بنگیرید به نمونههایی از این سست مطرح کردن ها:
همه هستیم و مدیون چشماتم می دونی
از همان روز ازل مست نگاتم می دونی
کار چشماش دلبریه
قد و بالای قشنگش عجب محشریه
سیاهه چشات جزیره دله
هر کس از نسل توئه چه خوشگله
از نگاه تو محبت می باره
مردی از مردونگیت کم میاره
با این که من خوب می دونم آدمی بی اصل و نسبم
بده اجازه ای خدا عشقمو نقاشی کنم
خوب می شه قلب عاشقم یه طرح خوشگل می زنم
نقش یه مرد پهلوون طرح شمایل می زنم
به روی صفحه می کشم پیشانی بلند مشو
ابروهای کمونی شو صورت آسمونی شو
تا که به چشماش می رسم کشیدنش چه مشکله
آخر چشای یار من سیاهه خیلی خوشگله
آیا اینها مناقب اهل بیت است آیا داشتن چشمهای آن چنانی ارزشی است یا فداکاریها و از جان گذشتگیها؟ و...
امامان که این همه تأکید بر عزاداری داشتند بر این نکته هم تأکید داشتند که عزاداریها باید جهت روشنگرانه، افشاگرانه و هدایت گرانه داشته باشد برای این کار عملاً از شعرای متعهد و ارزش آن روز که نقش مداح ها و مرثیه خوانهای امروز را داشتند تجلیلها و تکریمها می کردند.
چرا امامان از کمیت این همه تجلیل کردند؟ چرا امام سجاد(ع) به کمیت می گوید که ما از پاداش کار تو و اشعار تو عاجزیم خدا خودش به تو پاداش دهد(24). امام صادق(ع) می فرماید: خدایا گناهان گذشته و آینده کمیت و گناهانی که پنهان و آشکار انجام داده ببخش و آن قدر به او بده تا راضی شود. این بدان دلیل است که شاعر متعهد و ارزشی است قصیده هاشمیات 578 بیتی او تمام معرفی اهل بیت، فجایع بنی امیه و حکومت عدل اسلامی است. در پایان شعرش می گوید:
الیکم ذوی آل النبی تطلعت
تو ازع من قلبی ظماء و البب
فانی عن الامر الذی تکرهونه
بقولی و فعلی مااستطعت لا جنب
اعضای تشنه از قلب و عقل و وجودم همواره به سوی شما خاندان پاک پیغمبر نظاره گر است.
پس من نسبت به آنچه شما دوست ندارید با گفتار و رفتار خویش تا آنجا که در توان من است از آن دوری میجویم. او آن چنان شیفته اهل بیت است که فرزندش می گوید به هنگام شهات سه بار اللهم صل علی محمد و آل محمد گفت و به دیدار خدا رفت(25). و نیز تجلیلی که از دیگر شاعران اهل بیت همانند فرزدق، دعبل، حمیری و مانند آن داشته اند همگی در این راستا بود. اهل بیت مجلس عزایی را می پسندند که در آن احیاء امر اهل بیت و مکتبشان باشد. مجالس عزای این چنینی بود که انقلاب آفرین و مبدأ قیام پانزدهم خرداد شد که مبدأ انقلاب بزرگ اسلامی است. عاشورای سال 1342 که دو روز بعد امام دستگیر شد و حوادث پانزدهم خرداد پیش آمد نوحه این بود:
گفت عزیز فاطمه
نیست ز مرگ واهمه
تا به تنم توان بود
زیر ستم نمی روم
ننگ حیات و ذلتش
عزت مرگ و لذتش
من ز یزید بی پدر
ظلم و ستم نمی کشم
شعر رایج عزای انقلابی این بود که:
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
نه ظلم کن به کسی نه به زیر ظلم رو
که این مرام حسین است و منطق دین است
یا شعر زنده و حماسی شاعر معاصر آقای بهجتی:
اندر آنجا که باطل امیر است
اندر آنجا که حق سر بزیر است
اندر آنجا که دین و مروت
پایمال و زبون و اسیر است
راستی زندگی ناگوار است
مرگ بالاترین افتخار است
اندر آنجا که از فرط بیداد
نیست مظلوم را تاب فریاد
اندر آنجا که ظالم به مستی
بر سر خلق می تازد آزاد
مهر بر لب نهادن گناه است
خامشی بدترین اشتباه است
این اساس مرام حسین است
روح و رمز قیام حسین است
یا که آزادگی یا شهادت
حاصلی از پیام حسین است
شیعه او هم اینسان غیور است
تا ابد از زبونی به دور است
شیعه و تن به بیداد دادن؟
شیعه و مهر برلب نهادن؟
شیعه و خفتن و آرمیدن؟
شیعه و در مذلت فتادن؟
شیوه شیعه هرگز نه اینست
شیعه نبود هر آن کس چنین است
زان شهید سر از دست داده
زان فداکار در خوان فتاده
جاودان آید این بانگ پرشور
لا اری الموت الا سعاده
آری آزاد مردان بکوشند
بر ستمگر چو طوفان خروشند
شور عالم ز نام حسین است
مستی جان ز جام حسین است
هر کجا نهضتی حق پسند است
ریشه اش از قیام حسین است
او به خون این سخن کرد ترسیم
پیش ظالم نگردید تسلیم
هم اکنون هم اگر بخواهیم احیاگر عزاداری راستین و عاشورایی باشیم باید در مجالس عزاداری هم از مقامات ملکوتی امامان بگوئیم و هم از مقامات مُلکی آنان! باید از جنبه الگوئی و اسوه بودن آنها بگوییم و نباید به صرف ابراز عشق اکتفا نماییم.