صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22

موضوع: llı.✿.ıll* قرآن و دفاع از خود*llı.✿.ıll

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    llı.✿.ıll* قرآن و دفاع از خود*llı.✿.ıll








    قرآن و دفاع از خود(1)

    خداوند متعال در بيان حقانيت قرآن و دفاع از اين صحيفه نوراني آسماني، معرف مختلفي بيان مي‌فرمايد:
    «وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ»[1]

    اگر از آنچه بر بنده خودمان (محمد) نازل كرده‌ايم در شك هستيد، سوره‌اي مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير از خدا (بر اين كار) دعوت كنيد اگر راست مي‌گوييد. اگر (اين كار را) نكرديد و هرگز نخواهيد كرد، از آتشي بترسيد كه هيزم آن مردم (گنه‌كار) و سنگ‌ها است كه براي كافران آماده شده است.
    توضيح: منظور از سنگ‌ها در اية فوق كه مي‌فرمايد: «وقودها الناس و الحجارة» بت‌هايي است كه مي‌پرستيدند،[2] به دليل گفتار خداوند متعال:
    «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ»[3]
    شما و خداياني كه جز الله مي‌پرستيد هيزم جهنم هستند.

    يهود: فقط تورات خودمان

    يهود صريحاً مي‌گفتند، ما فقط به كتاب آسماني خودمان، تورات ايمان داريم و به قرآن ايمان نمي‌آوريم در صورتي كه بعضي از كارهايشان دليل بر عدم ايمان به تورات نيز بود.
    «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»[4]
    و هنگامي كه به آنان (يهود) گفته شود: به آنچه خداوند نازل فرموده است ايمان بياوريد، مي‌گويند ما به چيزي ايمان مي‌آوريم كه بر خود ما نازل شده است و به غير آن كافر مي‌شوند و حال آنكه حق است و آنچه را كه با ايشان است (يعني تورات را) تصديق مي‌كند. بگو پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين مي‌كشتيد، اگر مؤمن (به تورات) بوديد.
    توضيح: خداوند در كتاب آسماني تورات، كشتن پيامبران را حرام كرده بود و به يهود امر فرموده بود كه از پيامبران پيروي و اطاعت كنند و آنان را تصديق نمايند.[5]
    آيه فوق دلالت دارد بر اينكه ايمان در صورتي صحيح است كه به همه كتاب‌هاي آسماني باشد نه تنها به بعضي از كتب آسماني.[6]

    دشمن جبرئيل
    يهود به پيامبر مي‌گفتند اگر ميكائيل به نزد تو مي‌آمد و پيام خدا را مي‌آورد، ما به تو ايمان مي‌آورديم زيرا او فرشته رحمت است ولي جبرئيل فرشته عذاب است و او دشمن ماست.[7]
    خداوند متعال در جواب آنان اين آيه را نازل فرمود:
    «قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلي قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدي وَ بُشْري لِلْمُؤْمِنِينَ»[8]
    بگو كسي كه دشمن جبرئيل باشد (نبايد دشمني او سبب روگرداني از قرآن باشد) زيرا او به فرمان خدا آن (قرآن) را بر قلب تو نازل كرده است.
    قرآني كه كتب آسماني پيش از خود را تصديق مي‌كند و هدايت و بشارت براي مؤمنان است.
    توضيح:
    چرا خداوند متعال در آيه فوق هدايت را مخصوص مؤمنان قرار داد در صورتي كه قرآن براي مؤمنان و غير مؤمنان هدايت است و راهنما؟
    جواب:
    علّت اين تخصيص آنست كه مؤمنان تنها به وسيله قرآن هدايت مي‌شوند و به آنچه در قرآن است عمل مي‌كنند.[9]





    امضاء

  2. تشكرها 3


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اگر ازخدا نبود
    خداوند يهود و منافقان را سرزنش مي‌كند كه چرا قرآن را سرسري گرفته و در آن تأمل نمي‌كنند و همين بي‌توجهي و بي‌عنايتي آنان نسبت به قرآن سبب شده كه ادعا كنند، قرآن از خدا نيست.[10]

    در صورتي كه قرآن اگر از خدا نبود و بشري آن را پديد آورده بود اختلافات بسيار در آن مشاهده مي‌شد زيرا نوعاً سخن و نوشتار بشر از لحاظ معني گاهي دچار تناقض و از حيث الفاظ زماني فصيح و گاهي غير فصيح است.[11]
    «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً»[12]
    آيا درباره قرآن نمي‌انديشند كه اگر از نزد غير خدا بود، اختلافات بسياري در آن مي‌يافتند.
    توضيح:

    اختلاف نداشتن قرآن به اين معني است كه آيات قرآن در هر موضوعي با يكديگر متناقض نيستند و يكديگر را رد نمي‌كنند و از لحاظ تشابه بيان و متانت معاني و مقاصد بر يكديگر برتري ندارند، در صورتي كه نوشته و گفته غير خدا اين طور نيست.
    زيرا هر انساني مي‌بيند كه امروزش عاقل‌تر از ديروز است و هر عمل و صنعت و كاري پديد مي‌آورد، يا رأي و نظريه‌اي مي‌دهد، بهتر از كار، رأي و نظر گذشته او است. حتّي نويسنده، شاعر و خطيب، نوشته و گفته اخير او بهتر از نوشته و گفته اول اوست و انشاء آخر او بر انشاء اول او ترجيح دارد.[13]



    كوري دل
    آنان كه به پيامبر و قرآن ايمان نداشتند و ايمان نمي‌آوردند و مي‌خواستند براي عدم اعتقادشان جنبه حق به جانبي داشته باشند، به عناوين مختلف بهانه‌جويي مي‌كردند تا وانمود كنند كه اگر صحت گفتار پيامبر بر ما ثابت شود، بدون درنگ تسليم مي‌شويم و ايمان مي‌آوريم.
    ولي خداوند اين طرز تفكر را كه دروغ و خلاف واقع است، پاسخ مي‌دهد:
    «وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً فِي قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ»[14]
    و اگر نوشته‌اي بر روي صفحه‌اي بر تو نازل كنيم و (علاوه بر ديدن) آن را با دست‌هاي خود لمس كنند، باز كافران مي‌گويند: اين چيزي جز يك سحر آشكار نيست.
    توضيح: چند نفر از كافران بنام «نضر بن الحارث»، «عبدالله ابي اميه» و «نوفل بن خويلد» گفتند:

    اي محمد ما به تو ايمان نمي‌آوريم تا اينكه كتابي از سوي خدا براي ما بياوري و چهار نفر از فرشتگان با آن كتاب باشند و گواهي دهند كه آن كتاب از نزد خداست و تو پيامبر او هستي خداوند آيه فوق را نازل فرمود.[15]

    امضاء

  5. تشكرها 2


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    پررويي كافران
    كافران تا مي‌توانستند كوشش مي‌كردند كه قرآن را نفهمند و روي آنان تأثير نگذارد.

    به اين جهت از قرآن دوري مي‌كردند ولي گذشته از اينها گاهي پررويي كرده و با پيامبر درباره‌ قرآن به جدال مي‌نشستند و صريحاً قرآن را افسانه مي‌شمردند.
    خداوند همين موضوع را با نتيجه آن بيان مي‌فرمايد:
    « وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَ جَعَلْنا عَلي قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّي إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْؤَوْنَ وَ إِنْ يُهْلِكُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ »[16]
    بعضي از آنان به تو گوش فرا مي‌دهند ولي بر دل‌هاي آنان پرده‌ها و در گوش آنها سنگيني قرار داده‌ايم تا آن (قرآن) را نفهمند.

    و اگر همه نشانه‌هاي حق را ببينند ايمان نمي‌آورند حتي هنگامي كه به نزد تو مي‌آيند، با تو پرخاش مي‌كنند و كافران مي‌گويند: اين (قرآن) جز افسانه‌هاي پيشينيان نيست.

    آنها ديگران را از آن (قرآن) باز مي‌دارند و خود نيز از آن دوري مي‌كنند و آنها جز خود را هلاك نمي‌كنند ولي نمي‌فهمند.
    توضيح:

    عده‌اي از مشركان مكه نزد پيامبر اكرم نشسته بودند در حالي كه آن حضرت قرآن مي‌خواند. آنها به يكي از خودشان بنام «نضر» گفتند: محمد چه مي‌گويد؟

    «نضر» گفت: افسانه‌هاي پيشينيان نظير آنچه از قرن‌هاي گذشته براي شما داستان مي‌گويم
    . آن وقت خداوند آيه فوق را نازل فرمود.[17]



    يهود: كتابي در كار نبوده
    يهود گاهي كارشان به جايي مي‌رسيد كه براي انكار قرآن منكر شوند كه خدا كتابي بر پيامبري نازل كرده، اين آيه به آنان جواب دندان‌شكن مي‌دهد:
    «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلي بَشَرٍ مِنْ شَيْ‏ءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسي نُوراً وَ هُدي لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطِيسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ كَثِيراً وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ»[18]
    آنها خدا را چنانكه بايد نشناختند كه گفتند: خداوند بر هيچ بشري چيزي نازل نكرده است.

    بگو چه كسي كتابي را كه موسي آورد نازل گردانيد، كتابي كه براي مردم نور و هدايت بود و شما آن را به صورت صفحاتي پراكنده قرار مي‌دهيد قسمتي را آشكار و قسمت زيادي را پنهان مي‌داريد و مطالبي به شما تعليم داده شده كه نه شما و نه پدرانتان آنها را نمي‌دانستند، بگو خدا... سپس آنها را در گفتگوهاي لجاجت آميزشان رها كن بازي كنند.
    توضيح:

    علت آنكه منكران نزول وحي و كتاب آسماني، خدا را نشناخته‌اند، آنست كه لازمه خداوندي خدا و يكي از ويژگي‌هاي پروردگاري آنست كه خدا براي هدايت مردم به راه راست و رسيدن به سعادت دنيا و آخرت، وحي و كتاب آسماني بفرستد و اگر كسي منكر آنها شد، شناختي نسبت به خدا ندارد.[19]
    تا نگوئيد
    قرآن حجت است و نزول آن جلو بسياري از ياوه‌گوئي‌هاي مخالفان را گرفت. اينك در آيه زير مي‌بينيد كه مخالفان درباره‌ قرآن چه منطقي داشتند و چه گفتاري:
    « وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون أَنْ تَقُولُوا إِنَّما أُنْزِلَ الْكِتابُ عَلي طائِفَتَيْنِ مِنْ قَبْلِنا وَ إِنْ كُنَّا عَنْ دِراسَتِهِمْ لَغافِلِينَ أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْكِتابُ لَكُنَّا أَهْدي مِنْهُمْ فَقَدْ جاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدي وَ رَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآياتِ اللَّهِ وَ صَدَفَ عَنْها سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آياتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما كانُوا يَصْدِفُونَ»[20]
    و اين كتابي مبارك است كه ما آن را (بر تو) نازل كرديم، از آن پيروي كنيد و تقوا داشته باشيد تا مورد رحمت واقع شويد.

    امضاء

  7. تشكرها 2


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نویسنده : سيد محمد تقي حكيمي
    پینوشتها
    [1] . سورة بقره، آيه‌هاي 23 ـ 24.
    [2] . تفسير الميزان، ج 1، ص 90.
    [3] . سورة انبياء، آية 98.
    [4] . سورة بقره، آية 91.
    [5] . تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 161.
    [6] . تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 161.
    [7] . تفسير القرآن الكريم، ص 54.
    [8] . سورة بقره، آية 97.
    [9] . تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 167.
    [10] . تفسير مجمع البيان، ج 3، ص 81.
    [11] . المصحف المفسر، ص 120.
    [12] . سورة نساء، آية 82.
    [13] . تفسير الميزان، ج 5، ص 19.
    [14] . سورة انعام، آية 7.
    [15] . تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 275.
    [16] . سورة انعام، آيه‌هاي 26 ـ 25.
    [17] . تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 286.
    [18] . سورة انعام، آية 91.
    [19] . تفسير الميزان، ج 7، ص 269.
    [20] . سورة انعام، آيه‌هاي 157 ـ 155.
    امضاء

  9. تشكرها 2


  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    قرآن و دفاع از خود (2)
    (ما اين كتاب را نازل كرديم) تا نگوييد كتاب آسماني تنها بر دو طائفه (يهود و نصاري) پيش از ما نازل شده و ما از بحث و بررسي آنها بي‌خبر بوديم، يا نگوئيد اگر كتاب آسماني بر ما نازل مي‌شد از آنها هدايت يافته‌تر بوديم، اينك آيات روشن و هدايت و رحمت از جانب پروردگارتان براي شما آمد.
    پس كيست ستمكارتر از كسي كه آيات خدا را تكذيب كرد و از آنها روي گردانيد؟
    به زودي كساني را كه از آيات ما روگردانيدند به خاطر اينكه روگردان شدند مجازات شديد خواهيم كرد.

    قرآن ساخته خودم نيست
    كافران به پيامبر تهمت مي‌زنند و مي‌گويند: كه قرآن گفته خود پيامبر است، در اينجا است كه بايد پيامبر به آنان جواب گويد و شأن قرآن را بالا ببرد و آنرا كاملاً معرفي نمايد:
    «وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِ‏آيَةٍ قالُوا لَوْ لا اجْتَبَيْتَها قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما يُوحي إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدي وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»[1]
    و هنگامي كه (در نزول وحي تأخير افتد و) آيه‌ا‌ي براي آنها نياوري، مي‌گويند چرا خودت (از پيش خود) آن (آيه) را برنگزيدي، بگو من تنها پيروي از چيزي مي‌كنم كه (از پروردگار) به من وحي مي‌شود، اين (قرآن) بينش‌هايي از طرف پروردگارتان و هدايت و رحمت است براي گروهي كه ايمان مي‌آورند.
    توضيح: طرز برخورد كافران با پيامبر به اين صورت بود كه هر وقت آيه‌اي نازل مي‌شد و پيامبر آن را بر آنان عرضه مي‌كرد، تكذيب مي‌كردند و چنانچه آيه‌اي نازل نمي‌شد يا در آن تأخير مي‌افتاد، از روي استهزاء به پيامبر مي‌گفتند: چرا آن چيزي را كه آيه نام مي‌گذاري و از اينجا و آنجا جمع مي‌كني نمي‌آوري؟[2]

    منافقان مسخره مي‌كردند
    منافقان در مقابل آيات قرآن حالت مخصوصي داشتند، به اين معني كه قرآن در آنها هيچ اثري نمي‌گذارد، به واسطه آنكه ايمان به آن نداشتند و گذشته از آن، قرآن را مسخره مي‌كردند.
    ولي مؤمنان اين طور نبودند، با نزول قرآن ايمانشان زيادتر مي‌شد.
    «وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِيماناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِيماناً وَ هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَي رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ»[3]
    و هنگامي كه سوره‌اي نازل مي‌شود بعضي از آنان (به ديگران) مي‌گويد:
    اين (سوره) ايمان كدام يك از شما را زياد كرد؟

    (به آنها بگو) اما كساني كه ايمان آورده‌اند، ايمانشان را افزود و آنها با نزول آن سوره خوشحال مي‌شدند و اما آنها كه در دل‌هايشان بيماري (نفاق) است، پليدي بر پليدي آنها افزود و از دنيا رفتند در حالي كه كافر بودند.
    توضيح: دو آيه بالا دلالت دارد بر اينكه سوره قرآن در قلب شنونده اثر مي‌گذارد.

    براي صاحب قلب سليم ايمان و بشارت و شادي را زياد مي‌كند و براي صاحب قلب مريض، پليدي و گمراهي را.[4] مانند آيه: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلاَّ خَساراً»[5]

    امضاء

  11. تشكرها 2


  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    فرار منافقان
    منافقان از سوره‌هايي از قرآن كه نامي از آنها به ميان آورده بود، وحشت داشتند و گاهي كه سوره‌اي در اين زمينه نازل مي‌شد و آنان در خدمت پيامبر حاضر بودند، ناراحت مي‌شدند و مي‌خواستند فرار كنند، تا مبادا در ميان اجتماع رسوا شوند:[6]
    «وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلي بَعْضٍ هَلْ يَراكُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ»[7]
    و هنگامي كه سوره‌اي نازل مي‌شود بعضي از آنها (منافقان) به يكديگر نگاه مي‌كنند و مي‌گويند آيا كسي شما را مي‌بيند (و اگر از حضور پيامبر بيرون رويم متوجه ما نمي‌شوند) سپس بيرون مي‌روند، خداوند دل‌هايشان را (از حق) منصرف سازد، چرا كه آنها گروهي هستند كه نمي‌فهمند.
    توضيح:

    در مورد كلمه «انصرفوا» اين تذكّر بجاست كه «انصرفوا» فعل ماضي ثلاثي مزيد از باب انفعال و مصدر آن انصراف است.
    انصراف در لغت به معني بازگشتن يا برگشتن است و در اصطلاح كه طبق معمول آن را به كار مي‌بريم، به معني صرف نظر كردن است.
    البته صرف نظر در واقع همان برگشت از منظور قبلي است.
    مقصود از «انصرفوا» آنست كه منافقان بعد از نزول قرآن، مجلس را ترك مي‌كردند و يا از ايمان به قرآن منصرف مي‌شدند.[8]

    پيشنهاد غير عملي
    مشركان به پيامبر اكرم پيشنهاد عجيبي مي‌دهند و چون عملي نيست پيامبر اكرم آنرا رد مي‌كند:
    «وَ إِذا تُتْلي عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحي إِلَيَّ»[9]
    و هنگامي كه آيات روشن ما بر آنان خوانده مي‌شود كساني كه اميد لقاء ما را ندارند (معتقد به قيامت نيستند به پيامبر) مي‌گويند:

    قرآني غير از اين بياور (كه از عيب خدايان ما نگويد) يا آن را تبديل كن. بگو من حق ندارم كه آن را از پيش خود تبديل كنم، من جز آنچه به من وحي مي‌شود پيروي نمي‌كنم.

    توضيح:

    منظور از آنكه به پيامبر گفتند:
    قرآني غير از اين بياور، قرآني بود كه مشتمل بر معارف اين قرآن نباشد و امر و نهيي كه در اين قرآن است در آن وجود نداشته باشد.[10]
    منظور از اينكه گفتند: آن را تبديل كن، اين بود كه با حفظ اصل قرآن، معارف مخالف با خواسته‌هاي آنان به هدف‌هاي موافق با ميل آنها تغيير يابد.[11]


    براي در كفر ماندن عذري نيست
    خداوند، حجت را تمام كرده و راه عذر و بهانه را مسدود نموده است، كفار چه مي‌گويند و چه مي‌خواهند بگويند؟
    مي‌خواهند بگويند قرآن به زباني نازل شده كه ما نمي‌فهميم؟
    كه اين حرف صحيح نيست، قرآن به زبان خودشان است. و اگر بخواهند، بخوبي آن را درك مي‌كنند، پس مسئله اين نيست، مسئله عناد، سركشي و زير بار نرفتن است.
    «تِلْكَ آياتُ ْكِتابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»[12]
    آن آيات كتاب آشكار است. ما آن را قرآن عربي نازل كرديم تا شما بفهميد (و بينديشيد).

    توضيح:

    منظور از «الكتاب المبين» قرآن است و معناي «مبين» آنست كه خودش واضح و آشكار است و معارف الهي و حقايق مبدأ و معاد را كه قرآن در بردارد، توضيح مي‌دهد و آشكار مي‌كند و احتمال مي‌رود منظور از «الكتاب المبين» لوح محفوظ باشد.[13]

    امضاء

  13. تشكرها 2


  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    باز ايمان نمي‌آورند

    آنانكه ايمان نداشتند به پيامبر گفتند: اگر تو پيامبري، كوه‌هاي مكه را براي ما به حركت درآور و در آنجا جوي‌ها و چشمه‌ها قرار ده تا به كشت و زرع مشغول شويم و مردگان ما را زنده كن تا دربارة تو با آنان سخن گوييم. خداوند در رد آنها آيه زير را بر پيامبر اكرم نازل گردانيد.[14]
    «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتي بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً»[15]
    و اگر به وسيله قرآني كوه‌ها به حركت درآيند و زمين‌ها قطعه قطعه شوند و به وسيله آن با مردگان سخن گفته شود (باز هم ايمان نخواهند آورد).
    ولي همه آنها در اختيار خداست.
    توضيح: افرادي كه آيه فوق و آيات مشابه، به آنها اشاره مي‌كند، كساني هستند كه توفيق ندارند با قرآن هدايت شوند و هرچه از پيامبر مشاهده مي‌كردند كه بايستي انگيزه‌اي براي ايمان آنها باشد، از آن ايرادي مي‌گرفتند و ايمان نمي‌آوردند، از اين جهت سرتاسر عمر خود را به اين بهانه‌ها مي‌گذراندند و بي‌ايمان از دنيا مي‌رفتند.

    كافران نمي‌دانند
    كافران از نسخ بعضي از آيات تعجب مي‌كردند و گاهي اين موضوع براي آنان دست آويزي بود. تا انتقاد كنند و تبديل آبات را مربوط به شخص پيامبر بدانند. خداوند در اين دو آيه به آنان جواب مي‌دهد:
    «وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُدي وَ بُشْري لِلْمُسْلِمِينَ»[16]
    و هنگامي كه آيه‌اي را به آيه ديگر تبديل كنيم (حكمي را نسخ نماييم) و خدا بهتر مي‌داند چه حكمي را نازل كند، آنها مي‌گويند تو افترا مي‌بندي اما بيشتر آنها (حقيقت را) نمي‌دانند. بگو، آن را «روح القدس» از جانب پروردگارت به حق نازل كرده است، تا افراد با ايمان را ثابت قدم گرداند، و هدايت و بشارتي است براي (عموم) مسلمين.
    توضيح:
    منظور از افتراء آنست كه انسان به دروغ چيزي را به كسي نسبت دهد و در اين آيه كه كافران اين كلمه را در مورد پيامبر به كار مي‌بردند، منظورشان اين بود كه خدا آيات را تبديل نمي‌كند، تو خودت آيه را تبديل مي‌كني و به خدا نسبت مي‌دهي.[17]منظور از «روح القدس» جبرئيل است.[18]
    خدا از انديشه كافران آگاهست
    كافران معتقد نبودند كه قرآن كتاب آسماني و از جانب خداست و عقيده داشتند كه قرآن را خود پيامبر انشاء كرده، منتها مي‌گفتند خود پيامبر نيز قادر نيست كه چنين كتابي را بياورد و بر مردم عرضه كند، بلكه افرادي او را در اين زمينه آموزش داده‌اند.[19]

    امضاء


  15. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نویسنده : سيد محمد تقي حكيمي
    پینوشتها
    [1] . سورة اعراف، آية 203.
    [2] . تفسير الميزان، ج 8، ص 382.
    [3] . سورة توبه، آيه‌هاي 125 ـ 124.
    [4] . تفسير الميزان، ج 9، ص 410.
    [5] . سورة اسراء، آية 82.
    [6] . تفسير القرآن الكريم، ص 215.
    [7] . سورة توبه، آية 127.
    [8] . تفسير مجمع البيان، ج 5، ص 86.
    [9] . سورة يونس، آية 15.
    [10] . تفسير الميزان، ج 10، ص 26.
    [11] .
    [12] . سورة يوسف، آية 1 ـ 2.
    [13] . تفسير الميزان، ج 11، ص 74.
    [14] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 293.
    [15] . سورة رعد، آية 31.
    [16] . سورة نحل، آيه‌هاي 102 ـ 101.
    [17] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 386.
    [18] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 386.
    [19] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 386.

    امضاء

  16. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    قرآن و دفاع از خود (3)

    خداوند در اين آيه به جواب آنان مي‌پردازد:
    «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ»[1]ما مي‌دانيم آنها مي‌گويند: بشري به او تعليم مي‌دهد، در حالي كه زبان كسي كه تعليم را به او نسبت مي‌دهند، عجمي است و اين (قرآن) زبان عربي آشكار است.
    توضيح: كسي كه كافران مي‌گفتند پيامبر قرآن را از او آموزش ديده شخصي بنام «عايش» غلام «حويطب بن عبدالعزي» بوده كه مسلمان شده و صاحب كتاب‌هايي بوده است و گفته شده فردي بنام «بلعام» بوده كه در مكه شيشه‌گر و اصلاً رومي و نصراني بوده است و بعضي گفته‌اند سلمان فارسي بوده است.[2]

    نفرت مشكران

    مشركان به جاي آنكه از قرآن استفاده كنند و به راه بيايند، بيشتر از قرآن دوري مي‌كردند و مي‌گريختند. خداوند در قرآن مي‌فرمايد:
    «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَ ما يَزِيدُهُمْ إِلاَّ نُفُوراً»[3]
    در اين قرآن انواع بيانات مؤثر را آورديم تا متذكر شوند ولي جز بر نفرتشان نمي‌افزايد.

    توضيح:
    سؤال: اگر با نزول قرآن نفرت مشركان زياد مي‌شد پس چرا قرآن نازل مي‌شد و حكمت نزول آن چه بود؟

    جواب:
    با نزول قرآن دلايلي كه موجب تكليف مي‌شود روشن مي‌گردد و از اين جهت عذري باقي نمي‌ماند و جماعتي با نزول قرآن به صلاح و صواب رو مي‌آورند. اگر نازل نمي‌شد اينها راه خير و صلاح در پيش نمي‌گرفتند و همان گروهي كه با نزول قرآن نفرتشان زياد مي‌شد اگر قرآن نازل نمي‌شد به فسادي بيش از فساد نفرت كشانيده مي‌شدند، بنابراين مصلحت اقتضا مي‌كرد به خاطر اين اهداف، قرآن نازل شود.[4]

    نمي‌توانند مثل قرآن بياورند

    بعضي از مشركان گفته بودند كه اگر بخواهيم مي‌توانيم مانند اين قرآن بگوييم.[5] خداوند ادعاي آنان را باطل دانسته و چنين تواني را در آنان انكار مي‌نمايد:
    «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلي أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً»[6]
    بگو (اي پيامبر) اگر انسان و جن گردهم آيند تا مانند اين قرآن بياورند مانند آن نخواهند آورد، اگرچه بعضي از آنان براي بعضي ديگر پشتيبان باشد.

    توضيح:
    قرآن فصيح و بليغ است. نظم خاصي در آن به كار رفته است.
    آن هم در بالاترين سطح از بلاغت و نظم قرار دارد. معاني آن نيكو و جالب است. عبارات آن مهذب است يعني الفاظ آن در مورد ارائه منظور نه زائد است و نه كم. تناقض در قرآن وجود ندارد.
    الفاظ نامأنوس در آن نيست.
    معني بي‌ارتباط در قرآن نيست. همه اين امتيازات سبب شده كه بزرگترين فصحا و بلغاء عرب از انشاء مانند قرآن عاجز باشند.[7]

    امضاء


  17. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    هدف چيست؟

    اين آيه را بخوانيد و لذت ببريد، چه زيباترين آيه‌اي كه قرآن را معرفي مي‌كند و حقانيت آن را بيان مي‌نمايد و هدف از نزول آن را توضيح مي‌دهد، اين آيه كريمه است كه ضمن جمله‌اي بسيار كوتاه و با يك عالم از فصاحت و بلاغت ادا شده است:
    «وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً»[8]
    ما قرآن را به حق نازل كرديم و به حق نازل شد و تو را جز براي بشارت و بيم دادن نفرستاديم.
    توضيح: هم از سوي خدا نازل كردن قرآن همراه حق است و هم نزول آن، بنابراين از طرف نازل كننده آن، مصون از باطل است، گفتار لغو و ناهنجار در آن نيست، چيزي غير از حق دخالتي در آن نداشته كه روزي آن را باطل كند و خداوند در مورد نازل كردن قرآن شريكي نداشته تا شريك او آن را نسخ كند و پيامبر جز رسولي از جانب خدا براي بشارت و بيم دادن نيست و حق تصرف در قرآن را ندارد به طوري كه آن را كم يا زياد كند و يا همه و يا بعضي از آن را با درخواست مردم يا هواي نفس خود ترك نمايد و يا از آن روي بگرداند و در نتيجه آيه ديگري كه مطابق هواي نفس خود يا مردم باشد از خدا بخواهد يا با مردم مماشات كند يا در بعضي از معارف و احكام قرآن به خاطر مردم مسامحه نمايد، همه اينها به واسطة آن است كه قرآن حق و از مصدر حقّي صادر شده است.[9]

    راز تزول تدريجي قرآن

    در ردّ آنان كه مي‌گفتند: چرا قرآن يكجا نازل نشده و بتدريج فرود آمده خداوند حكمت نزول تدريجي قرآن را بيان مي‌فرمايد:
    «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلي مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلاً»[10]
    ما قرآني (بر تو نازل كرديم) كه (آيات) آن را از هم جدا كرديم تا آن را تدريجاً و با آرامش بر مردم بخواني (و در دل‌ها جايگزين شود) و به طور قطع اين قرآن را ما نازل كرديم.
    توضيح:
    حكمت نزول تدريجي قرآن، آنست كه مردم استعداد فراگيري معارف و احكام قرآن را پيدا كنند و فرصت تدبر و حفظ آن را داشته باشند.[11]
    از ابن عباس روايت شده كه گفته است: اگر سوره بقره را با ترتيل (شمرده و با تأنّي) بخوانم بهتر است تا همه قرآن را تند و تند بخوانم.[12]
    از عبدالله بن مسعود نقل شده كه گفت: قرآن را كمتر از سه روز نخوانيد و آنرا در هفت روز تلاوت نماييد.[13] منظور آنست كه سعي كنيد هنگام تلاوت قرآن، تأمل و تفكر را رعايت كنيد.

    ديگران هستند
    پيامبر مأمور مي‌شود كه محكم و با جرأت با كفار صحبت كند و از بي‌اعتنايي آنان نسبت به قرآن بي‌تفاوتي نشان دهد و به آنها بگويد: «اگر شما قدر قرآن را نمي‌دانيد از قدر و منزلت قرآن كاسته نمي‌شود و هستند كساني كه قرآن را مي‌شناسند و حق آنرا ادا مي‌نمايند. اينك سخن پروردگار در اين رابطه:
    «قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلي عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً»[14]
    بگو: چه ايمان بياوريد به آن (قرآن) و چه نياوريد، آنها كه پيش از اين، علم و دانش به آنان داده شده، هنگامي كه (اين آيات) بر آنها خوانده مي‌شود به خاك مي‌افتند و سجده مي‌كنند.
    و مي‌گويند: منزه است پروردگار ما، قطعاً وعده‌هاي پروردگار ما انجام شدني است. و به خاك مي‌افتند، گريه مي‌كنند (و قرآن) خشوع آنها را فزونتر مي‌نمايد.
    توضيح: منظور از كساني كه علم به آنها داده شده، اشخاص خداشناسي هستند كه از آيات خدا آگاهي داشته‌اند، چه از يهود باشند و چه از نصاري و چه از ديگران.
    گرچه از سياق آيات استفاده مي‌شود كه منظور، علماي نصراني مي‌باشند كه قبل از نزول قرآن به دين مسيح كه هنوز نسخ نشده بود، متدين بودند و قرآن كه نازل شد به آن گرويدند.[15]

    امضاء


صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi