بند سوم:
اول به نام آنکه زتوصیف برتر است
در کاف و نون خزائن ملکش مقدر است
ساقی بیار باده که از ذکر نام دوست
کلک خیال غالیه ساو معطر است
شور نشور گر چه عظیم است در خبر
شور حسین محشر کبرای دیگر است
خون حسین تا که شفق بر جبین کشید
بهر فلق به صبح سر آغاز دفتر است
جنت فروغ روی حسین است و این کلام
فهمی کند که جان وی اندیشه پرور است
اندر بهشت او همه وقتی سرور هست
إلا محرمی که در آن دیده ها تر است
در مدح اهل بیت همین بس که عاقبت
دست جهان به دامن مولایم اصغر است
گر چه زکنج لعل لبش شیر میچکد
چشمی سیاه دارد و خونم مقدر است
آمد به خامه ام سخنی زآن لسان غیب
اندر بیان حافظم این نکته خوشتر است
" ای نازنین پسر توچه مکتب گرفته ای
کت خون ما حلالتر از شیر مادر است"
"از آستان پیر مغان سر چرا کشیم
دولت در آن سرا و گشایش برآن در است"
تا راه کوی عشق توام یاد داده اند
دینم به کفر زلف تو بر باد داده اند