خدايا توئی خدای بی شريک
پس مشغول شد به مناسک این حج، ودر آن طواف خانه محبت الهی و نماز و تلاوت قرآن بود، و آن را طواف وداع قرار داد، پس هدی خود را پیش فرستاد، و قربانی خود را تقدیم کرد، نه ازشتر و گوسفند، بلکه از اصفیاء و دوستان، و کسی که افضل بود از اسماعیل در خلق، و خلق و منطق، و کسانی که نور چشم، وقوت پشت او بودند، همه را قربانی و هدی فرستاد، پس مشغول سعی شد، و بیشتر از هفتاد مرتبه از خیمه گاه آمد تا به قتلگاه، و برگشت.
و در بعض از آنها هروله می نمود، مانند حاجیان، و چون از این حج فارغ گردید، صدای اذان چهارم بلند شد، و منادی آن شبیه پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جناب علی اکبر بود، که از زبان جدش به والدش پیغام آورد در امر به حج که آمر به او خداوند متعال است، که فرمود: «ای حسین جهاد کن تا کشته شوی»، و آن حج اکبر بود که مؤذن علی اکبر بود وقتی که در میدان افتاد پس فریاد کرد: ای پدر اینک جدم رسول خدا می فرماید به تو: «العجل، العجل» : [بشتاب، بشتاب]
(بحار 45 / 44 _ لهوف صفحه 49 _ مقتل خوارزمی 2 / 31)
و وقت آن ظهر عاشورا بود، پس لبیک گفت درمیقات آن که مرکز میدان بود، وعرض کرد که: خدایا پیش فرستادم اولاد وبرادران و بنی اعمام را، و هیچ یک ازایشان برای من نماند، و وداع نمود زنان و دختران و خواهران را، و عرض کرد: لبیک خدایا، گذاشتم در عقب خود زنان و دختران تشنه حیران را
(بحار 45 / 46-47 _ منتخب طریحی 2 / 132- 134_ مقتل خوارزمی 2 / 32)
پس در بر کرد جامه احرام را که لباس کهنه پاره پاره بود
(بحار 45 / 54 _ لهوف صفحه 53)
و بر اسب سوار شد، و ایستاد، در موقف عجیبی که احدی چنین وقوف به عمل نیاورده است در راه خدا، نه در عرفات، و نه در مشعر، و نه در میدان مبارزت، و تلبیه گفت که: خدایا توئی خدای بی شریک، اینک من با تن تنها به سوی تو آمدم، واحرام بسته است قلب من به ترک جمیع علایق، پس نه از غربت خود کربتی، و نه از وحدت خود وحشتی دارم، و نه قتل اولاد جگرم را ضعیف نموده ، و نه اضطرار عیال حالم را تغییر داده، و نه از قتل رجالم باکی، و نه از کثرت دشمنانم بیمی، و نه از شدت بلایم خوفی، و از این جهت در کمال طمأنینه و سکون بود، و رخسارش می درخشید، به نحوی که بعض دشمنانش ملتفت گشته و تعجب می نمودند.
(بحار 45 / 54 _ لهوف صفحه 53).