صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 45 , از مجموع 45

موضوع: (●*۩*●) با كاروان نيزه شبي را سحر كنيد .. باران شويد و با همه تن گريه سر كنيد (●*۩*●)

  1. Top | #41

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    یک کاروان دل به سویت
    تو رهروی سوی فردا
    دارد می آید محرم
    ماه پر از یاد مولا

    دارد می آید محرم
    ماه مساجد، تکایا
    ماه غم و اشک و ماتم
    بر غربت ابن زهرا

    دارد می آید محرم
    ماه همیشه سیه پوش
    ماهی که هر انقلابی
    از یاد آن گشته پرجوش

    دارد می آید محرم
    ماه وفا قدر عباس
    ماه شکوه و حماسه
    و قله ی عقل و احساس

    دارد می آید محرم
    ماه حسین و علمدار
    هیهات از هرچه ذلت
    از زندگانی چو مردار

    هیهات از هرچه بیعت
    با هر یزید زمانه
    از مسلک اهل کوفه
    از اشک بی پشتوانه

    دارد می آید محرم
    و کربلا کل دنیاست
    شمر و اباالفضل و هانی
    نقش من و تو همین هاست

    باید که خود را بیابیم
    ما در کدامین سپاهیم؟
    یا در عمل اهل حقیم
    یا آنکه اهل تباهیم



    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #42

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    ای حسین فاطمه این کینه هامان را ببین
    قلب مجروح درون سینه هامان را ببین

    یازده خورشید را کشتند و داغ تو فزون
    تکه تکه زین ستم آیینه هامان را ببین


    گرچه شد خورشید ما در پرده ی غیبت ولی
    می رسد نورش ز ماه حضرت سید علی*

    باز هم هر روز عاشورا و هر جا کربلا**
    باز هم فتنه، اگرچه هست حجت ها جلی



    ترس ما کشته شدن یا غارت این خانه نیست
    بلکه دنیایی شدن با مسلک کوفی گری ست

    گر که بگذاریم امام خویش را تنها به تشویق هوا
    فرق ما با آن جنایت پیشگان سفله چیست؟***



    ای حسین فاطمه داغت درون قلب ماست
    نهضتت رسواگر روی تمام فتنه هاست

    شمر را در هر زمان نومید از قتلی کنیم****
    که پی خورشید و مه دشنه به دست و بی حیاست





    امضاء



  4. Top | #43

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ترسم جزاي قاتل او چون رقم زنند
    يک باره بر جريده ي رحمت قلم زنند

    ترسم کزين گناه شفيعان روز حشر
    دارند شرم کز گنه خلق دم زنند

    دست عتاب حق به در آيد ز آستين
    چون اهل بيت دست در اهل ستم زنند

    آه از دمي که با کفن خونچکان ز خاک
    آل علي چو شعله ي آتش علم زنند

    فرياد از آن زمان که جوانان اهل بيت
    گلگون کفن به عرصه ي محشر قدم زنند

    جمعي که زد بهم صفشان شور کربلا
    در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند

    از صاحب حرم چه توقع کنند باز
    آن ناکسان که تيغ به صيد حرم زنند

    پس بر سنان کنند سري را که جبرئيل
    شويد غبار گيسويش از آب سلسبيل






  5. Top | #44

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,791
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    زهره ی منظومه ی زهرا حسین
    كشته ی افتاده به صحرا حسین
    دست صبا زلف تو را شانه كرد
    بر سر نی خنده ی مستانه كرد
    چیست لب خشك و ترك خورده ات ؟
    چشمه ای از زخم نمك خورده ات
    روشنی خلوت شب های من
    بوسه بزن بر تب لب های من
    تا ز غم غربت تو تب كنم
    یاد پریشانی زینب كنم
    آه! از آن لحظه كه بر سینه ات
    بوسه نشاندند لب تیرها
    آه! از آن لحظه كه بر پیكرت
    زخم كشیدند به شمشیرها
    آه! از آن لحظه كه اصغر شكفت
    در هدف چشم كمانگیرها
    آه! از آن لحظه كه سجاد شد
    هم نفس ناله ی زنجیرها
    قوم به حج رفته به حج رفته اند
    بی تو در این بادیه كج رفته اند
    كعبه تویی كعبه به جز سنگ نیست
    آیینه ای مثل تو بی رنگ نیست
    آینه ی رهگذر صوفیان
    سنگ نصیب گذر كوفیان
    كوفه دم از مهر و وفا می زدند
    شام تو را سنگ جفا می زدند
    كوفه اگر آینه ات را شكست
    شام از این واقعه طرفی نبست
    كوفه اگر تیغ و تبر زین شود
    شام اگر یكسره آذین شود
    مرگ اگر اسب مرا زین كند
    خون مرا تیغ تو تضمین كند
    آتش پرهیز نَبُرّد مرا
    تیغ اجل نیز نَبُرّد مرا
    بی سر و سامان توام یا حسین
    دست به دامان توام یا حسین
    جان علی سلسله بندم مكن
    گردم و از خاك بلندم مكن
    عاقبت این عشق هلاكم كند
    در گذر كوی تو خاكم كند
    ساقی لب تشنه لبی باز كن
    سفره ی نان و رطبی باز كن
    شمه ای از زخم دلت بازگو
    نكته ای از نقطه ی آغاز گو
    قوم به حج رفته چو باز آمدند
    بر سر نعشت به نماز آمدند
    قوم به حج رفته تو را كشته اند
    پنجه به خوناب تو آغشته اند
    سامریان شعبده بازی كنند
    نفی رسولان حجازی كنند

    زنده یاد حاج محمدرضا آقاسی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  6. Top | #45

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    یک اربعین گذشته و زینب رسیده است


    بالای تربتی که خودش آرمیده است

    یا ایها الغریب سلام ای برادرم

    ای یوسفی که گرگ پیرهنت را دریده است

    ازشهر شامِ کینه، رسیده مسافرت

    پس حق بده که چنین داغدیده است

    احساس میکنم که مادرم اینجا نشسته است

    در کربلا نسیم مدینه وزیده است

    بر نیزه بودی و به سرم بود سایه ات

    با این حساب کسی زینبت را ندیده است

    این گل بنفشه های تن و چهره ی کبود

    دارد گواه ، زینبتان داغدیده است

    توطعم خیزران و سنگ ها و خواهرت

    طعم فراق و غربت و غم را چشیده است

    آبی به کف گرفته و رو سوی علقمه

    با آه می رود سکینه و خجلت کشیده است

    این دختر شماست که خواستند کنیزیش ....

    لکنت گرفته است و صدایش بریده است

    نیزه نشین شد حضرت سقا و اهلبیت

    زخم زبان زهر کس و ناکس شنیده است

    ***

    گفتی رقیه ... گفت نمی آیم عمه جان!

    در شام ماند و شهر جدید آفریده است

    ------------------------------------
    یاسر مسافر
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi