در زمان حضرت موسى عليهالسلام مردى عابد و زاهد و متقى و دانشمند از خصصين آنحضرت بود و به او زاهد «ذرخا» مىگفتند. او صفات و فضائل حضرت محمد مصطفى صلى اللَّه عليه و آله را از او مىشنيد، و در دعا و اورادش آنحضرت را ياد مىكرد.
چون موسى عليهالسلام از دنيا رفت آن مرد زاهد عبادت و رياضت خود را بيشتر كرد. او دائم به صحرا و بيابان مىرفت و خدا را عبادت مىكرد، تا به يك وادى بين مدينه و مصر رسيد كه آنجا را «مدائن الحكماء» مىگفتند و شتران حكماى مدينه در آنجا چرا مىكردند، و آن وادى نزديك مدينه بود و آب و درختى نداشت.
چون ذرخا به آنجا رسيد خوشش آمد و در همانجا به عبادت مشغول شد و معبدى بنا نمود و چاه آبى كند و پيوسته به مقالات موسى عليهالسلام و تلاوت تورات و مدح و صفات محمد صلى اللَّه عليه و آله و مهر و محبت على عليهالسلام كه در تورات مىخواند مشغول بود و علم هشت افلاك و رمل دانيال نبى را نيكو مىدانست. گاهى در اسطرلاب نظر مىداد و حكم مىكرد. در آن مكان از اعجاز محمد و على صلواتاللَّهعليهما و حرمت ذرخاء عابد چشمهى پر آبى پديدار شد، و او آن را حفر كرد تا آب آن زياد شد. در آنجا زرع و آبادانى بنا نهاد، و عمارت ساخت و آبادى هر روز زيادتر مىشد تا آنكه از طرف زاهدان و عابدان و قبايل و عشاير روى به وى نهادند و در آنجا باغها و بستانها ساختند، و خانهها و عمارتها بنياد كردند، و در اندك زمانى هشت قريهى آباد شد و مردم از هر سو مىآمدند و همچنان اضافه مىشدند.
عمر زاهد به پايان رسيد در حالى كه فرزند و فرزند زادگان وى بسيار شده بودند. هنگام مرگ دستور داد تا صندوقچهاى از فولاد و قفل بىكليد و لوحى از طلا ساختند و با دست خويش وصيت نامهاى در آن لوح نوشت و آن را در آن صندوق نهاد و قفل بر او زد.