نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: چرا طلاق به دست مردها است؟

  1. Top | #1


    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    970
    نوشته
    3,832
    تشکر
    10,277
    مورد تشکر
    7,609 در 1,949
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    جديد چرا طلاق به دست مردها است؟

    چرا طلاق به دست مردها است؟


    پاسخ :

    قبل از پاسخ به سؤال، ابتدا شما پاسخ دهید كه اگر قرار باشد در یك نظرسنجی بپرسند: به نظر شما چه كسی یا كسانی عهده‎دار بار سنگین انحلال خانواده و جدایی زن و مرد شوند، پیشنهاد شما چیست و كدامیك را انتخاب می‎كنید؟ آیا ابتدا سراغ بررسی و تحلیل پیرامون توانائی‎ها و حالات روحی و صفات ویژه هر كدام از مردان و زنان نمی‎روید؟ آیا آمار و نمودار و نمونه‎گیری نمی‎كنید؟

    روانشناسان و محققین برخی از كشورهای پیشرفته به این نتیجه رسیده‎اند كه اگر زنان از لحاظ تأمین هزینه‎های زندگی وابسته به مرد نباشند، جز در شرایط خاص، شاید اصراری بر حفظ پیمان زناشویی نداشته باشند، برای مثال برخی از زنان در دوران بارداری از مرد خود متنفر می شوند و گسستن رشته زناشویی برایشان مهم نیست نیز برخی از آنان در ایام عادت یا شیردادن به طفل، یك نوع عصبانیت، ناراحتی و نگرانی روحی در خود احساس می‎كنند.[1]

    به هر حال تصمیم عجولانه و رنجش سریع از صفاتی است كه در خانم‎ها بیشتر دیده می‎شد. در مقابل مردان به لحاظ ساختار روحی سعی دارند كارها را از طریق عقلانیت[2]

    و دوراندیشی پیش ببرند. از آنجا كه منشأ پاره‎ای از طلاق‌ها بر سر مسائل كوچك و جزئی است و برخی در دامن زدن به مسائل جزئی مهارت خاصی دارند، اگر قرار بود اختیار طلاق به دست زنان بیافتد، آمار طلاق به مراتب بیشتر از امروز بود زیرا با اندكی تفحص در اطراف خود پی می‌بریم كه تحمل و بردباری مردان در مقابل مسائل جزئی بیش از زنان است.[3] با وجود این، نگرش منصفانه به احكام اسلام، بسیاری از شبهات و نگرانی‎ها را خنثی می‎كند.

    نیز وظایفی كه مرد دارد در مقایسه با وظایف زن، نشانگر برقراری تناسب احكام با روحیات و توان‎مندی‎های هر كدام است. نمونه‎های زیر مؤید مطلب فوق است. جهاد در جبهه‎های جنگ، در مقابل گرم نگه داشتن كانون خانواده، بدوش كشیدن بار معاش و نفقه در مقابل حمل و حضانت.

    در جایی كه زن حق انتخاب همسر از میان خواستگاران دارد آیا بهتر نیست انحلال آن به عهدة كسی دیگر باشد؟ زیرا انتخاب مرد زمانی تحقق پیدا می‎كند كه زن به او «بله» بگوید و انتخاب مرد در بررسی تاریخچه طلاق در می‎یابیم كه ظهور اسلام در جوّی كه زن كالا بود و جایگاهی حقوقی نداشت، كاری معجزه‎آسا بود و بر زن ارزش نهاده و در وحی او را در كنار مرد ذكر نمود و بهشت را زیر پای مادران قرار داد و بسیاری از حقوق پایمال شده‎اش را به او بازگرداند. با نگاه به آیات[4] و سخنان فرستادگان خدا در می‎یابیم كه طلاق بسی منفور است و زشت‎ترین حلال خداست و شرایط سختی برای آن قرار داده است.

    به این صورت كه مرد به طور مطلق‎العنان نمی‎تواند زنش را رها كند. شرائط به گونه‎ای سخت بود (نسبت به قبل از اسلام) كه مردان سالهای ظهور اسلام دیدند كه در اجرای طلاق موانع سنگینی بر سر راه آنان است. تبعات طلاق از جمله پرداخت مهریه، نفقه ایام عده، نفقه شیردادن به فرزند، حق سرپرستی و... سبب شد كه جلوی ظلم به زنان گرفته شود.

    از این‎رو اسلام برای محدود كردن اختیار مردان از دو طریق مؤثر و نافذ اقدام نمود یكی از راه تربیت اخلاقی و تحكیم پایه‎های ایمان به خداوند و دیگر بوسیله جعل موانع و شرایط فوق‎العاده مشكل[5] برای طلاق افزون بر این باید گفت علاقة زن به مرد، معلول علاقه‎ای است كه ابتدا مرد به زن پیدا می‎كند.[6] اگر عشق و علاقه از مرد بوجود نیاید، علقة زوجیت نیز سر نمی‎گیرد. زیرا رابطة زوجیت بر پایة علقة طبیعی است،[7]

    و آغازگر علقه مرد است. این مرد است كه اگر زن را دوست بدارد و نسبت به او وفادار بماند، زن نیز او را دوست می‎دارد، بی‎وفائی زن عكس‎العمل بی‎وفائی مرد است. بنابراین كلید استحكام بخشیدن (به ازدواج) را خلقت به مرد داده است.[8] طلاق كه آن روی سكه ازدواج است، قبل از این‎كه جایگاهی حقوقی، مدنی داشته باشد، ریشه در طبیعت دارد و هر زمان كه شعلة محبت و علاقه مرد خاموش شود ازدواج از نظر طبیعی مرده است.[9]

    بنابراین همانگونه كه مرد آغازگر یك زندگی در طبیعت است، پایان‎دهنده نیز اوست و این طبیعت است كه كلید فسخ طبیعی را به مرد داده است و اصولاً‌ چیزی كه طبیعت به كسی بدهد، قابل واگذاری نیست.

    لذا مكانیسم طبیعی ازدواج این است كه زن محبوب و محترم باشد و اگر به عللی زن از این مقام سقوط كرد و شعلة محبت مرد نسبت به او خاموش شد یك اجتماع طبیعی به حكم طبیعت از هم پاشیده است.[10]

    دلیل دیگر این‎كه حكم طلاق تأسیس اسلام نیست بلكه روال زندگی مردم بر آن بوده و اسلام آنرا با شرایطی سخت امضاء كرده است. پس اسلام حق طلاق را واگذار نكرده است بلكه مردها زنانشان را طلاق می‎دادند و اسلام آنرا طبق احكامی خاص تأیید كرد. مردم به مرور زمان عادت كردند كه حقوق همسرشان را در هر حالت حتی طلاق بپردازند. تا این‎كه در عصر ما به گونه‎ای جلوه كرد كه زنان احساس كردند وجودشان در منزل معلّق است و مرد هرگاه بخواهد بدون هیچ بهانه و دلیلی می‎تواند همسرش را رها سازد. این نگرانی باعث شد كه قانونگذار برای حمایت از خانواده قانونی تصویب كند.

    از حضرت امام خمینی (ره) سؤال كردند: مسأله اختیار طلاق به دست مرد، موجب ناراحتی و تشویش خاطر گروهی از زنان مبارز ایران شده است و گمان می‎كنند كه دیگر به هیچ وجه حق طلاق ندارند و از این موضوع افرادی سوء‎استفاده كرده و می‎كنند. امام (ره) پاسخ دادند: برای زنان محترم، شارع مقدس راه سهل معین فرموده است تا خودشان زمام طلاق را بدست گیرند به این معنی كه ضمن عقد نكاح اگر شرط كنند كه وكیل باشند در طلاق (مطلق یا مشروط)، زن وكیل باشد كه خود را طلاق دهد. دیگر هیچ اشكالی برای خانم‎ها پیش نمی‎آید و می‎توانند خود را طلاق دهند.[11] با بروز مشكلاتی در نظام خانواده، هم فقه و هم قوانین عرفی راهی جدید برای حمایت از زنان باز كرد. زن با ارائه ادلة محكمه پسند در مواردی می‎تواند به دادگاه رفته و درخواست طلاق كند. برای نمونه، در جایی كه مرد توانائی عمل زناشویی را ندارد. یا مفقود الاثر شده و یا نسبت ناروایی به زنش زده و یا دوام زوجیت موجب عُسر و حرج زوجه است، دادگاه مرد را احضار كرده تا این‎كه زنش را طلاق دهد. و اگر مرد از این كار سر باز زد، دادگاه (حاكم شرع) او را طلاق می‎دهد.[12]

    نیز باید خاطر نشان كرد كه سوءاستفاده برخی از اختیاراتی كه دارند به منزلة ضعف نظام اسلام نیست و مختار بودن مرد در شرائط عادی، نه كاشف از بی‎توجهی به زنان است و نه طرفداری از مردان، بلكه به لحاظ خانواده، و نیز در راستای رعایت سایر قوانین فقهی است. هرگاه زن از بودن در كنار مردی ناراحت باشد با بخشیدن مبلغی می‎تواند خود را طلاق دهد كه در اصطلاح طلاق خُلع[13] گویند. با این بیان جای هیچ‎گونه نگرانی برای زنان نیست
    امضاء



  2. تشكرها 4

    *آیه های انتظار* (02-04-2012), محمدی (09-12-2011), مدير اجرايي (19-12-2011), نرگس منتظر (06-12-2011)

  3.  

  4. Top | #2


    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    970
    نوشته
    3,832
    تشکر
    10,277
    مورد تشکر
    7,609 در 1,949
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    .[1] . حقانی زنجانی، حسین، طلاق یا فاجعه انحلال خانواده، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، ص 27.
    [2] . مهرپور، مباحثی از حقوق زن، انتشارات اطلاعات، ص 167.
    [3] . با مراجعه به كتب روانشناسی و بررسی نتایج تحقیقات به این مسأله پی می‎بریم كه زن در مقابل مرد از توان كمتر برخوردار است. به عنوان نمونه، افسردگی یكی از ثمرات عدم تحمل در زندگی است و یك محقق بزرگ به نام «مایرا وایزمن» و همكارانش تحقیقی در زمینه افسردگی انجام دادند كه نشان می‎دهد زنان در 20 تا 26% مدت عمر خود در خطر افسردگی‎اند در حالی كه مردان فقط 8 تا 12% مدت عمر خود را در خطر افسردگی‎اند. (لوئیس فرانكل، روانشناسی زن، مترجم شكوه السادات خوانساری نژاد، نشر شكوه دانش.)
    [4] . بقره/231، 232، 237، 238، طلاق/1. وسایل الشیعه، ج 15، كتاب الطلاق، باب 1، مقدمات طلاق.
    [5] . رجوع شود به كتاب: حجازی، بنفشة، زن به ظن تاریخ، نشر شهرآب، چاپ اول، 1370.
    [6] . مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، چاپ بیست و نهم، 1379، ص 248.
    [7] . همان، ص 267.
    [8] . همان، ص 267، 248.
    [9] . همان، ص 248.
    [10] . همان، ص 247.
    [11] . مهرپور، پیشین، ص 189، (استفتاء از امام خمینی (ره)، انتشارات اطلاعات.)
    [12] . قانون مدنی ماده، 122، 1130، 1129، (در موارد امكان فسخ نكاح، مجموعه كامل قوانینی 79).
    [13] . رساله عملیه مراجع مبحث طلاق، طلاق خُلع.

    منبع:سایت اندیشه قم

    امضاء



  5. تشكرها 3

    *آیه های انتظار* (02-04-2012), محمدی (09-12-2011), نرگس منتظر (06-12-2011)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نکته اول:

    دليل بر اين كه حقّ طلاق دادن با مرد است، خطابات قرآن است. در آيات متعدّد مردان را مورد خطاب قرار مي ‏دهد و مي‏ فرمايد: "إنْ طلقتم النساء، إذا طلقّتم النساء، طلقتموهنّ". در اين آيات خطاب به مردان است، همان طور كه در ازدواج خطاب به مردان است، مثل"اذا نكحتم المؤمنات، فانكحوا ماطاب لكم، فانكحو هن باذن أهلهنّ".

    نتیجه:

    از اين جا مي ‏توانيم اين نتيجه را بگيريم كه طبيعتاً حق طلاق از آنِ كسي است كه موقع ازدواج، به دنبال آن مي ‏رفت و به اصطلاح به خواستگاري زن مي‏ رفت. در كلام فقها آمده است:

    نکته دوم:

    از جهت قانون طبيعت نيز چنين است كه از ابتداي خلقت هميشه بر اساس فطرت خدادادي، مردان به دنبال ازدواج با زنان و به خواستگاري آنان مي‏ رفتند. به تعبير ديگر: مردان طالب و زنان مطلوب بودند، از اين رو حق طلاق به كسي داده مي ‏شود كه به دنبال عقد ازدواج رفته است.

    نکته سوم:

    در قانون مدني جمهوري اسلامي آمده است: "طرفين عقد ازدواج مي ‏توانند هر شرطي را كه مخالف با مقتضاي عقد مزبور نباشد، در ضمن عقد ازدواج يا عقد لازم ديگر بنمايند، كه خود را مطلّقه نمايد". (ماده 1119)

    بنابراين از نظر فقهي و از نظر قانون مدني ايران، گرچه حق طلاق به صورت يك حق طبيعي براي مرد است، ولي به صورت يك حقّ قراردادي و تفويضي مي‏ تواند به زن واگذار شود.

  7. تشكرها 3


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    چرا حق طلاق به صورت مطلق به زنان داده نشده است؟

    نکته اول:

    در فلسفه احكام اسلام، كانون خانواده و هر چه موجب استحكام آن شود، داراي اهميت و ارزش بوده و هر چه موجب از بين رفتن آن شود، مطرود و منفور است.

    اصل اوليه در اسلام، حفظ كانون خانواده است، مگر آن كه مفسده حفظ آن بيشتر از مصلحت آن باشد، به همين جهت طلاق به عنوان آخرين راه حل كه مبغوض نزد خدا است، تشريع شده است.
    حال كه اصل اوليه حفظ كانون خانواده است، بايد طلاق در حداقل موارد اجرا شود و تا جايي كه امكان دارد، نبايد اين امر صورت نگيرد.

    با توجه به اين مسئله اسلام حق طلاق را به دلايل متعدد، به طور مطلق در اختيار زن قرار نداده است، زيرا اوّلاً در بسياري از موارد كه زن، رضايت از شوهر ندارد، كانون خانواده مي‏ تواند همچنان استحكام يافته و برقرار بماند و عدم رضايت زن به رضايت تبديل شود.

    اين مطلب در صورتي است كه علت بي‏ علاقگي زن، فساد اخلاق و ستمگري مرد نباشد، ولي اگر مرد، ستمگري را آغاز كند، در نتيجه زن به مردش بي علاقه شود، مطلب ديگري است.

    نکته دوم:

    هم چنين از جهت رنجش و ناراحتي، زنان زودتر از مردان رنجور و ناراحت مي‏ شوند و صبر و تحمل آنان كمتر از مردان است، اما پس از مدتي رنجوري برطرف مي ‏شود. حال اگر حق طلاق به زنان داده مي‏شد، چه بسا فوراً به طلاق رو آورند.

    نکته سوم:

    همچنين چون ازدواج، حقوق و وظايف مالي و اقتصادي را بر شوهر لازم مي‏ كند، جدا شدن و طلاق براي او سخت تر از زنان است، زيرا مهريه را بايد پرداخت كند، در حالي كه زن گيرنده است و در طلاق هيچ بار مالي بر او تحميل نشده، بلكه استفاده مالي دارد، بنابراين شرايط طلاق (كه در اسلام مبغوض‏ترين حلال دانسته شده) براي مرد سخت و سنگين است و براي زن از نظر مالي و اقتصادي نه تنها سخت نيست، بلكه مي‏تواند مطلوب باشد.

  9. تشكرها 3


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi