ويژه نامه تاسوعاي حسيني
❤ |
ويژه نامه تاسوعاي حسيني
ویرایش توسط ناظرسایت : 13-05-2019 در ساعت 11:20
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
parsa (10-12-2011), مدير اجرايي (12-11-2012), شهیده (05-12-2011), شهاب منتظر (23-11-2012)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- طفل یتیمی ز حسین گم شده ساربان ...{غروب...
- ۩~*~۩ در مسلخ عشق جزنکو را نکشند..{ویژه نامه...
- خورشید بر فراز نیزه ۩ ویژه نامه عاشورای حسینی
- اعمال ماه محرم چیست؟
- ۩~*~۩ در مسلخ عشق جزنکو را نکشند..{ویژه نامه...
- غنچه ای شکفته در خون *ویژه نامه شهادت ششماهه...
- ای اشک کجایی که غم از راه رسید{{ویژه نامه...
- ۩~*~۩ در مسلخ عشق جزنکو را نکشند..{ویژه نامه...
- ویژه نامه تاسوعای حسین{عباس(ع) علمدار...
- ویژه نامه عاشورای حسینی {|۩|*** رسم سرخ...
❤ |
امام سجاد علیه السلام :
خداوند عمویم عباس بن على را رحمت کند؛ به تحقیق که ایثار و جانبازى کرد،
جنگ نمایانى نمود و خود را فداى برادرش ساخت تا اینکه دستانش قطع شد.
خداوند در برابر این فداکارى به سان عمویش جعفر طیّار دو بال به او عنایت کرد
تا به یارى آنها همراه ملایکه در بهشت پرواز کند.
همانا عباس نزد خداوند تبارک و تعالى مقامى دارد که جمیع شهدا،
در روز قیامت، بر او غبطه مى خورند و رسیدن به آن مقام را آرزو مى کنند
بطل العلقمى، ج ۲، ص ۱۰۸ – ۱۰۹؛
خصال صدوق، ج ۱، ص ۶۸؛
بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۷۴ .
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
parsa (10-12-2011), شهیده (05-12-2011), شهاب منتظر (23-11-2012)
❤ |
کنار دل و دست و دریا ابا الفضل
تو را دیده ام بارها؛ یا اباالفضل
تو از آب می آمدی مشک بردش
و من در تو غرق تماشا اباالفضل
اگر دست می داد، دل می بریدم
به دست تو از هردو دنیا اباالفضل
دل از کودکی از فرات آب می خورد
وتکلیف شب ، آب ، بابا ،اباالفضل
تو لب تشنه پرپر شدی ، شبنم اشک
به پای تو می ریزم اما ابا الفضل چ
فدک مادری می کند کربلا را
غریبی، تو هم مثل زهرا، اباالفضل!
تو را هر که دارد ز غم بی نیاز است
وفا بعد از این نیست تنها اباالفضل
تو با غیرت وآب و دست بریده
قیامت، به پا می کنی؛ یا اباالفضل
ابوالقاسم حسینجانی
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 04-12-2011 در ساعت 20:43
parsa (10-12-2011), شهیده (05-12-2011), شهاب منتظر (23-11-2012)
❤ |
نهم محرم مطابق با تاسوعای حسينی را به عموم
آزادگان جهان به ويژه دوستداران و عاشقان حضرت
اباعبدالله الحسين وماه بني هاشم آقا اباالفضل العباس
عليهم السلام وعاشقان و منتظران صاحب
الزمان تسليت عرض مي کنيم
parsa (10-12-2011), شهیده (05-12-2011), شهاب منتظر (23-11-2012)
❤ |
ماه بني هاشم
حضرت عباس عليه السلام كه اكبر اولاد ام البنين و پسر چهارم امير المؤمنين عليه السلام و كنيتش ابوالفضل و ملقب به سقا و صاحب لواي امام حسين عليه السلام بود،
چنان جمال دل آرا و طلعتي زيبا داشت كه او را ماه بني هاشم ميگفتند و چندان جسيم و بلند بالا بود كه بر پشت اسب قوي و فربه بر نشستي پاي مباركش بر زمين مي كشيدي.
او را از مادر و پدر سه برادر بود كه هيچكدام را فرزند نبود. ابوالفضل عليه السلام اول ايشان را به جنگ فرستاد تا كشته ايشان را به بيند و ادراك اجر مصائب ايشان فرمايد. پس از شهادت ايشان به نحوي كه ذكر شد.
بعضي از ارباب مقاتل گفتهاند كه چون آن جناب تنهائي برادر خود را ديد به خدمت برادر آمده عرض كرد اي برادر آيا رخصت ميفرمائي كه جان خود را فداي تو گردانم؟ حضرت از استماع سخن جانسوز او به گريه آمد و گريه سختي نمود، پس فرمود اي برادر تو صاحب لواي مني چون تو نماني كس با من نماند.
ابوالفضل عليه السلام عرض كرد سينهام تنگ شده و از زندگاني دنيا سير گشته ام و اراده كرده ام كه از اين جماعت منافقين خونخواهي خود كنم.
حضرت فرمود پس الحال كه عازم سفر آخر گريده اي، پس طلب كن از براي اين كودكان كمي از آب، پس حضرت عباس عَلَيْه السًَلام حركت فرمود و در برابر صفوف لشكر ايستاد و لواي نصيحت و موعظت افراشته و هر چه توانست پند و نصيحت كرد و كلمات آن بزر گوار اصلاً در قلب آن سنگدلان اثر نكرد.
لاجرم حضرت عباس عَلَيْه السًَلام به خدمت برادر شتافت و آنچه از لشكر ديد به عرض برادر رسانيد.
كودكان اين بدانستند بناليدند و نداي العطش العطش در آوردند، جناب عباس عَلَيْه السًَلام بي تابانه سوار بر اسب شده و نيزه بر دست گرفت و مشگي برداشت و آهنگ فرات نمود شايد كه آبي به دست آورد.
پس چهار هزار تن كه مو كل بر شريعة فرات بودند دور آن جناب را احاطه كردند و تيرها به چلة كمان نهاده و به جناب او انداختند، جناب عباس عَلَيْه السًَلام كه از پستان شجاعت شير مكيده چون شير شميده بر ايشان حمله كرد و زجز خواند:
لا اَرْهَبُ الْمُوْتَ اِذشا الْمَوتُ زَقَا
نَفْسي لِنَفْس الًمُصطَفَي الطُّهرْوَقا
وَ لا اَخافُ الشَّرَ يَوْمَ الْمُلْتَقي
حَتّي اُوراي فِي الْمَصاليتِلِقا
اِنّي اَنَا الْعّباسُ اَغْدُوا بِالسَّقا
parsa (10-12-2011), شهیده (05-12-2011), شهاب منتظر (23-11-2012)
❤ |
حضرت عباس(علیه السلام) در کلام ائمه معصومین(علیه السلام)
حضرت بقیّةالله ارواحنا فداه:
«اَلسّلامُ عَلى الْعَبّاسِ بنْ امیرِالمُؤْمِنینْ اَلْمُواسى اَخاهُ بِنَفْسِه اَلْاخِذُ لِغَدِهْ مِنْ اَمْسِهِ، الفادى لَهُ الْواقى.»[۱]
سلام بر عباس فرزند امیر مؤمنان، که جانش را در راه مواسات با برادرش تقدیم کرد، دنیایش را براى تحصیل آخرت صرف کرد و جانش را براى حفظ برادرش فدا کرد.
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گفتار معصومان(علیه السلام) سرآمد سخن انسانهاست. عبارات زرّین شخصیتهاى سترگى که از تابش دانش الهى بهره بردهاند، از هر افراط و تفریطى پیراسته است و حقیقت را چنانکه باید مىنمایاند.
سخنان این قدسیان معصوم پیرامون شخصیت حضرت ابوالفضل(علیه السلام)گسترهاى وسیع در برابر دیدگان انسان مىگشاید و آدمى را به بلنداى عظمت آن سردار دلاور رهنمون مىسازد. این فصل نورانى را با آفتاب سخن زهراى مرضیه(سلام الله علیه) آغاز مىکنیم تا آفتابى، دلیل بر آفتاب شخصیت او باشد:
در نگاه حضرت زهرا(سلام الله علیه)
پیامبر اکرم(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) روز قیامت على(علیه السلام) را طلبیده، مىفرماید: نزد فاطمه برو و به او بگو تا آنچه براى شفاعت – گناهکاران – در این روز بزرگ فراهم ساخته، حاضر کند.
امیر مؤمنان نزد حضرت زهرا(سلام الله علیه) آمده، مىفرماید: اى فاطمه، براى چنین روزى چه ذخیرهاى، جهت شفاعت، آماده کردهاى؟
آن پاک بانوى والا مقام در جواب على(علیه السلام) مىفرماید:
«یا امیرَالمؤمنین، کَفانا لَاِجْلِ هذا اَلْمَقام اَلْیَدان اَلْمَقَطْوُعَتانِ مِنْ اِبْنى الْعَبّاس»[۲]
اى امیر مؤمنان، دو دست بریده پسرم عباس براى مقام شفاعت من کافى است.
برخى از اندیشمندان شیفته، درباره مقام ابوالفضل نزد حضرت زهرا(علیه السلام)چنین گفتهاند: یکى از دلباختگان فرزند فاطمه(علیه السلام) هر روز، در سه وقت، به زیارت سیدالشهدا(علیه السلام) مىرفت و در حرم امام حسین(علیه السلام) به مرقد مطهر آن حضرت عرض ارادت مىکرد، اما کمتر به زیارت حضرت ابوالفضل(علیه السلام)موفق مىشد و گاهى پس از بیست روز به حرم ملکوتى عباس(علیه السلام)مىرفت. شبى در عالم رؤیا دخت رسولالله(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) را دید و به آن بانو سلام کرد، اما بإ؛هه تعجب بسیار متوجه شد که بىبى روى گردانید و به او اعتنا نکرد!
به آن حضرت گفت:
پدرم و مادرم فداى شما باد، آیا خطایى از من سر زده که بىاعتنا هستید؟!
فاطمه زهرا(سلام الله علیه) فرمود: به خاطر کوتاهى در زیارت فرزندم!
مرد با حیرت فراوان گفت: من هر روز سه بار به حرم فرزند شما مىروم و امام حسین(علیه السلام) را زیارت مىکنم.
حضرت فرمود: تو فرزندم حسین را زیارت مىکنى، ولى به زیارت پسرم عباس نمىروى.[۳]
صحیفهاى از کلام امام سجّاد(علیه السلام)
روزى نگاه مهر آفرین حضرت سجّاد(علیه السلام) به عبیداللّه، فرزند حضرت ابوالفضل(علیه السلام)، افتاد. اشک غم از چشمان مبارک امام(علیه السلام) جارى شد و فرمود:
… خداوند عمویم عباس بن على را رحمت کند؛ به تحقیق که ایثار و جانبازى کرد، جنگ نمایانى نمود و خود را فداى برادرش ساخت تا اینکه دستانش قطع شد. خداوند در برابر این فداکارى – بهسان عمویش جعفر طیّار – دو بال به او عنایت کرد تا به یارى آنها همراه ملایکه در بهشت پرواز کند.
همانا عباس نزد خداوند تبارک و تعالى مقامى دارد که جمیع شهدا، در روز قیامت، بر او غبطه[۴] مىخورند و رسیدن به آن مقام را آرزو مىکنند.[۵]
امام سجّاد(علیه السلام)، که در صحنههاى مختلف، شهامت و جانبازى عمویش را نظاره کرده است، در این بخش از سخن خویش رحمت خداوند را براى عمویش آرزو مىکند و به مقام والاى وى در جهان دیگر اشاره مىکند؛ مقامى که همه شهیدان آن را آرزو مىکنند.
جایگاه کم نظیر عباس(علیه السلام) در آخرت، حضرت را بر آن داشت تا پس از حضور در کربلا خود دفن پدر عزیزش امام حسین(علیه السلام) و عموى فداکارش عباس(علیه السلام) را بر عهده گیرد. آن بزرگوار در پاسخ بنىاسد، که از یارى وى در خاکسپارى این دو جسد مطهر سخن به میان آوردند، فرمود:
با من هستند کسانى که یارىام دهند.
این در حالى است که بدن «امام» را تنها باید امام غسل دهد و دفن کند.
آرى آن سخنان آسمانى امام سجّاد(علیه السلام) و این برخورد ملکوتى حضرت با پیکر عموى خویش مقام والاى ابوالفضل(علیه السلام) را نشان مىدهد.[۶]
parsa (10-12-2011), شهیده (05-12-2011), شهاب منتظر (23-11-2012)
❤ |
سپیده سخن امام صادق(علیه السلام)
امام صادق(علیه السلام)، که عظمت جهان افروز مقامش بسیارى از کور باطنان را وادار به تسلیم کرده است، شخصیّت عباس(علیه السلام) را از زاویهاى دقیق بررسى کرده، صفات برجسته عمویش را بهطور گسترده بیان مىفرماید. سخنان آن حضرت را مىتوان به سه بخش تقسیم کرد:
الف) صفات بیست گانه ابوالفضل(علیه السلام) با عبارات مختلف؛
ب) درود و سلام امام به مقام پر ابهّت عباس(علیه السلام)؛
ج) لعن و نفرین به دشمنان ابوالفضل(علیه السلام) و تجاوزگران به حریم شخصیّت او.
اینک بخش اول کتاب معرفت امام صادق(علیه السلام) را مىگشاییم و از زبان خلیفه خدا در زمین و امام بهحق ناطق، صفات ارزشمند عباس(علیه السلام) را در مىیابیم. آن بزرگوار فرمود:
عموى ما عباسبن على(علیه السلام) چنین صفاتى داشت:
۱- بصیرت نافذ،
۲- بینش عظیم،
۳- ایمان بسیار و شدید،
۴- جهاد در محضر امام حسین(علیه السلام)،
۵- جانبازى و ایثار،
۶- شهادت در راه امام خود.[۷]
امام صادق(علیه السلام) در ادامه زیارت ابوالفضل(علیه السلام) بخشى دیگر از خصوصیات برجسته علمدار کربلا را، با عبارت «شهادت مىدهم»، بر مىشمارد و مىفرماید: شهادت مىدهم که تو:
۷- [در برابر جانشین رسول اکرم(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم)] در مقام تسلیم بودى،
۸- امام حسین(علیه السلام) را تصدیق کردى،
۹- به حجت خدا وفادار ماندى،
۱۰- خیرخواه امام خود بودى.[۸]
امام ششم(علیه السلام) سپس عباس(علیه السلام) را چون جنگاوران و شهداى بدر خوانده، مىفرماید:
۱۱- من شهادت مىدهم و خدا را نیز گواه مىگیرم که تو راه جنگاوران و شهداى بدر را پیمودى.[۹]
آنگاه امام(علیه السلام) از میزان تلاش ابوالفضل(علیه السلام) در راه خشنودى خداوند پرده برمىدارد و مىفرماید:
۱۲- شهادت مىدهم که تو در خیرخواهى تا آخرین حد تلاش کردى و آنچه در توان داشتى به انجام رساندى.
حضرت صادق(علیه السلام) در پایان این فصل از زیارت، به تبیین جایگاه والاى عباس(علیه السلام)مىپردازد و مىفرماید که، در برابر این فداکاریها، خداوند بزرگ:
۱۳- تو را در جمع شهدا قرار داد،
۱۴- روانت را با ارواح نیکبختان همنشین ساخت،
۱۵- وسیعترین منزل بهشتى و برترین غرفه فردوس را به تو عطا کرد،
۱۶- یادت را در ملأ اعلى بلند ساخت.
ششمین جانشین رسول خدا(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) در زیارت نیمه رجب نیز خطاب به شهیدان والا و عموى بزرگوارش مىفرماید:
۱۷- اى «هدایت یافتگان»!
۱۸- اى «پاکان از هر پلیدى»!
۱۹- … شما پاک و طیّب هستید و زمینى که در آن دفن گشتید پاک و طیّب شده است.[۱۰]
امام صادق(علیه السلام) در فصلى دیگر از سخنانش به عظمت مقام ابوالفضل(علیه السلام)درود مىفرستد و مىفرماید:
سلام خدا و سلام فرشتگان مقرّبش و سلام پیامبران مرسل و بندگان شایسته الهى و سلام همه شهدا و صدّیقان، سلامهاى پاک و طیّب در صبحگاهان و شامگاهان، بر تو باد اى فرزند امیرالمؤمنین.[۱۱]
در بخشى دیگر از سخنان حضرت صادق(علیه السلام)، شاهد نفرین بر دشمنان بىشرم عباس(علیه السلام) هستیم که با عبارات مختلف بیان مىشود:
خدا لعنت کند آن را که حق تو را نشناخت و حرمت تو را پاس نداشت.
… خدا لعنت کند کسى را که حق تو را نشناسد و مقام تو را سبک بشمارد.
… خداوند لعنت کند مردمى را که حرامهاى الهى را در شأن تو حلال شمردند و با کشتن تو حرمت اسلام را زیر پا نهادند.[۱۲]
parsa (10-12-2011), شهیده (05-12-2011), شهاب منتظر (23-11-2012)
❤ |
آفتاب کلام حضرت بقیّةاللّه(علیه السلام)
سخنان آسمانى معصومان را با دُرّ واژههاى یگانه دُردانه الهى حضرت مهدى(علیه السلام)ختم مىکنیم. امام عزیزى که در زیارت ناحیه، خطاب به عموى شهید خود حضرت ابوالفضل(علیه السلام) مى فرماید:[۱۳]
سلام بر ابوالفضل عباس، پورِ امیرمؤمنان(علیه السلام) کسى که:
جان خود را نثار برادرش کرد،
دنیا را وسیله آخرت خود قرار داد،
فداى برادرش شد،
نگهبان بود و سعى بسیار کرد تا آب را به لب تشنگان برساند،
دو دستش در جهاد فى سبیلاللّه قطع شد،
خداوند قاتلان او یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائى را لعنت کند.[۱۴]
آرى، ماهتاب وجود ابوالفضل(علیه السلام) و آفتاب نگاه امامان معصوم(علیه السلام)چنان ثمرآفرینى کرده که صدها سال است قلوب شیعیان و شیفتگان در سراسر عالم به سوى نام و یاد و صحن و سراى عبّاس پر مىکشد. از کودکان خردسال تا انسانهاى کهنسال نام ابوالفضل، عباس و قمربنىهاشم را ذخیره صداقت سخنان خود و پشتوانه صحت اعمال خویش مىدانند[۱۵] و با قسم به نام فرزند امالبنین، خویشتن را از گرداب ابهام و تردید دیگران خلاصى مىبخشند. آنان جانها، اموال، فرزندان و زنان خاندان خود را در پرتو این اسم مبارک و مقدس ایمن مىدانند، بر این باور الهى روزها و هفتههاى خود را مىگذرانند و لب به سپاس خداى سبحان مىگشایند. از اینرو دشمنانِ آگاه جرأت، برابرى و مبارزه با چنین باورهاى پاک و آسمانى را در خود نمىیابند و پلید پیکران ناآگاه نیز تن به ذلّت و خوارى داده، شکست حقیرانه را بر مىگزینند.
پی نوشت :
[۱]- بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۲۷۰ .
[۲]- مولد العباس بن على(علیه السلام)، ص ۸۸٫
[۳]- مولد العباس بن على(علیه السلام)، ص ۸۸ .
[۴]-غبطه: درخواست نعمت براى خود به همراه بقاى آن براى دیگرى.
[۵]- بطل العلقمى، ج ۲، ص ۱۰۸ – ۱۰۹؛ خصال صدوق، ج ۱، ص ۶۸؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۷۴ .
[۶]- بطل العلقمى، ج ۳، ص ۲۲۴ – ۲۳۳؛ سردار کربلا، ص ۲۴۰ .
[۷]- العباس بن على، باقر شریف قرشى، ص ۳۶ – ۳۹ .
[۸]- مولدالعباسبن على(علیه السلام)، ص ۹۷؛ العباس بن على، ص ۳۶ – ۴۲ .
[۹]- العباس، ص ۲۱۳؛ مولد العباس بن على(علیه السلام)، ص ۹۸؛ العباس بن على، ص ۴۰ .
[۱۰]- العباس بن على، ص ۴۰ – ۴۱؛ مولد العباس بن على(علیه السلام)، ص ۲۲۰ – ۲۸۵ .
[۱۱]- العباس بن على، ص ۳۸٫
[۱۲]- العباس، ص ۲۱۳ و ۲۲۰ و ۲۲۱٫
[۱۳]- السلام على ابىالفضل العباس بن امیرالمؤمنین، المواسى اخاه بنفسه الآخذ لغده من امسه الفادى له الواقى الساعى الیه بمائه المقطوعة یده، لعناللّه قاتله یزیدبن رقاد الجهنى و حکیم بن الطفیل الطائى.
[۱۴]- بطلالعلقمى، ج ۲، ص ۳۱۱؛ مولد عباسبن على(علیه السلام)، ص ۹۸؛ العباسبن على، ص ۴۱ – ۴۲ .
[۱۵]- ر.ک: اسرارالشهاده، ص ۳۴۱ .
نویسنده: احمد لقمانى
شهیده (05-12-2011), شهاب منتظر (23-11-2012)
❤ |
مشک بر دوش به دریا آمد
همه گفتند که موسی آمد
نفس آخر ماهی ها بود
ناگهان بوی مسیحا آمد
از سر و روی فرات، آهسته
موج می ریخت که سقا آمد
او قسم خورده که سقا باشد
آن زمانی که به دنیا آمد
دست بر زیر سر آب نبرد
علقمه بود که بالا آمد
از کمین گذر نخلستان
با خبر بود که تنها آمد
کاش آن تیر نمی آمد، حیف
از ید حادثه امّا آمد
انکسار از همه جا می بارید
از حرم شاه حرم تا آمد
داشت آماده ی هجرت می شد
که در این فاصله زهرا آمد
از دل علقمه زیبا می رفت
مثل آن لحظه که زیبا آمد
علی اکبر لطیفیان
شهیده (05-12-2011), شهاب منتظر (23-11-2012)
❤ |
هنوز هم آب تشنه لبهاي تشنه توست يا ابا الفصل
و از هر طرف كه حمله مي كرد لشكر را متفرق مي ساخت تا آنكه به روايتي هشتاد تن را به خاك هلاك افكند، پس وارد شريعه شد و خود را به آب فرات رسانيد چون از زحمت گير و دار و شدت عطش جگرش تفته بود خواست آبي به لب خشك تشنة خود رساند دست فرا برد و كفي از آب برداشت تشنگي سيدالشهداء عَلَيْه السلام و اهلبيت او را ياد آورد آب را از كف بريخت:
پر كرد مشگ و پس كفي از آب برگرفت
مي خواست تا كه نوشد از آن آب خوشگوار
شد با روان تشنه از آب روان روان
چون اشك خويش ريخت ز كف آب و شد سوار
آمد به يادش از جگر تشنة حسين (ع)
دل پر ز جوش و مشگ بدوش آن بزرگوار
كردند حمله جمله بر آن شبل مرتضي
يك شير در ميانه گرگان بيشمار
يك تن كسي نديده و چندين هزار تير
يك گل كسي نديده و چندين هزار خار
مشگ را پر آب نمود و بر كتف راست افكند و از شريعه بيرون شتافت تا مگر خويش را به لشكرگاه برادر برساند و كودكان را از زحمت تشنگي برهاند. لشكر كه چنين ديدند راه او را گرفتند و از هر جانب او را احاطه كردند، و آن حضرت مانند شير غضبان بر آن منافقان حمله ميكرد و راه ميپيمود.
ناگاه نوفل الارزق و به روايتي زيدبن ورقاء كمين كرده از پشت نخلي بيرون آمد و حكيم بن طفيل او را معين گشت و تشجيع نمود پس تيغي حواله آن جناب نمود آن شمشير بر دست راست آن حضرت رسيد و از تن جدا گرديد.
حضرت ابوالفضل عليه السلام جلدي كرد و مشك را بدوش چپ افكند و تيغ را به دست چپ داد و بر دشمنان حمله كرد و اين رجز خواند
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُمُ يَميني
اِنيّ اُحامي اَبَداً عَنْديني
وَ عَنْ اِمامٍ صادِقِ الْيَقين
نَجْلِ النَّبّي الطّاهِرِ الاَمينِ
شهیده (05-12-2011), شهاب منتظر (23-11-2012)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)