امّا سه نكته را نبايد فراموش كرد:
1. اگر ديد انساني نسبت به زندگي به اين صورت باشد كه در بالا تصوير شد، اگر واقع بينانه به زندگي نظر كند، تصديق خواهد كرد كه در دنيا چنين چيزي تصوّر ندارد پس سرچشمه آرامش در دنيا نيست.
2. انساني كه نسبت به زندگي نگاهي اين چنين داشته باشد، هيچ وقت پوچ انگار نخواهد شد، چون او نور را در انتهاي تونل ميبيند و نه در درون تونل. معناي زندگي آماده شدن براي تحصيل آن هدف بزرگ «آرامش مطلق» است.
3. راه كشف آن هدف بزرگ و راه رسيدن به آن هدف بزرگ منحصراً با كمك وحي يافتني است. چون آن هدف بزرگ در عالمي قرار دارد كه به تعبير قرآن «ما از آن هيچ اطلاعي نداريم.»[4] و اگر عقل به تنهاي توان كشف آن هدف بزرگ را ميداشت، فرستادن پيامبران لغو و بيهوده بود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. دين و نگرش نوين، والتر ترنس استيس، ترجمه احمد رضا جليلي.
2. رضا اكبري، جاودانگي، مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي.
3. فلسفه آفرينش، دكتر عبدالله نصري، فصل دوم، دفتر نشر معارف اسلامي.
[1]. ر.ك: ملكيان، مصطفي، مقاله بيدليلي بيمعنايي، فصلنامه نقد و نظر، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه، 1382، شماره 31 ـ 32.
[2]. نقد مفصل اين مقاله را همراه با نقد نظر يكي ديگر از پوچ انگاران معاصر، يعني تالس نيگل در همان شماره از مجله نقد و نظر ميتوانيد مطالعه نماييد. اصل مقاله نيگل در شماره 29 و 30 همان مجله با ترجمه آقاي حميد شهرياري منتشر شده است.
[3]. ر.ك: ابن سينا، الالهيات من كتاب الشفا، مقاله دهم، فصل اول.
[4]. بقره/ 151.