حكمت لعن و تبرّى
در روایات اسلامى به حبّ و بغض توجّه خاص شده است; چه در سطح كلىّ، آن جا كه مى فرماید: «هل الإیمان إلاّ الحبّ و البغض(19); آیا دین غیر از حبّ و بغض است»، و چه در مورد و مصداق خاص، همانند آن كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به علىّ(علیه السلام) مى فرماید: «یا علىّ حبّك ایمان و بغضك نفاق(20) اى على!
حب تو ایمان و بغض تو نفاق است. به چه دلیل این همه به حبّ و بغض تأكید مى شود؟ این سؤال را با بیان چند نكته توضیح خواهیم داد:
1 ـ مى دانیم كه حبّ و بغض دو نیروى بسیار عظیم است كه اگر در حدّ كمال در وجود انسان یافت شود، اثر بسیار عظیمى خواهد داشت; مثلا كسى كه محبّت شخصى را به جهت آن كه مظهر همه خوبى هاست در دل داشته باشد، این در حقیقت بیانگر عشق و محبّت او بخوبى هاست و این عشق و محبّت نیروى بسیار عظیمى است كه مى تواند تمام قوا را در اختیار گرفته و به سوى محبوب اصلى ـ كه همان خداوند متعال است ـ سوق دهد. و این همان كمال و سعادت مطلوب انسان است.
2 ـ از طرفى دیگر، بغض نیز در صورتى كه در دل انسان نسبت به یك نفر كه كاملا شقى به وجود آید، در حقیقت در وجود انسان تمام نفرت ها جمع مى شود تا از آن شخص بیزار شود، و این در حقیقت بیزارى از بدى هاست و از هر چه كه انسان را از خدا دور مى كند.
3 ـ اسلام بر خلاف برخى ادیان، مانند سكه دو رویى است كه به لحاظ ضرورت اجتماعى به هر دو امر مهمّ (تولّى و تبرّى) سفارش كرده است. انسان نمى تواند خوب و بد و یا مظهر خوبى ها و بدى ها، را با هم دوست داشته باشد، زیرا دو امرِ متضادند.
4 ـ روان شناسان نیز بر این امر مهم تأكید دارند كه بهترین راه (عمومى و خصوصى) براى تشوق مردم به حقّ و حقیقت و دورى از فساد و بدى ها ارائه الگوهایى كامل از هر دو طرف است، كه از حیث ادبى و هنرى و روانى اثر بسیارى در جامعه مى تواند داشته باشد.
5 ـ حبّ و بغض تنها در قلب نمى ماند، بلكه ظهور و بروز دارد و مادامى كه با منع شرعى و عقلى مزاحمت نكند اشكالى ندارد، بلكه رجحان هم دارد. این مطلب از حیث روانى نیز قابل تأمل است، زیرا ابراز و اظهار یك مطلب سبب تلقین در نفس انسان و ملكه شدن آن مى شود. از همین رو ابراز تبرّى و تولّى در ساختن شالوده روحى انسان بسیار مؤثر است.
6 ـ تبرّى و تولّى و لعن كردن در حقیقت شعار دادن و اعلان خطر و بشارت است; اعلان خطر است به مردم كه اى مردم! مواظب باشید دشمنانى در كمین بوده و هستند تا دین شما را ضایع كرده و شما را از مسیر مستقیم منحرف سازند، از آنان پیروى نكنید. اعلان بشارت است به مردم در این كه: ما الگوهایى بسیار كامل و خوب داریم كه اگر دنبال آنها رفته و از آنان پیروى كنید، قطعاً به حقّ و حقیقت و لقاى الهى خواهید رسید و این در حقیقت از مصادیق امر به معروف و نهى از منكر اجتماعى است
7 ـ اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) از جهاتى مورد توجه خاص مسلمانان اند، زیرا آنان كسانى اند كه آن حضرت را درك كرده و از او سخن شنیده و سیره عملى اش را مشاهده نموده اند. از طرفى، به جهت فداكارى هایى كه برخى از آنان در راه حفظ و گسترش اسلام داشته اند قابل تقدیرند; از همین رو مسلمانان توجه خاص به آنان دارند. از سوى دیگر، كسانى كه سدّ راه پیشرفت واقعى اسلام بودند و باعث انحراف در جامعه اسلامى مى شدند، بزرگ ترین ضربه را به اسلام و مسلمانان زده اند، به همین علت است كه الگوهاى خوب و بد از میان صحابه انتخاب مى شود.
با این وصف، به این نتیجه مى رسیم كه مسئله تولّى و تبرّى و لعن از ضروریات اجتماعى و از راه هاى سوق دادن مردم به حقّ و حقیقت و دورى از فساد و تباهى است. آرى، آنچه در باب لعن از آن نهى شده این است كه لعن ذكر دائمى انسان باشد، همان گونه كه در روایات به صیغه مبالغه از آن نهى شده است. در مصادر حدیثى عامه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد است كه مؤمن، لعّان ـ یعنى بسیار لعن كند ـ نیست.(21)
ولى مرحوم فیض كاشانى آن را به لحاظ كمّى وعددى گرفته و حدیث را این گونه معنا كرده است: «مؤمن نباید همه را لعنت كند، ولى از لعن مستحقان جلوگیرى نكرده است، وگرنه مى فرمود: «لاتكونوا لاعنین» زیرا بین این دو تعبیر فرقى است كه صاحبان ادب مى فهمند.(22)
چگونه ممكن است كسى تبرّى را از مستحقّ آن مضایقه كند، در حالى كه خداوند متعال مى فرماید: " قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَكُمْ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَداً " (23); «براى شما مؤمنان بسیار پسندیده و نیكوست كه به ابراهیم و اصحابش اقتدا كنید كه آنان به قوم خود گفتند: ما از شما و بت هاى شما كه به جاى خدا مى پرستید به كلّى بیزاریم. ما مخالف و منكر شماییم و همیشه میان ما و شما كینه و دشمنى خواهد بود».