صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 54

موضوع: هفتاد و دو لاله بخون طپیده *آشنایی با شهدای قیام عاشورا

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    محمد بن علی بن ابی طالب

    کنیه اش را عبدالله بن علی نوشته اند. مادرش را برخی لیلی بنت مسعود ارمیه،برخی اسما بنت عمیس و ام ولد(کنیز) دانسته اند. محمد رزمنده و چالاک،عالم به قرآن و معارف اهل بیت،فداکار و پاکباز،وفادار به اباعبدالله الحسین(ع) بود. وی از مدینه همسفر کاروان حسین(ع) شد و از مکه تا کربلا عاشقانه راه را پیمود تا در عاشورا جانفشانی کند. در این را بارها ارادت،صبوری و بصیرت خویش را نشان داد.

    در عاشورا پس از شهادت چند تن از بنی هاشم،از برادرش حسین(ع) اذن میدان طلبید. امام او را دعا کرد و اذن جهاد بخشید. محمد در میدان چون شیری شرزه بر سپاه روبهان حمله برد. شمشیر می زد و رجز می خواند: "رهبر و سرورم علی(ع) است که سرفراز و بلند مرتبه است. من از نسل بنی هاشم که نیک مردان بخشنده و بزرگوارند. این حسین(ع) است،فرزند رسول خدا(ص). من با شمشیر آبگون از او حمایت و پاسداری می کنم. من جان خویش را قربانی برادر بزرگوارم می سازم".

    محمد پس از نبردی سنگین در محاصره قرار گرفت. عقبه الغنوی بر او نیزه زد و زجر بن بدر نخعی شمشیر خود را بر پهلویش نشاند و مردی از بنی دارم تیر بر سینه اش زد و سرانجام محمد با تنی همه زخم در سن 36 سالگی به شهادت رسید.

    در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: "السلام علی محمد بن امیرالمومنین قتیل الایادی الدارمی لعنه الله و ضاعف علیه العذاب الالیم و صلی الله علیک یا محمد و علی اهل بیتک الصابرین".




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكر



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    ابوبکر بن حسن بن ابی طالب


    یکی از فرزندان امام مجتبی(ع) که در کربلا یار و یاور عمویش اباعبدالله(ع) بوده،"ابوبکر" است که او را "عبدالله"،"عبدالله اکبر" و "احمد" نیز نامیده اند. مادرش ام ولد(کنیز) و نام وی را نُفیله،ام اسحاق و رمله نوشته اند. وی از مدینه تا کربلا همراه کاروان حسین(ع) بوده است.

    سیمای زیبا و درخشان،رشادت و شجاعت،قامت رشید،عشق به قرآن،تهجد و عبادت و شیفتگی به اباعبدالله الحسین(ع) از ویژگیهای اوست. اگر این سخن که امام دخترش سکینه را به ازدواج وی در آورده بود،درست باشد،باید وی را داماد جوان امام و کربلا بدانیم. ابوبکر بعد از نماز ظهر عاشورا اذن میدان طلبید و رزم خود را با این رجز آغاز کرد: "کمی صبر کن، بعد از عطش به آرزویت خواهی رسید. جانم در این رزمگاه به سوی بهشت می شتابد. هرگز از مرگ هراسم نیست آنگاه که وحشت بباراند. هرگز به هنگام مرگ و رویارویی با دشمن لرزان و ترسان نیستم". او پس از نبرد به نزد امام آمد و آب طلبید و امام او را به صبوری خواند و گویا این رجز،گفتگوی او با خویش پس از طلب آب است.

    ابوبکر پس از کشتن 14 تن بازگشت و دیگر بار جنگید و این رجز را خواند: "از فرزندان پیامبر(ص) برگزیده خدا چنان ضربتی بر شما فرود آید که موی کودکان شیرخوار از هراس آن سپید گردد". با شمشیر هندی برنده و شکننده،گروه گروه نابکاران را نابود می کند.

    ابوبکر در محاصره قرار گرفت. ضربه ها پی در پی،زخم بر زخم می آوردند و سرانجام، آخرین ضربه ها را عبدالله عقبه الغنوی فرود آورد و در آخرین دم حرمله بن کامل اسدی همراه با عقبه غنوی او را به شهادت رساندند. ابوبکر در هنگام شهادت 16- 15 ساله بود.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكر


  6. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    عَمر بن علی بن ابی طالب

    او را از کوچکترین فرزندان حضرت علی(ع) دانسته اند. نام مادرش را صهبا یا ام حبیب دختر عباد بن ربیعه از اُسرای یمامه یا عین التمر نوشته اند. برخی نیز نام مادرش را رقیه،کنیه اش را ابوحفص و برخی ابوالقاسم نگاشته اند.

    عمر از مدینه به مکه و از مکه تا کربلا همسفر برادرش حسین(ع) بوده است. در این سفر خواهرش رقیه و خواهرزادگانش عبدالله،محمد،عاتکه و حمیده (فرزندان مسلم بن عقیل) نیز همراه شدند. او پس از شهادت برادرش ابوبکر شتافت و قاتل برادرش را به مبارزه دعوت کرد و این رجز را خواند: "شمشیر می زنم و زحر(قاتل ابوبکر) را در میان شما نمی بینم،همان پست شقاوت پیشه ای که به رسول خدا کفر می ورزد. ای زحر نزدیکتر آی تا با تیغ عمر در شراره دوزخ جای گیری،همان جایی که افروخته و سوزان و بدترین مکان برای تو بدترین انسان انکارکننده است". زحر مغرور و خشمگین پیش آمد. عمر چنان شمشیر بر فرقش نواخت که از کلاه تا میانه سر را شکافت. عمر تیغ را بیرون کشید و چنان بر گردن زحر کوبید که سر چون گوی در میدان غلتید. آنگاه این رجز را آغاز کرد: "ای دشمنان خدا میدان را واگذارید و بگریزید و از شیر خشمگین چین بر چهره انداخته بپرهیزید. او با شمشیر،مرگ بر شما می ریزد و از میدان نمی گریزد و چونان مردم ترسو به سوراخی نمی خزد".

    عمر می جنگید و پیش می تاخت و چندین تن را از پای درآورد. به فرمان عمر سعد،اسبش را پی و سپس سنگ بارانش کردند. در حلقه تنگ محاصره قامت رشید او بر خاک افتاد.

    روزی که خبر شهادت او به مدینه رسید،سالم بن رقیه که قبلا دشمن او بود اما تحت تاثیر بخشندگی او،شیقته آل علی(ع) شده بود،گفت: "درود خدا بر مزاری که فرزند علی(ع)،جانشین برگزیده خدا را در آغوش می گیرد. تو ای عمر،بخشنده ترین بودی،دانا ترین و خجسته مردی که هیچ کس در آمدن و رفتن همپایت نبود.

    عمر،صبور و بصیر و دشمن شناس،فصیح و بلیغ،سخاوتمند و مهذب،یاور مظلومان و در هنگام شهادت در عاشورا حدودا 35 ساله بود








    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكر


  8. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    عبدالله بن علی بن ابی طالب

    وی دومین فرزند حضرت ام البنین(فاطمه بنت حزام) و پنجمین فرزند علی بن ابی طالب(ع) است. او را عبدالله اکبر و کنیه اش را ابو محمد نوشته اند و از او فرزندی به یادگار نماند.

    عبدالله همراه با سه برادرش ابوالفضل(ع)،عثمان و جعفر از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد. او نخستین فرزند شهید ام البنین است. بخشندگی و نیکوکاری،رشادت و شجاعت و جوانمردی را از پدرش به یادگار داشت. او را دانش آموخته مکتب امام مجتبی(ع) و حضرت اباعبدالله(ع) باید دانست.

    روز عاشورا به اشارت برادرش ابوالفضل(ع) به میدان رفت و رجز خواند: "من فرزند دلاور و بخشنده ام،فرزند علی نیک اندیش و نیک رفتار که شمشیر کیفردهنده رسول(ص)خدا بود و چون نام او به دشمن و به هرکس می رسید،ترس و وحشت قلبش را پر می کرد".

    او در مقابل نگاه برادرانش می جنگید. رزم او در عطش و زخم شگفت انگیز بود. برخی تا 120 نفر کشته را به دست او نوشته اند. زخمهای فراوان بر تن عبدالله نشست و سرانجام به دست هانی بن ثبیت حضرمی که دو ضربه بر فرقش فرود آورد و با نیزه خولی بن یزید اصبحی و مردی از بنی تمیم به شهادت رسید. هنگام شهادت 25 ساله بود. نام او در زیارت ناحیه و رجبیه آمده است.

    در زیارت ناحیه آمده است: "سلام بر عبدالله فرزند امیر مومنان که خداوند به بلاها و امتحان های دشوارش آزمود. او در میدان کربلا منادی ولایت بود و در نبرد سهمگین با دشمن،از هر سو احاطه اش کرد و از پیش رو و پشت سر مجروحش ساخت. خداوند قاتلش هانی بن ثبیت حضرمی را لعنت کند".




    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 16-12-2011 در ساعت 10:56
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. تشكر


  10. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    عثمان بن علی بن ابی طالب


    عثمان سومین فرزند ام البنین(فاطمه بنت حزام) است. او را به یاد عثمان بن مظعون یار زاهد و نیکوکار پیامبر،عثمان نامیدند. کنیه اش را ابوعمرو(ابوعمر) نوشته اند. از او فرزندی به یادگار نماند.

    او از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد تا یاریگر برادرش حسین(ع) باشد. شجاعت، فصاحت و بلاغت،شهادت،وفاداری به آرمان اباعبدالله الحسین(ع)،صبوری در شدائد،بصیرت در دین و دشمن شناسی برخی از فضائل و ویژگیهای عثمان بودند.

    روز عاشورا،برادرش عباس(ع) او را به رزمگاه فرستاد. گویی امیر مومنان علی(ع) به میدان می رفت. قامت رشید و نستوه او،دشمن را به اعجاب واداشت. عثمان این رجز را خواند: "من عثمانم،با همه افتخارات و فضیلتها و عظمتها. من قله نشین عظمت و عزتم. رهبر و مولا و بزرگ من علی(ع) است که جلوه گاه افتخار و عظمت است. علی(ع) فرزند عموی پیامبر(ص) پاک و بزرگوار است و برادرم حسین(ع) برگزیده نیکوکاران صالح. حسین(ع) مولای کوچک و بزرگ است و پس از پیامبر(ص) و علی(ع)،جانشین و امام و یاور دین".

    در رزمگاه از همه سو محاصره شد. عده ای را به خاک و خون کشید. ناگهان تیر خولی بن یزید اصبحی پیشانی اش را شکافت و عثمان بر زمین افتاد. تبهکاری از قبیله بنی ابال بن دارم بر سینه اش نشست و سر وی را جدا کرد.

    برخی عثمان را 21 و برخی 23 ساله نوشته اند. در زیارت ناحیه آمده است: "السلام علی عثمان بن امیرالمومنین".




    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 17-11-2013 در ساعت 14:27
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. تشكر


  12. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    عون بن علی بن ابی طالب

    او فرزند اسما بنت عمیس است و در هنگام وقوع حادثه کربلا 45 ساله بود.

    عون،شجاع و رشید،خوش صورت و خوش سیرت،سوارکاری ماهر و تیراندازی قوی بود. استواری در دین،بصیرت و روشن بینی و وفاداری به اهل بیت از فضائل وی محسوب می شود. عون از همان ابتدا با 12 تن از برادرانش همسفر کاروان کربلا و یاور برادرش حسین(ع) شد.

    روز عاشورا،عون آماده نبرد شد. او پس از شهادت عثمان بن علی(ع) عزم نبرد کرد. امام قامت او را مرور کرد و فرمود: "یا اخی استسلمت للموت؟ : برادرم تسلیم مرگ شده ای؟" عون پاسخ داد: "چگونه تسلیم مرگ شوم که تو را تنها و بی یاور می بینم".

    عون نبرد دلاورانه خویش را آغاز کرد و این رجز را خواندن گرفت: "با تیغ مرگبار هندی می جنگم و از فرزند پیامبر دفاع می کنم. با شمشیر آخته از حریم آقایم حسین(ع) دورتان می سازم".

    ابن الاهجار با 2000 تن او را محاصره کردند. جنگید و محاصره را شکست و بازگشت. امام سر و رویش را بوسید و اسب اَدهَم را برای نبرد مجدد به او داد و از او خواست دمی استراحت کند. عون گفت: "فقط برای زیارت دوباره ات آمده ام".

    در بازگشت به میدان،صالح بن سیار به جنگ وی آمد. صالح در عصر امام علی(ع) به سبب نوشیدن شراب به دست عون شلاق خورده بود و اینک برای انتقام آمده بود. او به عون دشنام داد. عون نیزه بر گلویش نشاند. دمی بعد برادر صالح، بَدر به خونخواهی امد و او نیز کشته شد.

    نبرد عون شبیه نبرد امیرالمومنین بود. سرانجام پس از زخمهای فراوان با نیزه خالد بن طلحه از اسب افتاد. آخرین لحظه زمزمه کرد: "بسم الله و بالله و علی مله رسول الله".




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  13. تشكر


  14. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    جعفر بن علی بن ابی طالب

    او کوچکترین فرزند امام علی(ع) و ام البنین و همچنین کوچکترین برادر ابوالفضل العباس(ع) است. امیرالمومنین علی(ع) به علاقه و یاد برادرش جعفر طیار،او را جعفر نامید. وی در هنگام وقوع کربلا 21 ساله بود و فرزندی نداشت. برخی او را 19 ساله دانسته اند که با محاسبه شهادت حضرت علی(ع) در سال 40 هجری نادرست به نظر می رسد.

    جعفر همراه برادرانش از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد. عصر عاشورا پس از شهادت یاران و برادرانش،به میدان رفت و این رجز را آغاز کرد: "من جعفرم،سرشار بزرگواری و والایی،فرزند علی(ع) که جوانمردی و بخشش او را همه می دانند. برای اثبات شرافت عزت من،عمویم و داییم کافی اند. من پاسدار و حامی حسینم که بخشش و احسان او کرانه ناپذیر است".

    جعفر پس از رزمی سنگین،هدف تیرباران دشمن قرار گرفت. تیر خولی اصبحی بر شقیقه اش نشست و دیگری تیر بر چشمش نشاند. جعفر از اسب فروافتاد و هانی بن ثبیت سر او را جدا کرد.

    در زیارت ناحیه در وصف وی آمده است: "السلام علی جعفر بن امیرالمومنین الصابر بنفسه محتسبا و الثانی الاوطال مغتربا،المستسلم للقتال،المستقدم للنزال،المکثور بالرجال،لعن الله قاتله هانی بن ثبیت الحضرمی : سلام بر جعفر فرزند امیرالمومنبن علی(ع)،شکیبا و خویشتن دار، دور از وطن افتاده،آماده نبرد،پیشتاز در مبارزه،درهم شکننده دشمنان،نفرین خدا بر قاتلش هانی بن ثبیت حضرمی".







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  15. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    عبید الله بن عبدالله بن جعفر

    نام مادرش را خوصا دختر حفصه نگاشته اند. این جوان رشید،قرآن شناس،شجاع،جسور و صبور در نبرد،شیفته اباعبدالله(ع) و عارف به دین بود و در هنگام وقوع عاشورا 20 ساله بوده است.

    وی همسفر کاروان پرشور حسینی از مدینه به مکه آمد و سپس همراه کاروان به کربلا رسید تا در رکاب امام خویش جانفشانی کند. بعد از شهادت عون،از امام اذن میدان طلبید. میدان لبریز غبار بود و تن پاک شهیدان. عبیدالله از کنار پیکر ارغوانی برادرش گذشت و سپس رجزخوان و شمشیرچرخان به سپاه دشمن زد.

    شعار "یا محمد،یا حسین" او در فضای کربلا طنین افکند. پس از رزمی سنگین و کشتن چند تن از سپاه دشمن در محاصره قرار گرفت و سرانجام با تنی زخمی بر خاک داغ کربلا افتاد.

    قاتل عبیدالله را بشر بن حویط قانصی نوشته اند. برخی عبیدالله را همان عبیدالله جعفر دانسته اند و با اعتبار دو فرزند برای عبیدالله بن جعفر،وی را جزو شهدای کربلا به شمار نیاورده اند اما دقت درمقاتل،تفاوت این دو شهید را روشن می سازد.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  16. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    عون بن عبدالله بن جعفر
    مادرش زینب کبری(س) است. عون در منزلگاه "ذات عرق" همراه برادرش محمد به اباعبدالله(ع) پیوست. پدرش عبدالله او و برادرش را با کاروان حسین(ع) همسفر کرد و به فداکاری و جان نثاری سفارش کرد. پیوستن این دو جوان به کاروان،اسباب خوشحالی مادرشان زینب کبری(س) شد. عون،بخشنده و کریم،شجاع و خوش سیما،دین شناس و آشنا به معارف قرآنی،دارای بینش قوی،قاری و مروج قرآن و دوستدار دایی بزرگوارش اباعبدالله الحسین(ع) بود.

    در روز عاشورا پس از شهادت برادر،خود را به سپاه دشمن زد و پس از کشتن قاتل برادرش خدمت امام رسید و با اذن دوباره،رزمی پرشکوه را آغاز کرد و اینگونه رجز خواند: "اگر مرا نمی شناسید،من فرزند جعفر،شهید صادقی هستم که در بهشت با بالهای سبز پرواز کرد. همین شرافت در قیامت ما را بس است" و بار دوم این رجز را خواند: "سوگند یاد می کنم که جز با عشق پیامبر(ص) و دوستی سنت او وارد بهشت نمی شوم. او پیامبری بود که بر ما منت نهاد و ما را از ضلالت و جهل و بیداد رهایی بخشید. درود خدای بهشت آفرین بر او باد". عون پس از کشتن 3 سواره و 18 پیاده به دست عبدالله بن قنطه طائی به شهادت رسید.

    در زیارت ناحیه در وصف وی آمده است: "السلام علی عون بن عبدالله بن جعفر طیار فی الجنان،حلیف الایمان و منازل القرآن،الناصح للرحمن التالی للمثانی و القرآن".

    وقتی خبر شهادت عون و محمد در مدینه به پدرشان رسید،استرجاع کرد. یکی از غلامانش گفت: این مصیبت از جانب حسین به ما رسید. عبدالله بن جعفر این غلام را طرد کرد و گفت: "ای پسر لخنا(بدبو) آیا از حسین(ع) چنین می گویی؟ به خدا سوگند اگر در حضورش بودم،دوست داشتم در رکابش شهید شوم. به خدا سوگند بر شهادت فرزندانم اندوه و دریغ ندارم. شهادت آنها در کنار برادر و پسرعمویم مایه آرامش و تسلای خاطر است". آنگاه رو به حاضران گفت: "حمد و سپاس خدای را که در شهادت حسین(ع)،شکیبایی و آرامشم بخشید و اگر خود توفیق یاریش نداشتم،فرزندانم یاورش شدند". عون در هنگام شهادت تقریبا 20 سال داشت.







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  17. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    محمد بن ابی سعید بن عقیل

    محمد در کربلا کودکی 8 ساله بود. مادرش ام ولد(کنیز) بود. پدرش ابوسعید را از شهدای کربلا نوشته اند. نامهای دیگری نیز برای پدر این کودک نیزذکر کرده اند،مانند محمد بن سعید. برخی ابی سعید را کنیه عبدالله بن عقیل و محمد بن ابی سعید را همان محمد بن عبدالله بن عقیل دانسته اند. این کودک شیرین زبان بود و از همان کودکی روایت می گفت و به همین سبب او را "فقیه" می نامیدند.

    وی از مدینه به مکه و از مکه تا کربلا همسفر اباعبدالله(ع) بوده است. روز عاشورا پس از شهادت انصار و در بعد از ظهر شهادت یاران و بنی هاشم،این کودک از خیمه بیرون آمد. نوشته اند گوشواره ای به گوش داشت. تیر خیمه را به کف گرفت و قصد میدان کرد. مادرش نیز شاهد به میدان رفتن کودکش بود.

    قاتل او را لقیط بن ایاس(یاسر یا ناشر) جهنی نوشته اند. برخی نیز نوشته اند که هانی بن ثبیت حضرمی با اسب بر وی تاخت و با شمشیر او را قطعه قطعه کرد و برخی هم نگاشته اند که ابن زهیر ازدی به پهلوی محمد تیری زد و او را به شهادت رساند.

    در زیارت ناحیه مقدسه آمده است:‌ "السلام علی محمد بن ابی سعید بن عقیل و لعن الله قاتله لقیط بن ناشر الجهنی". برخی گفته اند عنوان "فقیه" به پدر وی اطلاق می شده است.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-04-2010, 15:42

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi