره هستی است با جلوه‌ها و شگفتی‌های نو به نو که با هر نگاهی،
    رازی از رازهای‌آن گشوده می‌شود؛ ولی با این وجود هرگز اسرار آن،تمام شدنی نیست
    و

    عاشورا
    خواندنی‌ترین کتاب آفرینش است که تا کنون خوانده شده است .

    عاشورا غنیمت نیست ؛ قیمت است .

    عاشورا ابتدای عشق است در پایانه تشنگی با بادبانی برافراشته از خون.

    عاشورا بی‌نوایی نیست؛ جهانی نی است و نوا.

    عاشورا غریب نیست در سایه شعله‌ها ؛شمشیر افتاده‌ای‌ست ایستاده‌ در انتهای زمان با لبخندی آشنا.

    عاشورا تماشا نیست ؛طاقت است و قیامت غیرت بر قامت زمین .

    عاشورا چشم نیست ؛اشک است در رقص آبی آزادگان ،بی حضور باران سرخ تشنگان.

    عاشورا شناسنامه من است با نام تو ؛که در خروش خون تو ، شمشیر می شود.

    عاشورا زمانه خون و ایثار و اربعین بهانه تبلیغ و پیمان است ، عاشورا روزى است که امام حسین(ع) با تاریخ سخن گفت و اربعین روزى که تاریخ ،پاى درس امام حسین (ع) مى نشیند.

    عاشورا روز کشت خون خدا در کویر جامعه ظلم زده و و اربعین آغاز برداشت اولین ثمره آن است . اربعین فرصتى براى اعلام همبستگى با عاشورا است .

    و از عاشورا تا اربعین نقطه اوج عشق به امام حسین(ع) است و در این چهل روز، تنها سخن محافل و مجالس اوست، تا در طول عمر انسان بهانه بیدارى ظلم ستیزى باشد.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. تشكر


  11. Top | #16

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,859
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,978 در 11,463
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee

    حسین علیه السلام، طبیب جامعه بشری


    چه کسی می تواند رهبر و پیشوای جامعه اسلامی باشد؟




    تاریخ طبری به نقل از محمّد بن بِشْر هَمْدانى می نویسد: [حسین علیه السلام ] به همراه هانى بن هانىِ سبیعى و سعید بن عبد اللّه حَنَفى ـ كه آخرین فرستادگان كوفیان بودند ـ نامه اى فرستاد که در آن آمده بود: « بسم الله الرحمن الرحیم . از حسین بن على، به جمعیت مؤمنان و مسلمانان. امّا بعد، هانى و سعید ، نامه هاى شما را برایم آوردند و این دو، آخرین فرستادگان شما به سوى من بودند. تمام داستان و آنچه را بازگو كرده بودید، دانستم و سخن همه شما، این بود كه ما پیشوایى نداریم و نزد ما بیا. شاید خداوند به واسطه تو، ما را بر محور حق و راستى، متّحد گرداند.
    من برادر و پسر عمو و فرد مورد اعتمادم را به سوى شما فرستادم و به وى دستور دادم تا شرح احوال و آرا و مسائلتان را برایم بنویسد. اگر برایم نوشت كه رأى اكثریت و نخبگان و خردمندانِ شما، آن گونه است كه فرستادگانِ شما بازگو كردند و در نامه هایتان خواندم، به زودى به سوى شما مى آیم ، اگر خدا بخواهد.
    اما از آنجا که محور این درخواستها داشتن رهبر و پیشوای به حق اسلامی بود اما در پایان این نامه به ذکر اوصاف و ویژگی های یک رهبر دینی می پردازد و یک رهبر دینی را در با چند صفت برتر به مسلمانان معرفی می کند. به همین منظور ایشان در پایان نامه چنین می نویسد :
    « فَلَعَمری مَا الإِمامُ إلَا العامِلُ بِالكِتابِ ، وَالآخِذُ بِالقِسطِ ، وَالدّائِنُ بِالحَقِّ ، وَالحابِسُ نَفسَهُ عَلى ذاتِ اللّه ِ ، وَالسَّلامُ» (1)
    «به جانم سوگند! تنها، كسى می تواند رهبر و پیشوای جامعه باشد كه به كتاب خدا عمل کند، پایبند به انصاف و عدالت، ملتزم به حقیقت و سرسپرده به ذات خداوند باشد. والسلام» .

    رمز بقاء و کلید موفقیت یک نظام اسلامی داشتن رهبری است که به فرموده امام حسین علیه السلام به کتاب خدا عمل کند؛ پایبند به انصاف و عدالت باشد؛ از محور حق و حقیقت خارج نشود و تنها، دل در گرو خداوند متعال داشته باشد


    اگر گفته می شود نظام اسلامی ایران بهترین الگوی حاضر برای قیامها و کشورهای اسلامی است به فضل الهی می توان با قاطعیت اعلام کرد که در بخش رهبری هم با داشتن رهبرانی چون حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری می تواند آن الگوی رهبری را که امام حسین علیه السلام آن را توصیف کرد به جهانیان ارائه کند.
    بی شک اساسی ترین مشکلی که امروز دامن گیر برخی کشورهای اسلامی شده است و ما به برکت فرهنگ قرآن و عترت که در کشورمان حاکم است از آن درامانیم؛ نداشتن رهبری با این ویژگیهاست. هر چند به فضل الهی قیامهایی برای سرنگونی برخی از این رهبران سرسپرده به شرق و غرب صورت گرفته ولی جایگزین کردن رهبری با چنین اوصافی از نظر اهمیت، کمتر از آن سرنگونی ها نیست؛ چرا که رمز بقاء و کلید موفقیت یک نظام اسلامی داشتن رهبری است که به فرموده امام حسین علیه السلام به کتاب خدا عمل کند؛ پایبند به انصاف و عدالت باشد؛ از محور حق و حقیقت خارج نشود و تنها، دل در گرو خداوند متعال داشته باشد.


    وقتی سنت را بمیرانند و بدعت را زنده کنند

    این یک سوال اساسی هر مسلمان است که اگر روزی در جامعه ای قرار گرفت و دید که مردم یا حاکمان دین را به تعطیلی کشانده اند و به نام دین بدعتها نهاده اند و به تعلیم و ترویج و عمل به آن دامن می زنند وظیفه چیست؟ کدام طبیب احیاگر و کدام نسخه شفابخشی می تواند این بیماری مهلک را درمان کند؟
    پاسخ به این سوال را می توان در نامه امام حسین علیه السلام به بزرگان بصره مشاهده کرد.
    حضرت در نامه ای که توسط فرستاده خود سلیمان برای بزرگان بصره فرستاد این چنین نوشت:
    « أنَا أدْعوكُم إلى كِتابِ اللّه ِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلى الله علیه و آله ؛ فَإِنَّ السُّنَّةَ قَد اُمیتَت ، وَ إنَّ البِدعَةَ قَد اُحیِیَت ، وَ إنْ تَسمَعوا قَولى وَ تُطیعوا أمرى ، أهدِكُم سَبیلَ الرَّشادِ » (2)
    شما را به كتاب خدا و سنّت پیامبر صلى الله علیه و آله فرا مى خوانم . به راستى كه سنّت ، از میان رفته است و بدعت ها زنده شده اند . اگر سخنم را بشنوید و از فرمانم پیروى كنید ، شما را به راه درست ، هدایت مى كنم.
    منظور حضرت از سنتی که میرانده شد؛ همان سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله است که در جمله قبل به آن اشاره و آنها را به آن دعوت کرد. وقتی هم که گفته می شود سنت رسول خدا صلى الله علیه و آله مراد تمام سخنان (دستورات و توصیه ها)، اعمال و رفتار آن حضرت است که به عنوان دین، قانون زندگی و راهنمای هیشگی انسانها از ایشان بر جای مانده است.


    بزرگترین ضربه ای که بدعت و بدعتگذاران به پیکره دین وارد می کنند این است که با سرگرم کردن مردم به امور واهی و گاهی انحرافی و باطل، مردم و متن جامعه را از معارف حیات بخش و هدایتگر دین تهی می کنند تا جایی که رفته رفته همان نتیجه شومی که امام حسین علیه السلام به آن اشاره می کنند رخ می دهد؛ یعنی باعث می شوند دین در جامعه اسلامی و بین مسلمانان بمیرد و دیگر کاری از آن ساخته نباشد.



    منظور از بدعت هم آن دستورات، توصیه ها و نیز اعمال و رفتاری است که جزء دین نیست ولی به دین نسبت داده شده و به نام آن ترویج و تبلیع می شود. بزرگترین ضربه ای که بدعت و بدعتگذاران به پیکره دین وارد می کنند این است که با سرگرم کردن مردم به امور واهی و گاهی انحرافی و باطل، مردم و متن جامعه را از معارف حیات بخش و هدایتگر دین تهی می کنند تا جایی که رفته رفته همان نتیجه شومی که امام حسین علیه السلام به آن اشاره می کنند رخ می دهد؛ یعنی باعث می شوند دین در جامعه اسلامی و بین مسلمانان بمیرد و دیگر کاری از آن ساخته نباشد.
    درمان این بیماری مهلک اجتماعی

    امام حسین علیه السلام به عنوان یک طبیب الهی که دردهای فردی و اجتماعی را به خوبی می شناسد و به اذن الهی دارو و درمان تک تک آنها را می داند در مقام ارائه نسخه به این بیماری اجتماعی می نویسد:
    « أنَا أدْعوكُم إلى كِتابِ اللّه ِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلى الله علیه و آله ... وَ إنْ تَسمَعوا قَولى وَ تُطیعوا أمرى ، أهدِكُم سَبیلَ الرَّشادِ »
    این نسخه دو بخش دارد:
    1. بازگشت به منابع دین به معنای واقعی و عمل کردن به معارف قرآن و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله
    2. اطاعت و پیروی از آنچه که امام و رهبر واقعی می گوید
    بنابراین اگر امتی، قانون اساسیش برخاسته از دین (کتاب و سنت) بود و تحت رهبری و هدایت امامی بر حق و دارای آن ویژگیهایی که امام حسین علیه السلام ترسیم کرد قرار گرفت هرگز طعم تلخ بدعت و انحراف و در نهایت هلاکت و شقاوت را نخواهد دید و برعکس روز به روز بر شکوه دنیا و آخرت او افزوده نیز خواهد شد.

    پی نوشت:
    (1) تاریخ الطبری : ج 5 ص 353 ، الإرشاد : ج 2 ص 39
    (2) تاریخ الطبری : ج 5 ص 357 ، البدایة والنهایة : ج 8 ص 157

    امید پیشگر
    بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  12. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    درجات و مقامات شهدای کربلا


    حضرت ابوالفضل(علیه السلام) نیز با آن فداکاری‌هایش می‌خواست به آنان بفهماند که محبت خدا و محبت دوستان خدا چیز دیگری است که تحمل هرگونه دشواری در راه آن شیرین است.

    ما درجات و مقامات شهدای کربلا را نمی‌توانیم درک کنیم


    حضرت آیت الله بهجت(ره) در فرمایشات خود درباره درسهای کریلا فرموده‌اند: حضرت سیّدالشهدا(علیه السلام) با اختیار خود آن همه مصایب و شهادت و اسارت اهل و عیال خود را تحمل نمود؛ زیرا پیوسته و حتی در روز عاشورا بر آن حضرت عرضه می‌شد که یا نصر و پیروزی را انتخاب کنند و یا لقاءاللّه و معاهده و پیمانی را که با خدا بسته است، ولی ایشان با اختیار خود آن مقامات عالیه را انتخاب کردند.
    خدا می‌داند که آن‌ها چه می‌دیدند!
    حضرت قاسم(علیه السلام) راجع به مرگ می‌گوید: «اَحْلی مِنَ الْعَسَلِ.»به نقل از قاسم بن حسن (علیه السلام) شیرین‌تر از عسل است. آیا این تعبیر شوخی است؟!
    ما نمی‌توانیم درجات و مقامات آن‌ها را تعقل و درک کنیم که چه خبر بوده و چه درک می‌کردند و چه می‌دیدند، همین قدر نقل شده که امام حسین(علیه السلام) مقامات اخروی آن‌ها را به آنان نشان داد.
    این که نقل شده عباس(علیه السلام) در روز عاشورا در میدان جنگ در برابر دشمن لخت شد و زره را از تن درآورد، یک کار عادی و آسان نبود، خواست به دشمن بفهماند که ما از روی عقیده و مرام، راه شهادت را اختیار و انتخاب کرده‌ایم، نه از روی ناچاری و اجبار و تهدید و اکراه و یا به جهت شرم و حیا، بلکه این مرام ما است، و شجاعانه و عاشقانه و داوطلبانه می‌جنگیم و کشته می‌شویم و باکی از شهادت نداریم، و طرف مقابل عمر سعد بیچاره و دربند و اسیر ملک «ری» است.
    حضرت ابوالفضل(علیه السلام) نیز با آن فداکاری‌هایش می‌خواست به آنان بفهماند که محبت خدا و محبت دوستان خدا چیز دیگری است که تحمل هرگونه دشواری و ناگواری و سختی در راه رسیدن به آن، سهل و آسان و شیرین است.

    گروه دین تبیان


    منبع :
    سایت برنا



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  13. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    عاشورا، قبل از قیام مقدس حسینى(ع)، نام یك روز بود؛ اما امروز دیگر عاشورا نام یك مقطع زمانى نیست، نام یك فرهنگ است. عاشورا امروز دیگر یك حادثه نیست، یك مكتب فكرى و یك نظام سیاسى و یك مجموعه فكرى، فرهنگى، اخلاقى، سیاسى و جهادى است.

    برگزارى مراسم عاشورا، در میان اندیشمندان هرگز یك عادت نبوده و نیست. احیاى عاشورا در فرهنگ تشیع یك عبادت بزرگ اجتماعى، یك مانور عظیم الهى - سیاسى و حركتى حساب شده در جهت نمایش ولایت و برائت امت اسلامى است و اینجاست كه گریستن و گریاندن ارج مى‏یابد و مفهوم پیدا مى‏كند.
    عاشوراى حسینى «سیستم دفاعى اسلام ناب محمدى‏»(ص) در طول قرون و اعصار است.

    عاشوراى حسینى درخشان‌ترین نمونه معروف‏گرایى و منكرستیزى در پهنه زمان و زمین است.

    عاشوراى حسینى بلندترین فریاد بشریت مظلوم در برابر سپاه ابلیس و استكبار جهانى است، و قله عشق و عرفان انسان نسبت ‏به مقام اقدس ربوبى است.



    عاشورا نمایشگاه جاوید ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها در ساحل فرات است؛ نمایشگاهى كه بینندگان آن سرانجام به یكى از دو صف مى‏پیوندند و هر سال و هر روز بر سطح و سقف نمایشگاه مى‏افزایند.

    عاشورا فریاد دفاع همیشگى از مظلومان و مستضعفان زمان و زمین و اعلام جهاد جاوید علیه كفر و نفاق و جهل و استثمار و قلدرى است. عاشورا دانشگاه عشق و عرفان و حماسه است.

    در این دانشگاه انسان مى‏آموزد كه چگونه به خدا عشق ورزد، چگونه بدون سلاح بجنگد و چگونه در اوج غربت‏ حماسه آزادى بسراید. عاشورا سمبل قیام در برابر ارتداد و ارتجاع مكتبى است؛ ارتجاع از اسلام ناب محمدى(ص) و بازگشت از عدالت علوى و تردید و توقف در اجراى قوانین قرآنى.

    عاشورا سد استوار حسینى(ع) براى جلوگیرى از یورش یاجوج و ماجوج غربى و شرقى به میهن بزرگ اسلامى است. عاشوراى حسینى، كشتى نجات امت محمد(ص) در برابر توفان جهل و ترس و استعمار خارجى و استبداد داخلى است.

    عاشورای حسینى چتر معنویت دین و امت در برابر بازگشت دوباره نظام‌هاى سیاسى و اقتصادى و اهداف و آرمان‌هاى جاهلیت قدیم و نوین است.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  14. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    عاشوراى حسینى ادعانامه پاسداران ایمان و عدالت و آزادى علیه مرفه‌هاى بى‏درد و متجاوزان به حقوق اجتماعى و فروغلتیدگان در لجن‌زار تشریفات و اسراف و ابتذال فرهنگى است.

    عاشورا جلوه‏گاه قدرت‏طلبى و رقابت ‏سیاسى و پیامد افزون‏خواهى اردوى حسینى نیست؛ عاشورا قیامى براى احیاى مجدد آیین محمدى و حاكمیت فرمان خدا در گستره گیتى، اصلاح اوضاع نابسامان بلاد اسلامى، ایجاد امنیت‏ براى جامعه مظلوم بشرى و اجراى احكام الهى است.

    عاشورا جریانى مربوط به گذشته نیست؛ پایگاه ثبت‏نام سیدالشهدا از همه زنان و مردان مؤمن و فداكار براى پیوستن به سپاه پاسداران ارزش‌ها و ارتش آزادى‏بخش ملت‌هاى مظلوم است.

    عاشورا غریو غیرت همه جوانان بهشتى بر سر استعمارگران سیاسى و یغماگران اقتصادى است؛ "سرور جوانان بهشت" وقتى به نقد عملكرد عالمان سازشكار مى‏پردازد، فریاد برمى‏آورد:

    "فاسلمتم الضعفاء فى ایدیهم، فمن بین مستعبد مقهور و بین مستضعف على معیشته مقلوب."

    ضعیفان را در دست ظالمان رها كردید، برخى به بردگى كشیده شدند و آزادى‏شان سلب شد و برخى در تنگناى معیشت و فشار اقتصادى قرار گرفتند.

    عاشورا فریاد عزت‏گرایى و ذلت‏گرایى همه عاشوراییان تاریخ است كه "هیهات منا الذله."

    عاشورا احیاى فرهنگ شهادت‏طلبى و شهیدپرورى است كه: "مرحبا بالقتل فى سبیل الله."

    عاشورا مكتب «عمل به تكلیف‏» و امید به خداست، كه:

    "ارجو ان یكون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا
    "

    عاشورا عمیق‏ترین و گویاترین رهنمود حسینى(ع) به نهضت‌هاى اسلامى است؛ رهنمودى كه نشان مى‏دهد براى ایجاد تزلزل و تحول در حكومت‌هایى كه نقاب اسلام بر چهره مى‏زنند و از مشاوران مسیحى و صهیونیستى دستور مى‏گیرند؛ چه باید كرد.

    عاشورا درس احیاى سنت نبوى، عدالت علوى و صبر سبز مجتبوى و فریاد سرخ حسینى است.

    عاشورا مركز افشاى یاران شیطان، نقطه مركزى سربازى براى جبهه حق، پایگاه تمرین شهامت و شجاعت، آموزشگاه مقابله با محاصره اقتصادى و نظامى، مدرس تحلیل عرفانى آفرینش، آموزگار درس ولایت و حمایت از رهبرى الهى، محراب شهادت و مقتل رضا به قضاى ربوبى است.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  15. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    موسم نداردهای بوی بلوط در دست های خیس باران... هی هی، هی... از آن همه گشت های گل گیاهان بی دلخوش و بیرق های سرخ، سبز... سیاه! آه، چقدر دست ها پرچم شده اند و پرچم ها دست هایی قلم شده، که بنویسند غروب های فرود نیامده را بر دریای آرام شانه های هرگز

    پژواک دلشوره ای نیست، در جهان خیمه های کودکان الم. می پیچید صداهایی که حلق خلق را زنجیر می زنند کجاست؟! عاشورا امروز یا فردا کجاست؟! آی، ای تمام بربرها و حبیب ابن مظاهرهای باطنی جهان، کجاست عاشورا؟!

    دل های گرفته همسرایی های زنجیر بر سینه ها و گرده های سوخته، دست های پرچم همیشه عاشوراهای جهان، چشمان اشک های خیس بیرق داران ابدی! ترانه خوانان نامعلوم غایب عشق های هر چه باداباد،


    آی همه دانه های خیس چشم های تا ابد گریان، عاشورا کجاست؟!

    کجاست عاشورا؟!

    فروردین نمی آید عطر آه های اردیبهشتی، بهشت را نشسته ایم که بوی تو بوزد.

    بنفشه های نمی سوزد چراغ های گرد گرفته دیروز غرب و جنوب را می گرییم که نور تو بوزد.

    مهتاب های نمی درخشد نخل های کوفه های مجاور و غیر مجاور را در سکوت درد ضجه می زنیم تا صدای تو در زمین بپیچد.

    افسوس اما گیسوی تازه ستاره ای، سپیده را نشان نمی دهد. هیهات! که تمامی گندم های جهان را به خرمن بادها سپرده اند.

    عشق فراموش سوسن های باران خورده را بشارت می دهیم به خورشید تازه ای که بر نیزه ها سرخ است تا تو طلوع کنی.

    اما بر شانه های جهان بی حضور تو سوسنی نمی روید و بر چشمه های زمین بی اشک تو زلالی نمی جوشد.

    و در بهاره اردیبهشت فرشته ای نمی وزد. بادها منتظر فرمان تواند و من کفنی خیس از گریه فرشتگان دارم که سال هاست در انتظار تجلی تو آیینه دلم را در مصیبت تو صیقل می زنم!

    از کوه به کوه و از دریا به دریا و از آسمان به آسمان، نشانی از تو نیست ای همه هر چه هست در کف تو. ما را به همه ساحت سبز جهان آشنا کن با تمام ترنم های طربناک، با همه دست ها، چشم ها، پرچم ها و گوشواره هایی که در کربلا ریخت.

    در میان خیمه ها و هیمه ها وقتی که نینوا تا قسمتی از دامن ابر شده خاک، تا زینب خطبه های قیامت تو...، آشنا کن. تو را گریستم تا غربت جهان را گریسته باشم ای همیشه حاضر در خواب در خیال، در رگ برگ و منقار شکرین طوطی و بال های آزاد پرستوهای مهاجر! تو را می جویم...





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. (** تفسیر موضوعی،‌شیوه ای براى استنباط ديدگاه قرآن در موضوعات خاص**)
    توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* در انجمن علم تفسیر
    پاسخ: 15
    آخرين نوشته: 03-01-2012, 19:23

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi