در آیه 11 سوره «رعد» مى خوانیم: «براى انسان مأمورانى است که پى در پى از پیش و رو، و پشت سرش قرار مى گیرند و او را از حوادث حفظ مى کنند» (لَهُ مُعَقَّباتٌ مِنْ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ مَنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مَنْ أمْرِ الّلهِ).
اما براى اینکه کسى اشتباه نکند که این حفظ و نگهبانى بى قید و شرط است و انسان مى تواند خود را در پرتگاه بیفکند و دست به هر ندانم کارى بزند و یا مرتکب هر گونه گناهى که مستوجب مجازات و عذاب است بشود و باز انتظار داشته باشد خدا و مأمورانش حافظ او باشند اضافه مى کند: «خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتى را تغییر نمى دهد مگر این که آنها تغییراتى در خود ایجاد کنند»! (إنَّ الّلهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقُوم حَتّى یُغَیِّرُوا ما بِأنْفُسِهِمْ).
و باز براى اینکه اشتباه پیش نیاید که با وجود مأموران الهى که عهده دار حفظ انسان هستند مسأله مجازات و بلاهاى الهى چه مفهومى دارد در پایان آیه اضافه مى کند: «هر گاه خداوند به قوم و جمعیتى اراده سوء و بدى کند هیچ راه دفاع و بازگشت ندارد» (وَ إذا أرادَ الّلهُ بِقُوم سُوْءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ).
به همین دلیل هنگامى که فرمان خدا به عذاب و مجازات یا نابودى قوم و ملتى صادر شود حافظان و نگهبانان دورمى شوند و انسان را تسلیم حوادث مى کنند!
«مُعَقَّبات» چنانکه طبرسى در مجمع البیان و بعضى دیگر از مفسران بزرگ گفته اند جمع معقّبه است و آن هم به نوبه خود جمع معقّب مى باشد و به معنى گروهى است که پى در پى و به طور متناوب به دنبال کارى مى روند.
ظاهر این آیه آن است که خداوند به گروهى از فرشتگان مأموریت داده که در شب و روز به طور متناوب به سراغ انسان بیایند و از پیش رو و پشت سر نگاهبان و حافظ او باشند.
در نهج البلاغه نیز مى خوانیم که امیر المؤمنین على(ع)فرمود: إنَّ مَعَ کُلِّ إنْسان مَلَکَیْنِ یَحْفَظانِهِ فَإذا جاءَ الْقَدَرُ خَلَّیا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ با هر انسانى دو فرشته است که او را حفظ مى کند اما هنگامى که مقدرات حتمى فرا رسد او را رها مى سازندهمچنین در خطبه اول «نهج البلاغه» در توصیف فرشتگان و گروه هاى مختلف آنها مى خوانیم: وَ مِنْهُمْ الْحَفَظَةُ لِعِبادِهِ ،گروهى از آنها حافظان بندگان اویند
بدون تردید انسان در زندگى خود در معرض آفات و بلاهاى زیادى است، حوادثى از درون و برون، انواع بیمارى ها، میکروب ها، انواع حادثه ها و خطراتى که از زمین و آسمان مى جوشد، انسان را احاطه کرده اند، مخصوصاً به هنگام کودکى که آگاهى انسان از اوضاع اطراف خود بسیار ناچیز است و هیچ گونه تجربه اى ندارد، در هر گامى خطرى در کمین او نشسته است. و گاه انسان تعجب مى کند کودک چگونه از لا به لاى این همه حوادث جان به سلامت مى برد و بزرگ مى شود، مخصوصاً در خانواده هایى که پدران و مادران چندان آگاهى از مسائل ندارند، و یا امکاناتى در اختیار آنها نیست، مانند کودکانى که در روستاها بزرگ مى شوند و در میان انبوه محرومیت ها، عوامل بیمارى و خطرات قرار دارند.
اگر به راستى در این مسائل بیاندیشیم، احساس مى کنیم: نیروى محافظى هست که ما را در برابر حوادث حفظ مى کند و همچون سپرى از پیش رو و پشت سر، محافظ و نگهدار ما است.
در بسیارى از مواقع حوادث خطرناک براى انسان پیش مى آید و معجزه آسا رهائى مى یابد به طورى که احساس مى کند همه اینها تصادف نیست، بلکه نیروى محافظى از او نگهبانى مى کند.
در روایات متعددى که از پیشوایات اسلام نقل شده، نیز روى این معنى تأکید شده است، از جمله در روایتى از امام باقر(علیه السلام)مى خوانیم که در تفسیر آیه فوق فرمود: «به فرمان خدا انسان را حفظ مى کند از این که در چاهى سقوط کند یا دیوارى بر او بیفتد یا حادثه دیگرى براى او پیش بیاید، تا زمانى که مقدّرات حتمى فرا رسد، در این هنگام آنها کنار مى روند و او را تسلیم حوادث مى کنند، آنها دو فرشته اند که انسان را در شب حفظ مى کنند، و دو فرشته اند که در روز که به طور متناوب به این وظیفه مى پردازند».