صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 76

موضوع: پس از عاشورا(شرح مصائب و مناقب کاروان اسرا تا بازگشت به مدینه)

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,755
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    همچنین طبق گزارشى دیگر از ایشان ، تا به هلاكت رسیدن ابن زیاد ، خانواده امام علیه السلام از عزا بیرون نیامدند : هیچ یك از زنان ما خضاب نكرد و روغنى استفاده نكرد و سُرمه نكشید و [مویش را ]شانه نزد تا این كه سرِ عبید اللّه بن زیاد را برایمان آوردند . ما همواره، پس از آن ماجرا ، گِریان بودیم . 6

    بر پایه گزارش دعائم الإسلام از امام صادق علیه السلام ، پس از واقعه عاشورا ، سه سال تمام بر امام حسین علیه السلام مرثیه سرایى مى شد. 7

    اما این مراسم، با توجه به فشار حكومت عباسی و خفقان موجود، در خفا صورت می‌پذیرفت. تا آنكه ـ همان طوری كه گفته شد ـ معزالدوله دیلمی دستور به برپایی مراسم علنی عزاداری را صادر كرد. وی مرام بغداد را به نوحه، ماتم و عزاداری بر امام حسین ـ علیه السّلام ـ تشویق می‌كرد و در زمان او این آداب سال‌ها ادامه داشت.8

    البته روش او به معنای آن نیست كه عزاداری در آن زمان پدید آمد، بلكه با پیدا شدن زمینه‌های مناسب، مجالس عزاداری از حالت پنهانی خارج شده و نمود اجتماعی یافت. از سال 352 تا اواسط قرن پنجم كه حكومت آل بویه از میان رفت ـ در بیشتر سال‌ها مراسم عاشورا به ترتیب مزبور كم و بیش انجام می‌گرفت.

    در روز دهم محرم سال 352 معز الدوله دیلمی مردم بغداد را امر كرد كه دكان ها و بازار ها را ببندند و طباخین طبخ نكنند و قبه هایی در بازار ها نصب كنند . پس زن ها با موهای آشفته بیرون شدند و لطمه بر صورت زدند و اقامه ماتم برای جناب حسین بن علی علیه السلام نمودند . و این اول روزی بود كه نوحه گری شد برای آن حضرت در بغداد .

    بنابراین حرف كسانی كه می گویند عزاداری از زمان صفویه مرسوم شده است نادرست است زیرا این واقعه یك نمونه از عزاداری ها است كه در سال 352 و 555 سال قبل از شروع سلطنت سلسله صفویه بوده است.
    برگزاری مراسم عزاداری عاشورا و جشن عید غدیر در بغداد، بعد از معزالدوله هم ادامه یافت. همچنین گفته شده است که در همان دوره که دوره‌ی حکومت آل بویه بود، رؤسای شیعه، شیخ مفید، شیخ طوسی و سید مرتضی، این قضیه را سنت کردند. حتی در برخی نقل‌ها هست که علم‌ها را در منزل سید مرتضی نگه‌داری می‌کردند






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكرها 2

    mashoo (18-12-2011), شهاب منتظر (21-12-2011)


  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,755
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    بـراسـاس مدارك متقن تاریخی، معزّالدّوله دیلمی فرمان داد تا برای اوّلین بار در روز عاشورای سال 352 ه‍. ق مراسم عزاداری حسینی به صورت آشـكـار و عزاداری عمومی و فراگیر در ایالات تحت سیطره او انجام پذیرد، وی در روز عـاشـورای سال 352 ه‍. ق خود موی پریشان سـاخت و لطـمـه بـر سـر و صـورت زنان، بر قـتـل حـسین بن علی (ع) شیون كرد و مردم را نیز امر به این مهم كرد.

    این اوّلین بار بود كه در ملا عام در بغداد بر مصیبت شهادت حسین بن علی (ع) نوحه كردند و این سنت دیلمیان شصت سال دوام داشت تا اینكه از زمـان سـلجـوقـیـان 700 ـ 429 سـوگـواری بـرای خـانـدان رسـول اكـرم (ص) و خاصه حضرت سید الشهدا عـمـومـی شـد و در این زمان و پس از این زمان است كه سنت تقیه از میان شاعران شیعی برداشته می شود و ایشان قادر می گردند كه بدون تقیه و ترس و جان از مصیبت بزرگ كربلا در اشعارشان بگویند و بسرایند.9


    معزالدوله در محرم سال 352 ه‍.. ق. دستور برپایی مراسم عزاداری امام حسین(ع) را صادر کرد. مردم بغداد مغازه ها را بستند و کار و کسب را تعطیل کردند. همه لباس سیاه پوشیدند و سوگواری کردند. در ذی حجة همان سال نیز معزالدوله دستور داد جشن عید غدیر برپای دارند و آتش بازی کنند. 10
    برگزاری مراسم عزاداری عاشورا و جشن عید غدیر در بغداد، بعد از معزالدوله هم ادامه یافت.

    همچنین گفته شده است11 که در همان دوره که دوره‌ی حکومت آل بویه بود، رؤسای شیعه، شیخ مفید، شیخ طوسی و سید مرتضی، این قضیه را سنت کردند. حتی در برخی نقل‌ها هست که علم‌ها را در منزل سید مرتضی نگه‌داری می‌کردند.

    در تاریخ آمده که اهل تسنن خیلی با این سنت‌ها مبارزه کردند ، اما موفق نشدند.

    در مقابل ، سنی‌ها روز دوازدهم محرم، به عنوان سالروز شهادت مصعب بن زبیر،‌ دسته‌ی عزاداری راه انداختند. انتخاب این شخص هم زیرکانه و درست در جهت مخالف شیعه بوده‌است؛ زیرا بعد از خروج مختار و کشتن قتله‌ی سیدالشهدا، مصعب خروج کرد و مختار را کشت و سپس خود توسط عبدالملک کشته‌شد.

    در هر صورت، اهل تسنن نیز دسته‌ی عزاداری را در روز دوازدهم محرم به راه انداختند و تا چند سال هم تکرار کردند ولی با تدابیر شیخ طوسی، منحل شد.
    بعد از دوره‌ی حکومت آل بویه، شیعه تحت فشار قرار گرفت و عزاداری را در خانه‌ها برگزار کرد تا این که در دولت صفوی، قضیه‌ی عزاداری ظهور بیشتری یافت؛ بنابراین ریشه‌ی عزاداری به دوره‌ی صفویه برنمی‌گردد.



    پی‌نوشت‌ها:
    [1] .زمینه های قیام امام حسین(ع)(ج‏2) عاشورا شناسى، جمعی از نویسندگان
    [2] . محمد حسین كاشف الغطاء، مواكب الحسینیه، ص 15.
    [3] . كامل الزیارات، ص 175.
    [4] .ر. ك : ص 397 به بعد از دانشنامه امام حسین، ری شهری (فصل یكم / نخستین برگزار كننده سوگوارى) و ج 10 ص 203 (بخش دوازدهم / فصل یكم : نمونه مرثیه هاى كه در قرن نخست ، سروده شده اند) .
    [5] . مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمى : ج 2 ص 40 ، التذكرة ، قرطبی : ج 2 ص 453 .
    [6] .ر. ك : ص 427، دانشنامه امام حسین(9)، ری شهری
    [7] .ر.ك : ص 427، دانشنامه امام حسین، ری شهری
    [8] . شمس الدین ذهبی، دول الاسلام، ص 195
    [9] .بررسی تاثیر شخصیت امام حسین (ع)در ادبیات فارسی، علی معروفی
    [10] .ابن جوزی، 1415 ه‍.. ق./ 1995م. : ج8، ص333
    [11] در این باره ر.ک: پایگاه اطلاع رسانی فطرت



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكرها 2

    mashoo (18-12-2011), شهاب منتظر (21-12-2011)

  6. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,755
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    امام سجاد علیه السلام از کوفه تا شام

    اطلاع دقیقی از وقایعی که در طول مسیر طولانی کوفه تا شام برای امام سجاد علیه السلام اتفاق افتاده است، در دست نیست ولی به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

    1-در یکی از توقفگاه‌ها که آب قافله تمام شد و راه را هم گم کرده بودند، امام سجاد علیه السلام از شدت بیماری و تشنگی نزدیک بود جان بدهد.
    حضرت زینب سلام الله علیها او را زیر سایه شتری نشاند و همچنان که بادش می‌زد، می‌گفت:
    ای برادرزاده، برای من دشوار است که تو را در این حال ببینم.

    2-در شهر عقلان جوانی بازرگان به نام زریر خزاعی وقتی شهر را مزیّن دید و مردم را شادمان، شرح حال اسرا را پرسید و پس از اطلاع از هویت آنان، به سراغ کاروان رفت. با مشاهده امام سجاد علیه السلام به گریه افتاد.
    حضرت سجاد علیه السلام از او خواست به سربازانی که سر مقدس حضرت امام حسین علیه السلام را بر نیزه حمل می‌کردند، بگوید جلوتر بروند تا مردم به آن نگاه کنند و چشم از زنان اهل بیت بردارند.
    زریر 50 دینار به سربازان داد و خواسته امام را برآورده کرد، سپس برگشت و پرسید:
    « اگر حاجت دیگری دارید بفرمایید تا انجام دهم.»
    امام فرمود:
    زنان لباس و پوشش می‌خواهند. زریر بلافاصله جامه‌های فراوانی برای زنها فراهم کرد. سربازان خبردار شدند و او را آن قدر زدند تا از هوش رفت.

    3-در شهری به نام حراّن یک مرد یهودی به نام یحیی با مشاهده تلاوت آیات قرآن توسط سر مبارک سید الشهداء علیه السلام متعجب و متنبه شد و جامه‌ای از خز را به حضرت سجاد علیه السلام هدیه داد.

    4-امام زین العابدین علیه السلام در شهرهای سیبور، بعلبک و حلب با دیدن بی‌احترامی مردم به اسرا و شادمانی آنان اشعاری با این مضمون خواند:
    آل رسول برشتران بی‌جهاز سوار شوند و آل مروان بر مرکب‌های آراسته. این همان زمان است که شگفتی‌هایش از نظر بزرگان پایان‌پذیر نیست و مصائبش نامشخص است.
    ای کاش می‌دانستم مشغله‌های زمان تا به کجا ما را به دنبال خود می‌کشاند. ما را بر شتران عریان و بی‌جهاز در هر شهر و دیاری می‌گردانند و کسانی از آنان که مهار شتران را در دست گرفته‌اند حمایت می‌کنند.
    گویا ما در میان آنها چون اسیران رومیانیم و آنچه پیامبر فرموده نادرست بوده! وای بر شما که به رسول خدا کفر ورزیدید.
    شما به گم‌کرده‌ای می‌مانید که راه‌ها را نمی‌شناسد. من فرزند امام هستم. چه شده است که حق من بین این گروه کفّار ضایع شده است.


    منابع:

    بحارالانوار،ج 45،ص 127
    وقایع الایام خیابانی، تتمه مرحوم، صفحه 291، و والرمعه المساکیه
    معالی السبطین، جلد 2، صفحه 128
    منتهی الامال، جلد اول، صفحه 305
    الدمعه المساکیه جلد 5، صفحه 67
    بحارالانوار، جلد 45، صفحه 127

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكرها 3

    mashoo (18-12-2011), مدير اجرايي (19-12-2011), شهاب منتظر (21-12-2011)

  8. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,755
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    وقايع روز سيزدهم محرم- سال شصت و يکم هجري قمري


    شهادت عبدالله بن عفيف ازدي به دست دژخيمان عبيدالله بن زياد.

    يزيد بن معاويه و خاندان بني اميه و هواداران آنها از جمله عبيدالله بن زياد، عامل يزيد در کوفه و بصره و عنصر اصلي جنايت واقعه کربلا، پس از شهادت امام حسين عليه السلام و ياران فداکارش در کربلا، بر اين باور بودند که کار مخالفان بني اميه و دشمنان يزيد پايان يافته و آنان براي هميشه سرکوب گرديدند.

    آنان گمان کردند که با خاموش کردن نور حسيني، براي هميشه انوار طيبه اهل بيت عليه السلام را خاموش کردند. ولي غافل از اينکه شهادت امام حسين عليه السلام آغاز راهي است که ادامه آن، حکومت ننگين بني اميه را بر فنا خواهد داد.

    بي ترديد قيام اباعبدالله الحسين عليه السلام آثار و نتايج سنگيني براي خاندان ستم پيشه بني اميه و عاملان نابکار آنان به بار آورد و آنها را در معرض اعتراض ها و قيام هاي متعدد مردمي قرار داد و سرانجام در سال 132 قمري، درست 71 سال بعد، اين خاندان جنايت کار را با قيام سراسري مسلمانان مواجه ساخت و حکومت هزار ماهه آنان را براي هميشه به وادي نيستي و نابودي سپرد.

    نخستين اعتراض آشکار نسبت به جنايات عبيدالله بن زياد در شهادت امام حسين عليه السلام، از سوي يکي از شيعيان کوفه، به نام عبيدالله بن عنيف ازدي برخاست.

    عبيدالله بن زياد، پس از آن که اسيران واقعه کربلا را در مجلس خود با کلمات درشت و خشن، مورد اذيت و آزار قرار داد و آنان را سرزنش کرد و پاسخ دندان شکن و کوبنده اي از امام زين العابدين عليه السلام و زينب کبري عليه السلام شنيد، براي نشان دادن قدرت ظاهري خويش و گرفتن زهره چشم از مخالفان بني اميه و هواداران اهل بيت عليه السلام، دستور داد مردم کوفه در مسجد اعظم گرد آيند تا براي آنان سخنراني کند.

    وي در جمع اهالي کوفه با تکبر و غرور، چنين گفت: الحمدلله الذي اظهر الحق و اهله، و نصر اميرالمؤمنين يزيد و حزبه و...؛ سپاس ‍ خداي را که حق را آشکار و اهل حق را روسفيد کرد و يزيد و لشکريانش را ياري نمود و دروغ گو و دروغ گو زاده و ياران او را نابود ساخت و از ميان برد.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. تشكرها 2

    mashoo (20-12-2011), شهاب منتظر (21-12-2011)

  10. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,755
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    ذكر مقتل عبدالله بن عفيف ازدی رحمه الله تعالی

    شيخ مفيد (ره) فرموده پس ابن زياد (لعين) از مجلس خود برخاست و به مسجد رفت و بر منبر برآمد و گفت حمد و سپاس خداوندي را كه ظاهر ساخت حق و اهل حق را و نصرت داد اميرالمؤمنين يزيد بن معاويه (عليهما العنه) و گروه او را و كشت دروغگوي (نعوذ بالله) پس دروغگو را و اتباع او را.

    اين وقت عبدالله بن عفيف ازدي كه از بزرگان شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام و از زهاد و عباد بود و چشم چپش در جنگ جمل و چشم ديگرش در صفين نابينا شده بود و پيوسته ملازمت مسجد اعظم مي‌نمود و اوقات را به صوم و صلوه بسر مي‌برد،


    چون اين كلمات كفرآميز ابن زياد (لعين) را شنيد بانگ بر او زد كه اي دشمن خدا دروغگو توئي و پدر تو زياد بن ابيه است و ديگر يزيد (پليد) است كه ترا امارت داده و پدر اوست اي پسر مرجانه. اولاد پيغمبر را مي‌كشي و بر فراز منبر مقام صديقين مي‌نشيني و از اين سخنان مي‌گوئي؟

    ابن زياد در غضب شد بانگ زد كه اين مرد را بگيريد و نزد من آريد، ملازمان ابن زياد برجستند و او را گرفتند، عبدالله طايفه ازد را ندا در داد كه مرا دريابيد هفتصد نفر از طايفه ازد جمع شدند و ابن عفيف را از دست ملازمان ابن زياد بگرفتند.

    ابن زياد را چون نيروي مبارزت ايشان نبود صبر كرد تا شب درآمد آنگاه فرمان داد تا عبدالله را از خانه بيرون كشيدند و گردن زدند، و امر كرد جسدش را در سبحه بدار زدند. و چون عبيدالله اين شب را به پايان برد روز ديگر شد امر كرد كه سر مبارك امام عليه السلام را در تمامي كوچه‌هاي كوفه بگردانند و در ميان قبايل طواف دهند.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. تشكرها 2

    mashoo (20-12-2011), شهاب منتظر (21-12-2011)

  12. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,755
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    تلاوت قران بر سر نيزه

    چون عبيدالله اين شب را به پايان برد روز ديگر شد امر كرد كه سر مبارك امام عليه السلام را در تمامي كوچه‌هاي كوفه بگردانند و در ميان قبايل طواف دهند.

    از زيد بن ارقم روايت شده كه گاهي كه آن سر مقدس را عبور مي‌دادند من در غرفه خويش جاي داشتم و آن سر را بر نيزه كرده بودند چون برابر من رسيد شنيدم كه اين آيه را تلاوت مي‌فرمود:

    اَمْ حَسِبْتَ اَنَّ اَصْحابَ الْكَهْفِ وَالرَّقيمِ كانُوا مِنْ اياتِنا عَبَجاً.

    سوگند با خداي كه موي بر اندام من برخاست و ندا در دادم كه يابن رسول الله امر سر مقدس تو والله از قصه كهف و رقيم اعجب و عجيب تر است.

    روايت شده كه به شكرانه قتل حسين عليه السلام چهار مسجد در كوفه بنيان كردند.
    نخستين را مسجد اشعث خوانند، دوم مسجد جرير، سيم مسجد سماك، چهارم مسجد شبث بن ربعي لعنهم الله، و بدين بنيانها شادمان بودند.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  13. تشكرها 2

    mashoo (23-12-2011), شهاب منتظر (21-12-2011)

  14. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,755
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    نامه ابن زياد به يزيد و رسیدن خبر شهادت امام (ع) به مدینه


    عبيدالله زياد چون از قتل و اسر و نهب بپرداخت و اهلبيت را محبوس داشت نامه به يزيد نوشت و صورت حال را در آن درج نمود و رخصت خواست كه با سرهاي بريده و اسراي مصيبت ديده چه عمل آورد، و مكتوبي ديگر به امير مدينه عمروبن سعيد بن العاص رقم كرد و شرح اين واقعه جانسوز را در قلم رقم كرد و شرح اين واقعه جانسور را در قلم آورد، و شيخ مفيد متعرض مكتوب يزيد نشده بلكه فرموده:

    بعد از آنكه سر مقدس حضرت را در كوچه‌هاي كوفه بگردانيدند ابن زياد (ملعون) او را با سرهاي سايرين به همراهي زحر بن قيس براي يزيد (لعين) فرستاد.

    بالجمله پس از آن عبدالملك سلمي را به جانب مدينه فرستاد و گفت به سرعت طي مسافت كن و عمروبن‌سعيد را به قتل حسين بشارت ده. عبدالملك گفت كه من به راحله خود سوار شدم و به جانب مدينه شتاب كردم و در نواحي مدينه مردي از قبيله قريش مرا ديدار كرد و گفت چنين شتاب زده از كجا مي‌رسي و چه خبر مي‌رساني، گفتم خبر در نزد امير است خواهي شنيد آنرا، آن مرد گفت:


    اناالله و انا اليه راجعون

    به خدا قسم كه حسين عليه السلام كشته گشته.
    پس من داخل مدينه شدم و به نزد عمروبن‌سعيد رفتم، عمرو گفت خبر چيست؟
    گفتم خبر خوشحالي است اي امير، حسين كشته شد.
    گفت بيرون رو در مدينه ندا كن و مردم را به قتل حسين خبر ده. گفت بيرون آمدم و ندا به قتل حسين در دادم.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  15. تشكرها 2

    mashoo (23-12-2011), مدير اجرايي (22-12-2011)

  16. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,755
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    زنان بني‌هاشم چون اين ندا را شنيدند چنان صيحه و ضجه از ايشان برخاست كه تاكنون چنين شورش و شيون و ماتم نشنيده بودم كه زنان بني هاشم در خانه‌هاي خود براي شهادت حضرت امام حسين عليه السلام مي‌كردند. آنگاه به نزد عمرو بن سعيد رفتم، عمرو چون مرا ديد بر روي من تبسمي كرد و شعر عمرو بن معديكرب را خواند:

    كَعَجيجِ نِسْوَتِنا غَد اهَ الاَرْيَب

    عَجَّتْ نِساءُ بَني زِيادٍ عَجَّهً


    آنگاه عمرو گفت هذه واعيه بواعيه عثمان

    يعني اين شيونها و ناله‌ها كه از خانه‌هاي بني هاشم بلند شد به عوض شيونها است كه بر قتل عثمان از خانه‌هاي بني اميه بلند شد. آنگاه به مسجد رفت و بر منبر آمد و مردم را از قتل حسين عليه السلام آگهي داد.

    { البته که بنی هاشم جز دفاع از خلیفه مقتول کاری انجام نداند .}

    و موافق بعضي روايات عمرو بن سعيد ( ل ) كلماتي چند گفت كه تلويح و تذكره خون عثمان مي نمود، و اراده مي كرد اين مطلب را كه بني هاشم سبب قتل عثمان شدند و او را كشتند حسين نيز به قصاص خون عثمان كشته شد.

    آنگاه براي مصلحت گفت به خدا قسم دوست مي داشتم كه حسين زنده باشد و احياناً ما را به فحش و دشنام ياد كند و ما او را به مدح و ثنا نام بريم، و او از ما قطع كند و ما پيوند كنيم چنانچه عادت او و عادت ما چنين بود، اما چه كنم با كسي كه شمشير بر روي ما كشد و اراده قتل ما كند جز آنكه او را از خود دفع كنيم و او را بكشيم{ ای دروغ گو ! }.

    پس عبدالله بن سايب كه حاضر مجلس بود برخاست و گفت اگر فاطمه زنده بود سر فرزند خويش مي‌ديد چشمش گريان و جگرش بريان مي‌شد، عمرو گفت ما با فاطمه نزديكتريم از تو اگر زنده بود چنين كه مي‌گوئي، لكن كشنده او را كه دافع نفس بود ملامت نمي‌فرمود.

    آنگاه يكي از موالي عبدالله بن جعفر خبر شهادت پسران او را به او رسانيد
    عبدالله گفت :
    اٍنّالِلّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ.


    پس بعضي از مواليان او و مردم بر او داخل شدند و او را تعزيت گفتند، اين وقت غلام او ابواللسلاس گفت:

    هذا ما لقينا من الحسين بن علي.

    يعني اين مصيبت كه به ما رسيد سببش حسين بن علي بود.
    عبدالله چون اين كلمات را شنيد در خشم شد و او را با نعلين بكوفت و گفت:


    يَابْنَ اللَّخْناءِ اَلْلِحُسَيْن تَقُولُ هذا.

    اي پسر كنيزكي گنديده بو آيا در حق حسين چنين مي‌گوئي، به خدا قسم من دوست مي‌داشتم كه با او بودم و از وي مفارقت نمي‌جستم تا در ركاب او كشته مي‌گشتم، به خدا سوگند كه آنچه بر من سهل مي‌كند مصيبت فرزندانم را آنست كه ايشان مواسات كردند با برادر و پسر عمم حسين عليه السلام و در راه او شهيد شدند. اين بگفت و رو به اهل مجلس كرد و گفت سخت گران و دشوار است بر من شهادت حسين عليه السلام لكن الحمدلله اگر خودم حاضر نبودم كه با او مواسات كنم فرزندانم به جاي من در ركاب او سعادت شهادت يافتند.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  17. تشكر

    mashoo (23-12-2011)

  18. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,755
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    رواي گفت چون لقمان دختر عقيل قصه كربلا و شهادت امام حسين عليه السلام را شنيد با خواهران خود ام هاني و اسماء و رمله و زينب بيهوشانه با سر برهنه دويد و بر كشتگان خود مي‌گريست و اين اشعار را مي‌خواند:

    ماذا فَعَلْتُم وَ‌اَنتُم‌ْ اخِرُ الاُمَمِ
    مِنْهُمْ اُساري وَ قَتْلي ضُرّجُوابِدَمٍ
    اَنْ تَخْلُفُوني بِسُوء في ذَوي رَحِم
    ماذا تقُولونَ اِذْ قالَ النَّبِيُّ لَكُمْ
    بِعِتْرَتي وَ باَهْلي بَعْدَ مُفْتَقَدي
    ما كانِ هذا جَزائي اِذْ نَصَحْتُ لَكُم

    خلاصه ‌مضمون آنكه اي كافران بيحيا چه خواهيد گفت در جواب سيد انبياء‌ هنگامي كه از شما بپرسد كه چه كرديد با عترت و اهلبيت من بعد از وفات من ايشان را دو قسمت كرديد قسمتي را اسير كرديد و قسمتي ديگر را شهيد و آغشته به خون نموديد، نبود اين مزد رسالت و نصيحت من شماها را كه بعد از من با خويشان و ارحام من چنين كنيد.

    شيخ طوسي (ره) روايت كرده كه چون خبر شهادت امام حسين عليه السلام به مدينه رسيد اسماء بنت عقيل با جماعتي از زنهاي اهلبيت خود بيرون آمد تا به قبر پيغمبر صلي الله عليه و آله رسيد پس خود را به قبر آن حضرت چسبانيد و شهقه زد و رو كرد به مهاجر و انصار و گفت:


    يُوْمَ الْحِسابِ وَ صِدْقُ الْقَولِ مَسْمُوعٌ
    وَالْحَقُّ عِنْدَ وَلِيّ الاَمْرِ مَجْمُوعٌ
    مِنْكُمْ لَهُ الْيَوْمَ عِنْدَاللهِ مَشْفُوعٌ
    ماذا تَقُولُونَ اِذْ قالَ النبَّيُّ لَكُمْ
    خَذَلْتُمُ عِتْرتي اَوْكُنْتُمُ غَيَباً
    اَسْلَمْتَمُوهُمْ بِاَيْديِي الظّالِمينَ فَما


    راوي گفت نديدم روزي را كه زنها و مردها اينقدر گريسته باشند مثل آنروز پس چون به پايان رسيد اهل مدينه در نيمة‌شب نداي هاتفي شنيد و شخصش را نمي‌ديدند كه اين اشعار را مي‌گفت:

    اَبْشِرُو بِالْعَذابِ وَالتَّنْكيلِ
    مِنْ نَبِي وَ مُرسَلٍ وَ قَبيلٍ
    وَ مُوسي وَ صاحِبِ الانْجيلِ





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  19. تشكر

    mashoo (23-12-2011)

  20. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,755
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    ورود اهلبيت اطهار عليه السلام به كوفه و ذكر خبر مسلم حصاص

    چون ابن زياد (ملعون) را خبر رسيد كه اهلبيت (ع) به كوفه نزديك شده‌اند، امر كرد سرهاي شهدا را كه ابن سعد (لعين) از پيش فرستاده بود باز برند و پيش روي اهلبيت سر نيزه‌ها نصب كنند و از جلو حمل دهند و به اتفاق اهلبيت به شهر درآورند و در كوچه و بازار بگردانند تا قهر و غلبه و سلطنت يزيد (پليد) بر مردم معلوم گردد و بر هول و هيبت مردم افزوده شود، و مردم كوفه چون از ورود اهل بيت عليهم السلام آگهي يافتنتد از كوفه بيرون شتافتند.

    در شهر كوفه ناله كنان نوحه‌گر شدند
    در پيش روي اهل حرم جلوه‌گر شدند
    جمع از پي نظاره به هر رهگذر شدند
    بر عترت پيمبر پيمبر خود پرده در شدند
    هر دم نمك فشان به جفاي دگر شدند
    چون بيكسان آل نبي دربدر شدند
    سرهاي سروان همه بر نيزه و سنان
    از ناله‌هاي پردگيان ساكنان عرش
    بي‌شرم امتي كه نترسيد از خدا
    دست از جفا نداشته بر زخم اهلبيت


    از مسلم گچكاز روايت كرده‌اند كه گفت عبيدالله بن زياد مرا به تعمير دارالاماره گماشته بود هنگامي كه دست در كار بودم ناگاه صيحه و هياهوئي عظيم از طرف محلات كوفه شنيدم، پس به آن خادمي كه نزد من بود گفتم كه اين فتنه و آشوب در كوفه چيست؟ گفت همين ساعت سر مردي خارجي كه بر يزيد خروج كرده بود مي‌آورند و اين انقلاب و آشوب به جهت نظاره آنست.

    پرسيدم كه اين خارجي كه بوده، گفت حسين بن علي (ع) چون اين شنيدم صبر كردم تا آن خادم از نزد من بيرون رفت آن وقت لطمه سختي بر صورت خود زدم كه بيم آن داشتم دو چشمم نابينا شود، آن وقت دست و صورت را كه آلوده بگچ بود شستم و از پشت قصرالاماره بيرون شدم تا به كناسه رسيدم پس در آن هنگام كه ايستاده بودم و مردم نيز ايستاده منتظر آمدن اسيران و سرهاي بريده بودند كه ناگاه ديدم قريب به چهل محمل و هودج پيدا شد كه بر چهل شتر حمل داده بودند و در ميان آنها زنان وحرم حضرت سيدالشهداء عليه السلام و اولاد فاطمه بودند،

    و ناگاه ديدم كه علي بن الحسين عليه السلام را بر شتر برهنه سوار است و از زحمت زنجير خون از رگهاي گردنش جاري است و از روي اندوه و حزن شعري چند قرائت مي‌كند كه حاصل مضمون اشعار چنين است:
    اي امت بدكار خدا خير ندهد شما را كه رعايت جد ما در حق ما نكرديد و در روز قيامت كه ما و شما نزد او حاضر شويم چه جواب خواهيد گفت؟
    ما را بر شتران برهنه سوار كرده‌ايد و مانند اسير مي‌بريد گويا كه ما هرگز به كار دين شما نيامده‌ايم و ما ناسزا مي‌گوئيد و دست بر هم مي‌زنيد و به كشتن ما شادي مي‌كنيد، واي بر شما مگر نمي‌دانيد كه رسول خدا و سيد انبياء صلي الله عليه و آله جد من است.

    اين واقعه كربلا اندوهي بر دل ما گذاشتي كه هرگز تسكين نمي‌يابد.
    مسلم گفت كه مردم كوفه را ديدم كه بر اطفال اهلبيت رقت و ترحم مي‌كردند و نان و خرما و گردو براي ايشان مي‌آوردند آن اطفال گرسنه مي‌گرفتند ام كلثوم آن نان پاره‌ها و گردو خرما را از دست و دهان كودكان مير بود و مي‌افكند، پس بانگ بر اهل كوفه زد و فرمود:

    يا اَهْلَ الْكُوفَهِ اِنَّ الصَّدَقَهَ عَلَيْنا حَرامٌ.

    دست از بذل اين اشياء بازگيريد كه صدقه بر ما اهلبيت روا نيست.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  21. تشكر

    mashoo (23-12-2011)

صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi