الميزان طباطبايى، تسنيم جوادى آملى، مباحث تفسيرى شهيد مطهرى در مجموعه آشنايى با قرآن و معارف قرآن مصباح يزدى را نيز مى توان نمونه هايى مشتمل بر اين نوع روش تفسير فلسفى دانست، با اين حال در كتاب هاى روش شناسى تفسير به ندرت ازاين روش به عنوان روش تفسير فلسفى ياد مى شود.
در قسم سوم، روش، فلسفى است هر چند خود آن مباحث فلسفى نباشند؛ ولى در قسم اول و دوم مباحث فلسفى بوده گرچه روش آن ها روش فلسفى نيست؛ مثلا استدلال عقلى برگزاره هاى دينى داخل در قسم سوم و خارج از اول و دوم است؛ اما غالباً در كتاب هاى روش شناسى تفاسير از جمله اين مقاله، «روش فلسفى» به معناى قسم اول و دوم به ويژه قسم دوم به كار مى رود.
در مورد صحت و سقم تفسير فلسفى ديدگاه هاى متفاوتى بيان شده است. ذهبى اين روش را با تأويلات باطنيه متحد دانسته، هدف از آن را نابودى قرآن و اهداف كتاب الهى مى داند.[9] خالد عبدالرحمن العَك نيز روش تفسير فلسفى را از جمله روش هاى منحرف در تفسير معرفى كرده است.[10] علامه طباطبايى نيز در نقد تفسير فلسفى معتقد است فلاسفه به ويژه مشائيين در تفسير به ورطه تطبيق و تأويل آياتى افتادند كه در ظاهر با مسلمات فلسفه مخالف بودند و در مورد حقايق ماوراى طبيعت و پيدايش آسمان ها و زمين و برزخ همه آيات معارض با فلسفه ـ به معناى اعم ـ را به طور گسترده تأويل كردند.[11]
برخى نيز آن را روشن ترين مصداق تفسير به رأى و مورد مذمت ائمه(عليهم السلام) مى دانند.[12] از سوى ديگر شيخ حرّ عاملى ادله عقلى و نقلى فراوانى آورده بر آنكه تفسير قرآن به غير مأثور جايز نيست[13]؛ ولى صدرالمتألهين معتقد است كسانى كه احكام ظاهر بر آنان غلبه كرده و به باطن و اسرار آيات شريفه پى نبرده اند تفسير فلسفى را تفسير به رأى مى دانند. سپس شواهد و مؤيدات فراوانى بر اين روش تفسيرى ذكر كرده است.[14]
تاكنون هيچ تفسير كاملى از قرآن مجيد به روش تفسير فلسفى تدوين نشده و در آثار فيلسوفان، تنها برخى از آيات مانند آية الكرسى، آيه نور و بعضى از سوره ها مانند سوره توحيد، اعلى و حديد با اين روش تفسير شده اند. مفصل ترين تفسير فلسفى موجود تفسير القرآن الكريم از صدرالمتألهين شيرازى است كه در 7 جلد تنظيم شده و به تفسير سوره هاى فاتحه، بقره (تا آيه 65) يس، سجده، حديد، واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال و آية الكرسى و آيه نور اختصاص دارد؛ نيز از دو تفسير تحفة الابرار فى تفسير القرآن اثر محمد ملايكه (قرن 12) و تفسير رضوان اثر ميرزا عبدالوهاب (م. 1294 ق.) به عنوان دو تفسير فلسفى ياد شده است.[15]