صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18

موضوع: (** تفسیر علمی قرآن کریم با بهره گیری ازیافته های علم تجربی **)

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    (** تفسیر علمی قرآن کریم با بهره گیری ازیافته های علم تجربی **)






    تفسير علمى قرآن کریم

    تفسیر علمی: تفسير آيات قرآن كريم با بهره گيرى از يافته هاى علم تجربى ست

    مراد از علم در «تفسير علمى» معناى خاص آن يعنى علم تجربى (Science)است و علمى ناميدن اين رويكرد نه به جهت روش آن در تفسير، بلكه به لحاظ پرداختن مفسر به موضوعات مرتبط با اين دانش در قرآن است.

    با اين همه موافقان و مخالفان تفسير علمى آن را به گونه هايى مختلف تعريف كرده اند. به نظر مى رسد امين خولى نخستين كسى است كه به تعريف آن پرداخته است. او تفسير علمى را عبارت از تحميل اصطلاحات علمى بر قرآن و استخراج علوم و آراى فلسفى از آن دانسته است.[1] بسيارى از كسانى كه پس از او آمده اند به تكرار همين تعريف پرداخته اند[2] يا در عبارتى مشابه، آن را بازگفته اند.[3]

    در عموم تعاريف ياد شده به استثناى بكرى[4] از يك سو عباراتى با بار ارزشى و نه صرفاً وصفى نظير «تحميل كردن» يا «مطيع ساختن آيات قرآن نسبت به نظريات علمى»، به كار رفته است كه نشان موضع مؤلف در نادرست دانستن اين رويكرد است.[5] از سوى ديگر در اين تعاريف، ميان علم و فلسفه جمع شده است.

    درگذشته، اگرچه طبيعيات بخشى از فلسفه بود؛ اما امروزه از نظر معرفت شناسى، علم (به معناى اخص : Science) و فلسفه دو شاخه مختلف از دانش بشرى هستند كه به لحاظ روش و تا حدى موضوع از يكديگر متباين بوده، تحليل و نقادى متفاوتى را نيز مى طلبند و از اين رو وجه روشنى در جمع بين آن دو، ديده نمى شود. در صورتى هم كه علم* به معناى اعم آن (Knowledge)دانسته شود، قسيم فلسفه نيست، بلكه دربرگيرنده فلسفه و همه دانش هاى ديگر بشرى از تجربى و غير آن خواهد بود و باز هم جمع آن با فلسفه صحيح نيست. با اين همه تعريفى مانع نبوده، بسيارى از رويكردهاى تفسيرى ديگر را هم دربرمى گيرد.[6]

    در مقابل تعاريف دربردارنده داورى ارزشى منفى، برخى از موافقان نيز در تعريف خود، احكامى را بر تفسير علمى، اما به نفع آن باركرده اند؛ از جمله درباره آن آورده اند كه عبارت است از تلاش مفسر در كشف ارتباط بين آيات هستى شناسانه قرآن كريم و يافته هاى علم تجربى، به گونه اى كه با آن اعجاز قرآن آشكار گشته، بر پديدآورنده آن و بر شايستگى آن در همه زمان ها و مكان ها دلالت كند.[7] در اين تعريف، در واقع اثبات اعجاز قرآن، ويژگى تمام موارد تفسير علمى معرفى شده است كه قطعاً درست نيست و بهره گيرى از يافته هاى علمى، لزوماً در همه موارد به اثبات اعجاز نمى انجامد.

    گروهى از محققان در اين موضوع، به تعريف اين رويكرد تفسيرى نپرداخته[8] و برخى نيز در واقع آن را توضيح داده اند.[9] در نهايت به نظر مى رسد، بهترين تعريف جامع از اين رويكرد، ساده ترين تعريف از آن است كه از هرگونه داورى ارزشى و داخل كردن ديدگاه هاى خاص كلامى به دور باشد. بدان سان كه در شناسه به آن اشاره شد.






    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 28-12-2011 در ساعت 05:22
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    پيشينه:

    قرآن در آيات فراوانى به پديده هاى طبيعى به گونه اى جزئى يا كلى اشاره مى كند. برخى شمار اين آيات را 750 مورد[10] برخى نيز شمار آيات علمى را بيش از آيات فقهى دانسته اند.[11] اين آيات به زنبور عسل (نحل/16، 68 - 69)، پرندگان (ملك/67، 19)، درختان و گياهان (طه/20 ، 53؛ انعام/6، 99)، چارپايان (نحل/16، 5 - 8؛ نمل/27، 66) توجه مى دهد و از خلقت آسمان ها (رعد/13،2؛ لقمان/31، 10؛ ذاريات/51، 47 / ...)، زمين (نازعات/79، 30 - 31؛ فصّلت/41، 9، 10، 39؛ رعد /13، 41)، كوه ها (نبأ /78، 6 - 7؛ مرسلات /77، 27 - 28) و باد و باران (نور/24، 43؛ حجر/15، 22؛ فاطر/35، 9) سخن مى گويد.

    در برخى از آيات صرفاً دعوت شده تا در آفرينش آسمان ها و زمين (آل عمران/ 3 ،190 - 191؛ يونس/10، 101) تأمل شود؛ اما در بسيارى ديگر از آيات، اين پديده ها به ويژگى هايى موصوف شده اند كه نيازمند توضيح اند؛ مانند آنكه از بادها به «لَوقِحَ» (حجر/15، 22) ياد شده يا آسمان «هفت گانه» (بقره/2، 29؛ ملك/67، 3 و ...) ناميده شده و كوه ها «ميخ» (حجر/15،19؛ رعد/13، 3 و ...) معرفى شده اند. مفسران اوليه[12] در توضيح اين موارد، عموماً از روايات استفاده كرده اند كه بعضاً موقوف بوده و در مواردى از اسرائيليات به شمار مى روند.

    به تدريج با گسترش دانش مسلمانان انتظار مى رود كه در تفسير آيات از اطلاعات علمى اين دوران بهره گرفته شود. اين بهره گيرى، در تفاسير بسيار به اجمال و به طور محدود صورت گرفته است؛ شيخ طوسى (م. 460 ق.) با بهره گيرى از دانش آن روز، البته در حد اطلاعات عمومى و نه تخصصى، بسيار به اجمال به توضيح برخى موارد مى پردازد؛ از جمله به مسئله كرويت زمين[13]، دخان[14]، رعد[15]، برزخ بين دو دريا[16] و خرما.[17]

    ابوالفتوح رازى (م. 554 ق.) نيز به ندرت به اطلاعات عمومى ساده اى اشاره مى كند تا «لاقح» بودن باد را توضيح دهد[18] يا منازل ماه و خورشيد را بر شمارد.[19] آنچه كه از بيضاوى (م. 691 ق.) و نظام الدين نيشابورى (م. 728 ق.) گزارش شده نيز از اين فراتر نيست.[20] حتى قرن ها بعد، فيلسوف شيعى قرن يازدهم، صدرالمتألهين (م. 1050 ق.) نيز معمولاً به اجمال و به صورت محدود مطالبى را در اين موارد برمى شمارد.[21]

    در اين ميان تفسير فخررازى (م. 606 ق.) جايگاهى كاملاً متفاوت و ممتاز دارد. فخررازى كه در غالب دانش هاى روزگارش دستى داشته است، در كنار مباحث ادبى، كلامى و ... كه در تفسير خود به تفصيل بيان داشته، از آگاهى هاى علمى آن روزگار نيز در تبيين مراد آيات بهره اى وافر برده است.

    او به تفصيل به مباحث باد، باران و ابر،[22] پيدايش زمين[23]، كروى بودن آن[24]، افلاك[25]، كوه ها[26]، تغذيه[27] و بسيارى موضوعات ديگر مى پردازد.[28] تفسير او از اين آيات، تفاوتى جدى با تفسير ديگر مفسران دارد. اين تفاوت از يكسو در گستره آياتى است كه از دانش روز در تفسير آن ها بهره گرفته و از سوى ديگر به عمق شناخت او از اين داده هاى علمى بازمى گردد. اطلاعات او، بسيار فراتر از اطلاعات عاميانه و عمومى است؛ او در مواردى پرشمار به گفته هاى متخصصان استناد مى كند؛ به مثل به قول پزشكان[29]، متخصصان تغذيه[30]، منجمان[31]، كتب نجوم،[32] آراى بطليموس[33] و اقوال بيرونى[34] اشاره مى كند.

    عمق تأمل علمى او را مى توان در توجه او به برخى تعارض هاى ظاهرى دانش علمى اش با روايات[35] و آيات[36] دريافت كه مى كوشد تا اين موارد را توجيه كند. افزون بر اين، او در مباحث خود گاهى نيز به رد آراى فلاسفه، در برخى موضوعات علمى با توجه به ظاهر آيات پرداخته، در ادله آن ها مناقشه مى كند.[37]
    نهايت آنكه فخر رازى، در پرداختن به مباحث علمى در تفسير آيات درصدد آن است تا با استناد به اين نشانه ها، بر قدرت و حكمت خداوند استدلال كند.[38]



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    طرفداران و مخالفان تفسير علمى در بين گذشتگان:

    در كنار پاره اى از تفاسير پيشينيان، به ويژه تفسير فخررازى كه عملا به تفسير علمى از آيات پرداخته اند، از برخى قرآن پژوهان اقوالى گزارش شده اند كه در مخالفت يا طرفدارى تفسير علمى تلقى شده اند؛ از غزالى (م. 505 ق.)، زركشى (م.794 ق.) و سيوطى (م. 911 ق.) به عنوان طرفدار و از شاطبى (م. 790 ق.) به عنوان مخالف ياد شده است.

    غزالى تفسيرى مستقل از قرآن ننگاشته است؛ اما در احياء علوم الدين و نيز جواهرالقرآن به مباحثى مرتبط به قرآن پرداخته است. نظريه پردازى او در احياء علوم الدين، در تأييد تفسير علمىتلقى شده است.

    غزالى در اثبات اين تئورى به رواياتى از جمله، روايتى از ابن مسعود استناد مى كند مبنى بر اينكه همه دانش ها در قرآن است: «من أراد علم الأولين والآخرين فليتدبر القرآن».[39] او در جواهرالقرآن، قرآن را در بردارنده علوم اولين و آخرين از جمله شامل طب، نجوم، هيئت عالم، هيئت حيوان، تشريح اعضا، سحر و طلسمات و غيره هم مى داند و تصريح مى كند كه تمام علومى كه برشمرده شد يا ناگفته ماند، اصل آن در قرآن است؛ اما در مقام مثال زدن، به مواردى اشاره مى كند؛ از جمله «واِذا مَرِضتُ فَهُوَ يَشفين» (شعراء/26،80) و مى گويد: «اين فعل را كسى نداند، مگر آنكه علم طب بر وجه كمال بداند».

    مشابه همين استدلال را براى آيات مربوط به شمس و قمر و منازل آن ها (الرحمن/55،5؛ يس/36،39؛ قيامت/75،9؛ حديد/57،6؛ انعام/6،96 و نيز انفطار /82، 6 - 8) مى آورد كه علم به اين آيات مستلزم دانستن حقيقت هيئت عالم و تركيب آسمان ها و زمين و نيز علم تشريح است. البته او در هيچ يك از مثال هاى خود، اشتمال آيه را بر اصول اين علوم نشان نمى دهد.[40]

    پس از غزالى، زركشى در البرهان، در بحث از قرآن، آن را جامع علم اولين و آخرين مى داند و به تكرار مستندات غزالى مى پردازد.[41]

    سيوطى در نوع 65 در مقام اشاره به علوم برگرفته از قرآن، به پاره اى از روايات مورد استفاده غزالى اشاره مى كند، چنان كه دو آيه«ما فَرَّطنا فِى الكِتـبِ مِن شَىء» (انعام/6،38) و «نَزَّلنا عَلَيكَ الكِتـبَ تِبيـنـًا لِكُلِّ شَىء» (نحل/16،89) را نيز بر مجموع اين مستندات مى افزايد.[42]

    او پس از نقل آراى گوناگون درباره موضوع ياد شده، ريشه همه علوم را از جمله شگفتى هاى خلقت، ملكوت آسمان ها و زمين، اخبار امت هاى پيشين، آغاز پيدايش انسان تا مرگ و كيفيت مرگ، اسماى حسناى خداى متعالى و... در قرآن مى داند.[43]

    سيوطى تبيين اين اجمال را به كتابش الاكليل فى استنباط التنزيل ارجاع مى دهد؛ اما در آن كتاب به استنتاج هاى علمى از قرآن نمى پردازد.[44]

    او اگرچه در اين بحث در كتاب الاتقان عملاً به تطبيق نمى پردازد؛ اما نمونه هايى را از ابن الفضل مرسى كه به اشتمال قرآن بر همه علوم معتقد بوده است، به نقل از تفسيرش گزارش مى كند. تأمل در نمونه هايى كه وى در ارتباط با علوم تجربى و مهارت هاى مختلف مانند هندسه، هيئت، جبر و مقابله، نجامت (علم گردش ستارگان)، خياطى، نجارى، كشاورزى و ... برمى شمارد،[45] به هيچ وجه بر ادعاى او دلالت ندارند، بلكه نااستوارى آن را آشكار مى سازند.

    در مقابل موافقان، مخالفان، قول شاطبى را در الموافقات مستند خود قرار مى دهند. وى در بحث از علوم قرآن، صريحاً مى گويد: عده اى همه علومى را كه متقدمان و متأخران برشمرده اند به قرآن منسوب داشته اند كه از جمله آن، علوم طبيعى، رياضى و منطق است[46]؛ امّا با توجه به آنكه صحابه و تابعين عالم ترين افراد به قرآن بوده اند و از ايشان هيچ سخنى در اين موضوعات نرسيده، اين ادّعا رد مى شود، چنان كه به مستندات قرآنى موافقان، (آيات 89 نحل /16 و 38 انعام /6) هم اشاره مى كند و دو احتمال درباره آن مطرح مى سازد: اول آنكه مراد از «همه چيز» در اين آيات ناظر به تكليف و تعبد است؛ دوم آنكه مراد از كتاب، لوح محفوظ است.

    همو در بخش ديگرى از كتابش، ضمن بحث از دانش هايى كه ابزارى در فهم بهتر قرآن هستند از هيئت ياد مى كند كه فخررازى آن را ابزارى براى فهم آيه 6 ق /50 مى داند و آن را ردّ مى كند.[47]




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    آنچه از مجموع اين مطالب مى توان دريافت آن است كه تفسير علمى به معناى امروزى آن، بيشتر از هر جا در تفسير فخررازى آشكارشده است. توجه او به علم، فراتر از اطلاعات عمومى و بعضاً عاميانه رفته وبه عمق مسئله ارتباط علم و قرآن راه يافته و به برخى چالش هاى مرتبط با تعارض ظاهرى آيات پرداخته است؛ اما در مقام بحث تئورى به دشوارى مى توان غزالى، زركشى و سيوطى را از طرفداران تفسير علمى تلقى كرد، به رغم آنكه همه كسانى كه به بحث از موافقان تفسير علمى پرداخته اند، به آن ها اشاره كرده اند.[48]

    هدف غزالى از بحثى كه در احياء مطرح مى كند، صرفاً گذشتن از تفسير ظاهر قرآن و رها شدن از تفسير صرف روايى است تا بستر مناسب را براى فهم عارفانه و صوفيانه از قرآن بگشايد. چنين است كه وى اين بحث را در احياء با عنوان «فهم القرآن و تفسيره بالرأى من غيرنقل» مطرح كرده است وبه روايات آن، در كنار رواياتى اشاره كرده كه براى قرآن بطن و ظهرى ثابت مى كنند؛ در نهايت هم بر عدم توقف تفسير به ظاهر آيات استدلال كرده است.[49]

    همو در جواهرالقرآن نيز كه در پى نماياندن لايه هاى مختلف معارف قرآن است به اين دانش ها به اختصار اشاره مى كند، زيرا آن ها را در طريق سلوك الى الله مهم نمى شمارد[50] و در عين حال هم روشن نمى كند كه چگونه مبانى و اصل همه اين علوم ـ چنان كه ادعا مى كند ـ [51] از قرآن قابل استخراج است.

    سيوطى كه خود، تفسير فخررازى را به سبب اشتمال بر اقوال علما و فلاسفه و نظايرشان نقد كرده است[52] قطعاً از طرفداران تفسير علمى نيست؛ او و زركشى را بايد در واقع مفتون ادعاى «اشتمال قرآن بر علم اولين و آخرين» دانست، بى آنكه به پيامدها و لوازم آن توجهى داشته باشند. در اين ميان به نظر مى رسد، شاطبى ديدگاه روشن ترى از اين بحث دارد و مناقشه خود را واقعاً ناظر بر تفسير علمى شكل داده است، چنان كه همو بر فخررازى و شيوه تفسير علمى اش خُرده گرفته است.[53]





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    تفسير علمى در دوره معاصر:

    چنان كه آمد، بهره گيرى از دانش هاى روز در تفسير قرآن بى سابقه نبود؛ اما تبديل آن به يك جريان و رويكرد تفسيرى به قرآن، با آغاز دوره جديد شكوفايى و تجديد حيات اسلام ـ كه با ظهور سيدجمال الدين اسدآبادى شناخته مى شود ـ پديدار گشت. حركتى كه در اين دوره شكل گرفت، نه تنها به لحاظ گستره، بلكه به لحاظ عمق و انگيزه نيز كاملاً از گذشته متمايز بود.

    در اين دوره، جامعه اسلامى كه قرن ها ارتباط پايدار و تعامل مفيد خود را با خارج از مرزهاى جهان اسلام، از دست داده بود، به صورت هاى مختلف، در پى نبردهاى نظامى، مسافرت هاى سياسى، علمى و تفريحى و با حضور بيگانگان در كشورهاى اسلامى و سلطه بر آن ها، با غرب و تمدن و پيشرفت هاى چشمگير علمى آن روبه رو شد؛ پيشرفتى كه از يك سو در مظاهر مختلف زندگى نمودى گسترده داشت و ثروت، آسايش و كاميابى را به ارمغان آورد و از سوى ديگر به پيروزى هاى مستمر غرب در نبرد با كشورهاى اسلامى انجاميد و قدرت و برترى سياسى و نظامى را در پى داشت.

    اين موفقيت هاى چندسويه كه تا حد زيادى مرهون پيشرفت هاى علمى بود، موجب شد تا «علم» راه حل همه مشكلات اجتماعى، سياسى، فرهنگى و نظامى دانسته شود و مصلحان به فراگيرى آن فراخوانند و فرهيختگان عوامل ركود آن را جست و جو كنند و از آنجا كه در اين جوامع، اسلام نقشى گسترده در شكل گيرى حركت ها و نهادهاى جامعه داشت، ارتباط علم و دين، به يكى از مهم ترين دغدغه هاى متفكران در اين دوره تبديل شد و موافقان و مخالفان دين بسيار زود هنگام به بحث از آن پرداختند.

    سيدجمال الدين كه خود طليعه دار اين مرحله جديد است از بيگانه بودن مسلمانان با دانش روز شكوه مى كند و منع از علوم را دشمنى با اسلام مى داند.[54] از اين پس آثار بسيارى درباره ارتباط علم و دين به طور عام و علم و قرآن به طور خاص تدوين شد كه به شكل گيرى رويكردى جديد در تفسير با عنوان «تفسير علمى» انجاميد.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    نگاشته هاى حوزه تفسير علمى:
    نخستين نگاشته اى كه به صورت جزئى به بحث از ارتباط قرآن و علم پرداخته است، كتاب الاسرار النورانية القرآنية فيما يتعلق بالاجرام السماوية والارضية و الحيوانات و النباتات والجواهرالمعدنيه نگاشته محمدبن احمد اسكندرانى در سال 1279 قمرى است. اسكندرانى در اين مجموعه آياتى از قرآن را برگزيده و به تناسب آيات، مطالب علمى را در همان موضوع آورده است. هدف اسكندرانى از نگاشتن اين مجموعه سه جزئى، اثبات صحت ادعاى قرآن در اشتمال بر همه چيز از جمله علوم است (آيه 38 انعام/6) كه مورد اشكال پاره اى از پزشكان مسيحى بوده كه با آن ها ملاقات داشته است.[55]

    او در اين كتاب بيش از آنكه در تبيين آيات و توضيح آن ها، از يافته هاى علمى روز بهره گيرد، به تناسب موضوع اشاره شده در آيه، مانند ماهى يا ابر يا توالد به بحث هاى علمى در اين موضوع وارد مى شود كه دانستن آن ها به فهم بهتر آيه كمك نمى كند.[56] به تناسب آيه «يَهَبُ لِمَن يَشاء» (شورى/42،49) به بحث از اسباب عقيم بودن مى پردازد يا از انواع طبقه بندى حيوانات بحث مى كند[57] يا به تناسب آيه «تَأكُلونَ لَحمـًا طَريـًّا ...» (فاطر/35،12) به اقسام جانوران دريايى و ماهى ها اشاره مى كند[58]؛ اما او در تفسير آيه «... المُعصِرت» (نبأ/78،14) توضيحى علمى درباره مُعْصِرات خواندن ابر نمى دهد.[59]


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    شيوه اى كه با اسكندرانى آغاز شد، در طول يك قرن و چند دهه اى كه از آن مى گذرد، اگرچه با ظهور دغدغه هاى جديد، توجه به آن كم تر شده، اما همچنان استمرار داشته، به تدوين كتاب هايى متعدد انجاميده است. اين كتاب ها را با در نظر گرفتن پاره اى از مهم ترين وجوه امتيازشان مى توان بدين شرح طبقه بندى كرد:

    1. به لحاظ نوع كتاب ها:
    عمده كتاب هايى را كه به اين موضوع پرداخته اند، مى توان دو دسته كرد: كتاب هاى مستقل و تفاسير. كتاب هاى مستقلى كه در اين باره تدوين شده اند، در واقع نوعى تفسير موضوعى تلقى مى شوند كه يك موضوع معين علمى را در سراسر قرآن بررسى كرده اند. اين نگاشته ها كه از جنين شناسى تا كيهان شناسى را به طور اختصاصى يا جمعى، بررسى كرده اند، بسيار فراوان اند كه از مشهورترين آن ها بايد موارد زير را برشمرد:
    الفلك والقرآن از محمد توفيق صدقى، القرآن و الطب الحديث از عبدالعزيز اسماعيل، سنن الله الكونية والعوالم الاخرى از محمد الفندى، القرآن والعلم الحديث و ديگر نگاشته هاى مشابه از عبدالرزاق نوفل، العلوم الطبيعة فى القرآن از يوسف مروه با مقدمه اى از شهيد صدر و ...كهتنها شمار اندكى از نگاشته هاى بسيار در اين موضوع اند.
    در ايران نيز نگاشته هاى مستقل بسيارى در اين موضوع تدوين شدند؛ براى نمونه اعجاز قرآن از نظر علوم امروزى از نيازمند، باد و باران در قرآن و مطهرات در اسلام از بازرگان، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر از پاك نژاد، دانش عصر فضا و غير آن از حسين نورى، گذشته و آينده جهان از بى آزار شيرازى، پيام قرآن از مكارم شيرازى، زمين و آسمان و ستارگان از نظر قرآن از صادقى.

    دسته دوم از كتاب هايى كه به اين موضوع پرداخته اند، تفاسير قرآن هستند كه ضمن تفسير ترتيبى قرآن، به تناسب برخى آيات به اين موضوعات اشاره كرده اند.
    از ميان تفاسير، الجواهر فى تفسير القرآن الكريم طنطاوى، تنها تفسيركامل و در عين حال بسيار مفصل از قرآن است كه در 26 جلد و بسيار زودهنگام نگاشته شد. التفسير الفريد، محمد عبدالمنعم الجمال نيز اگرچه در مقدمه چنين ادعايى دارد و وعده داده است تا قرآن را در پرتو دانش جديد عالمان غرب و شرق تفسير كند؛ اما عملا چنين كارى نكرده است[60]، از اين رو نمى توان تفسير او را به داشتن صبغه علمى از ديگر تفاسير متمايز ساخت. طنطاوى در تفسير خود كوشيده است تا بيشترين اطلاعات علمى را حتى با ارائه عكس و جدول و صرفاً به بهانه آيات قرآنى در اختيار مسلمانان قرار دهد.
    در بسيارى از تفاسير ديگرى كه در اين دوره نگاشته شدند، به تفاوت از علم در تفسير استفاده شده است، اگرچه در عموم آن ها، مباحث علمى بسيار به اختصار ارائه شده اند.

    مفسران تفسير المنار در تفسير آيات مختلف به اجمال و تفصيل به يافته هاى علم روز اشاره[61] و در مواضع متعددى از اعجاز علمى قرآن ياد مى كنند.[62] برخى تفسيرهاى علمى آن ها از آيات و روايات، افراطى تلقى شده و مورد انتقاد قرار گرفته اند.[63] تفسير ابن عاشور و ابن باديس هم كه تا حد زيادى از المنار متأثر بوده اند، كم يا زياد به اين مباحث پرداخته اند.[64] علامه طباطبايى در الميزان در تفسير آيات متعددى به توضيحات علمى مى پردازند.[65] ايشان ضمن بحث از اعجاز قرآن، اعجاز علمى آن را هم يادآور مى شوند[66] و ضمن تفسير نيز احياناً از اعجاز علمى آيه ياد مى كنند.[67] محمدتقى شريعتى نيز در مقدمه تفسير نوين، به اعجاز علمى قرآن اشاره مى كند[68] و در تفسير نيز بدان مى پردازد.[69] مفسران تفسير نمونه نيز از يافته هاى علمى در تفسير آيات بهره گرفته اند.[70]
    در اينجا بايد از طبايع الاستبداد و مصارع الاستعباد از عبدالرحمن كواكبى ياد كرد كه ضمن آن به بحث از علم و دين پرداخته، به تفسير علمى پاره اى آيات مبادرت ورزيده است.[71]

    افزون بر اين نوع نگاشته ها، بايد به كتاب هايى مانند مدخل الى موقف القرآن الكريم من العلم از عمادالدين خليلى و قرآن و علوم طبيعت از گلشنى اشاره كرد كه اگرچه موضوعشان «قرآن و علم» است؛ اما با رويكردى كلامى به اين موضوع پرداخته، ارتباط علم و دين يا علم و قرآن يا رويكرد قرآن را به طبيعت به لحاظ نظرى بحث كرده اند و چون به طور مشخص در تفسير آيات از يافته هاى علمى بهره نگرفته اند، نمى توان در شمار تفاسير علمى طبقه بندى كرد.[72]
    در كنار اين همه بايد به موارد ديگرى هم اشاره كرد كه اگرچه اندك هستند؛ اما در عصر خود بسيار مهم و مؤثر بودند و آن ها كتاب هايى اند كه غيرمسلمانان در تأييد اعجاز علمى قرآن نگاشته اند؛ از جمله كتاب تورات، انجيل و قرآن و علم از موريس بوكاى فرانسوى كه با بررسى ارتباط اين كتاب هاى آسمانى با علم، اعتبار آن ها را ارزيابى كرده، بر آن است كه در اين ميان تنها قرآن است كه آموزه هاى آن، هيچ گونه تعارضى با علم نداشته، اصالت آن را ثابت مى كند.[73] از اين كتاب چند ترجمه به فارسى صورت گرفته، چنان كه به عربى نيز ترجمه شده است.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    2. به لحاظ تخصص نويسندگان:
    همان طور كه پرداختن به بحث تفسير علمى به تفاسير محدود نشد، قلمزنى در اين موضوع نيز به عالمان دينى اختصاص نيافت. بسيارى از نگارندگان در اين موضوع، در علوم روز متخصص بوده اند؛ از جمله مى توان به غمراوى، جميلى، اسكندرانى، مروه، بازرگان، پاك نژاد، گلشنى، نورباكى و ... اشاره كرد كه در علوم شيمى، پزشكى، فنى و مهندسى متخصص بوده اند (اين اطلاعات بعضاً در مقدمه كتاب ها آمده است).

    شايد بتوان تفسير علمى را مانند علوم بين رشته اى تلقى كرد كه به دوگونه تخصص، در حوزه تفسير و در حوزه علم نياز دارد. ناآگاهى به هر يك از اين حوزه ها، نتيجه اى نااستوار خواهد داشت. بى شك ورود افراد متخصص در علوم به اين حوزه، موجب شده تا اشتباهاتى نظير علم دانستن احضار روح[74] و... كمتر تكرار شود، اگرچه در عين حال، ممكن بوده كه اين افراد در بخش تفسيرى، به اشتباهاتى درافتند؛ براى نمونه مى توان به نقدى اشاره كرد كه شهيد صدر بر كتاب يوسف مروه مبنى بر ارائه تفسير مادى از امور مجرد وارد آورده كه در اصل به نقص در تفكر دينى او بازمى گردد.[75]


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    3. به لحاظ انگيزه:
    اين مجموعه ها به لحاظ انگيزه و هدفى كه مؤلفان آن ها از پرداختن به تفسير علمى داشته اند، بعضاً تفاوت مى كند. شايد بتوان اين انگيزه ها را در قالب عناوين زير دسته بندى كرد:
    الف. انتقال آموزه هاى علمى:
    انتقال آموزه هاى علمى به مسلمانان، انگيزه شكل گيرى مشهورترين و مفصل ترين نگاشته در تفسير علمى، يعنى تفسير الجواهر طنطاوى است.[76] طنطاوى كه از وضع حقارت بار جهان اسلام به شدت رنج مى برد[77] دستيابى دوباره به مجد و عظمت پيشين را تنها به كمك علم ميسر مى دانست[78] و براى تحقق اين هدف، با ارائه مباحث علمى در ضمن تفسيرش مى كوشيد تا با در آميختن مباحث علمى به قرآن كه جايگاهى بلند و ارزشمند نزد مسلمانان دارد، تصور نادرست آنان را كه اين علوم را متعلق به كفار دانسته، از آن گريزان بودند، از بين ببرد و در عين حال راه ميانبرى هم در دستيابى به علم ارائه دهد و در نتيجه مسلمانان را فرامى خواند تا با بهره گيرى از تفسير او و آموختن از آن، علم را بين امت مسلمان پراكنده سازند.[79] درك شيوه خاصى كه طنطاوى در زياده گويى و ارائه مطالب علمى بى ربط با آيه پى گرفته، تنها در پرتو شناخت انگيزه او ميسر است. اگرچه اين نگرش اصلاحى را به طور بارز در اين تفسير مى توان ديد؛ اما نمى توان بدان منحصر كرد. برخى كتاب هاى ساده تر و عمومى تر نيز بعضاً براى اصلاح فرهنگ مردم و رعايت بهداشت فردى و اجتماعى همين هدف را دنبال مى كنند.

    ب. اثبات اعجاز علمى قرآن:
    عموم كتاب هايى كه در اين حوزه نگاشته شده اند، بر آن بوده اند تا با پرداختن به مباحث علمى در قرآن، همسويى آن را با علم و در نتيجه توانمندى آن را ثابت كنند[80] و با نماياندن اعجاز علمى قرآن تصريح كرده اند كه قرآن كريم با گستره دانشى كه در برگرفته فراتر از توان عقل بشرى است.[81] در همين راستا نيز بسيارى نام كتاب هاى خود را اصلاً «اعجاز طبى، علمى، ...» گذارده اند. از نظر داعيان دينى حتى شخصيت هايى مانند شهيد صدر، دعوت دينى در عصر حاضر به چنين مباحث علمى نياز دارد[82] و شرقاوى آن را نياز روحى مى داند.[83]

    ج. رفع شبهه تعارض علم و دين:
    شبهه تعارض علم و دين، از موضوعات كلامى اى است كه از قرون وسطا در جوامع غربى، در نتيجه برخورد آمرانه ارباب كليسا با برخى يافته هاى علمى و گروهى از دانشمندان مطرح شده است. در دوره معاصر، در نتيجه تعامل جوامع اسلامى و غربى، همين شبهه به جامعه اسلامى نيز راه يافت و برخى شخصيت ها و بعضاً محققان غربى، در كنار برخى از مخالفان دين در جوامع اسلامى، با اين حربه به اسلام تاختند. موضع گيرى هاى يك بعدى و افراطى برخى عالمان دينى در برابر علم به دليل تعلق آن به جامعه غيردينى غرب و به عنوان يكى از مظاهر كفر و بى ايمانى و همچنين وضع عينى عموم جوامع اسلامى در دور بودن از مرزهاى علم و دانش به تشديد اين شبهه كمك كرده است، از اين رو بسيارى از انديشهوران دينى كوشيده اند تا بدان پاسخ گويند.

    گروهى به بحث هاى كلى درباره علم و دين پرداخته اند و به آيات و بعضاً روايات استناد كرده اند تا ثابت كنند كه اسلام نه تنها مخالف علم نيست، بلكه بدان تشويق و ترغيب هم مى كند، همچنان كه ورودشان به تفسير علمى از آيات معين هم، در جهت اثبات همين امر بوده است.[84] دسته اى ديگر از كتاب هاى تفسير علمى به موضوعى خاص از علم اختصاص يافته اند كه به ظاهر با آموزه هاى دينى در تعارض است. در اين نگاشته ها كوشش شده تا به نوعى اين تعارض رفع يا نظريه علمى نامعتبر معرفى شود يا آيات قرآنى مطابق با نظريات علمى تفسير شوند يا راهى ميانه برگزيده شود. از جمله اين موارد كتاب هايى درباره تكامل نگاشته مكارم، مصباح، سبحانى، مشكينى و بازرگان اند[85]، چنان كه معرفت در كتاب شبهات و ردود، بخشى را به اين گونه موضوعات اختصاص داده است.[86]


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    4. به لحاظ اعتبار شيوه تفسيرى:
    اين دسته از نگاشته ها بعضاً به لحاظ اعتبار شيوه تفسيرى شان، به افراطى و معتدل تقسيم شده اند.[87] ابوحجر مبناى خود را در اين داورى، مبتنى بر شيوه تفسير و در افتادن در تأويل دانسته است[88] و در ضمن موارد افراطى از تفسير عبده، طنطاوى، كواكبى، عبدالعزيز اسماعيل، حنفى احمد و نوفل ياد كرده است.[89] اگرچه او مواردى را از خطاهاى تفسيرى اين افراد مى شمارد، به نظر مى رسد، با اين موارد اندك، دادن حكم كلى درباره آن ها دقيق نباشد.
    اين نگاشته ها را از جهاتى ديگر نيز مى توان طبقه بندى كرد؛ به لحاظ تفصيل و اجمال در ارائه مباحث علمى، به لحاظ گستره آيات مورد استفاده كه آيا تنها به آيات صريح استناد كرده يا از آيات غيرصريح و داستان ها و ... هم بهره برده اند.

    طرفدارى و مخالفت با تفسيرهاى علمى:
    به رغم اقبال گسترده اى كه در قرون اخير از تفسير علمى صورت گرفت، اين رويكرد تقريباً از همان ابتدا از سوى گروه هاى مختلف و از منظرهاى گوناگون با مخالفت روبه رو شد. شايد بتوان امين خولى را در شمار اولين انديشهوران مسلمانى دانست كه به رغم تجددطلبى، به مخالفت با اين گونه تفسير پرداخت. برخى نوانديشان دينى نيز كه بيشتر از منظر يك متن ادبى در قرآن نگريسته اند به پيروى از امين خولى به نقد اين جريان پرداخته اند، چنان كه گروهى از عالمان سنتى و بعضاً سَلَفى نيز كه رويكرد عقلانى علمى جديد را به كلى نادرست مى دانند، اين رويكرد را نقد كرده اند. از خولى، رشيدرضا، مراغى، عقاد، شلتوت، دروزه، خطيب، زرقانى، سيدقطب در كنار شاطبى ـ از قدما ـ به عنوان مخالف، و از عبده، طنطاوى، كواكبى، ابن باديس، دراز، غمراوى، شعراوى، ابن عاشور، فريد وجدى، نورسى در كنار غزالى، فخررازى، سيوطى، مرسى، زركشى به عنوان موافق ياد شده است.[90] در كنار اين موارد، برخى اسامى افرادى را به اين صف بندى افزوده اند كه قطعاً به اين بحث نظر نداشته اند؛ مانند آنكه در شمار موافقان تفسير علمى از ابن مسعود، علامه مجلسى و نيز ابن سينا، ملاصدرا و ملاهادى سبزوارى ياد كرده اند.[91] اينان توجه نداشته اند كه فيلسوفان از افراد ياد شده از اين رو به مباحث طبيعى پرداخته اند كه در شمار فلسفه قديم بوده است؛ و در واقع از رويكردى فلسفى برخوردارند؛ افزون بر اينكه اين ادعا در مورد برخى ديگر نيز با يك نمونه ثابت نمى شود.

    در ميان قرآن پژوهان ايرانى، به نظر مى رسد با اصل تفسير علمى مخالفت نشده و از عالمى نام برده نشده است.
    اين گونه طبقه بندى قرآن پژوهان به عنوان موافق و مخالف از جهاتى درخور تأمل است؛ نخست آنكه برخى از اينان صرفاً از جهتى خاص به نقد تفسير علمى پرداخته اند؛ اما با اصل آن مخالفتى نداشته اند؛ از جمله رشيدرضا و مراغى.[92] سيد قطب را نيز بايد در كنار همين افراد ياد كرد كه گرچه نقدى كلى بر تفسير علمى وارد مى كند؛ اما برخى صورت هاى آن را مى پذيرد[93]، به همين دليل برخى تقسيم سه گانه اى را ارائه داده و در گروه سوم قائلان به تفصيل را آورده اند.[94]

    دوم آنكه، برخى از كسانى كه از موافقان شمرده شده اند، لزوماً «طرفدار» يا «مدافع» نيستند، بلكه «موافق»اند، زيرا آن ها اگرچه تفسير علمى را جايز شمرده، بعضاً از آن بهره گرفته اند؛ اما جانبدارى يا تشويق و ترغيب چندانى نيز در سخنان آن ها يافت نمى شود، در حالى كه برخى ديگر مانند سر سيد احمد خان، اگرچه عملاً به تفسير علمى نپرداخته اند؛ اما مكرر از آن طرفدارى كرده اند.[95]



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi