به نام توای قرارهستی
علی بود
تا صورت پيوند جهان بود علي بود
تانقش زمين بود زمان بود علي بود
شاهي که ولي بود وصي بود علي بود
سلطان سخا وکرم و جو علي بود
مسجود ملايک که شد آدم زعلي شد
آدم چو يکي وقبله مسجود علي بود
هم آدم،هم شيث،هم ايوب و هم ادريس
هم يوسف،هم يونس و هود علي بود
هم موسي،هم عيسي،هم خضر و هم الياس
هم صالح پيغمبر و هم داود علي بود
آن شير دلاور که زبهر طمع نفس
در خوان جهان پنجه نيالود علي بود
آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستود علي بود
آن عارف سجاد که خاک درش از قدر
از کنگره عرش بر افزود علي بود
آن شاه سرافراز که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست نياسود علي بود
آن قلعه گشائي که در از قلعه خيبر
برکند بيک حمله و بگشود علي بود
چند انکه در آفاق نظر کردم و ديدم
از روي يقين در همه موجود علي بود
اين کفر نباشد که سخن کفر نه اين است
تا هست علي باشد و تا بود علي بود
سر دوجهان جمله ز پيدا و ز پنهان
شمس الحق تبريز که بنمود علي بود
(شمس تبريزي)