خرابه شام ، زندان اهل بيت سيدالشهدا عليه السلام
در روايت مرحوم صدوق (ره ) از آن خرابه ، تعبير به محبس (زندان و بازداشتگاه ) شده است ، زيرا آنها در آنجا محصور بودند و اجازه نداشتند به جاى ديگر بروند. وى مى نويسد:
ان يزيد امر بنسا الحسين عليه السلام فحبس مع على بن الحسين فى محبس لايكنهم من حر و لا قر، حتى تقشرت وجوههن همانا يزيد دستور داد كه اهل بيت امام حسين عليه السلام را همراه امام سجاد عليه السلام در محلى حبس كردند. آنها در آنجا نه از گرما در امان بودند و نه از سرما، تا آنكه بر اثر آن صورتهايشان پوست انداخت . (1)
معروف اين است كه حضرت رقيه عليه السلام در همين خانه يا بازداشتگاه به شهادت رسيده است . در مورد مدت توقف اهل بيت عليه السلام در خرابه ، به اختلاف نقل شده ، به طورى كه نمى توان براى آن تعيين وقت كرد. هرگاه ورود اهل بيت عليه السلام به شام را طبق گفته مورخان ، آغاز ماه صفر بدانيم و شهادت حضرت رقيه عليه السلام را در پنجم آن ، نتيجه مى گيريم كه حضرت رقيه عليه السلام خود چهار روز در آن خرابه سر برده است . همچنين در مورد دشوارى وضع خرابه ، غير از آنچه گفته شد، مطالب ديگرى نيز نقل شده است . از جمله اينكه ، ديوار آن خرابه كج شده و در حال خراب شدن بود.
نيز امام سجاد عليه السلام فرمود: هنگامى كه ما را به خرابه شام قرار دادند، در آنجا انواع رنجها را بر ما روا داشتند. روزى ديدم عمه ام ، حضرت زينب عليه السلام ديگى بر روى آتش نهاده است ، گفتم : عمه جان اين ديگ چيست ؟ فرمود: كودكان گرسنه اند، خواستم به آنها وانمود نمايم كه برايشان غذا مى پزم و بدين وسيله آنان را خاموش سازم .
نيز نقل شده است : آنها مكرر آب و نان از حضرت زينب عليه السلام طلب مى كردند، حتى بعضى از زنان شام ترحم كرده براى آنها آب غذا مى آوردند.(2)
به اين ترتيب مى بينم حضرت زينب عليه السلام افزون بر آن همه داغ و رنج اسارت ، در چنين مكانى جاى نداشت و سرانجام نيز غريبانه با شهادت جانسوز حضرت رقيه عليه السلام روبرو شد
1- زينب عليه السلام فروغ تابان كوثر، نوشته فاضل دانشمند حجه الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد محمدى اشتهاردى ، ص 265 به نقل از امالى صدوق ، مجلس 21
2- زينب عليه السلام فروغ تابان كوثر، ص 266، به نقل از رياحين الشريعه ج 3، ص 191 - 186 و 187
اشكى بر تربت رقيه
من رقيه دختر ناكام شاه كربلايم
بلبل شيرين زبان گلشن آل عبايم
ميوه باغ رسولم ، پاره قلب بتولم
دست پرورد حسينم ، نور چشم مصطفايم
كعبه صاحبدلانم ، قبله اهل نيازم
مستمندان را پناهم ، دردمندان را دوايم
من يتيمم ، من اسيرم ، كودكى شوريده حالم
طايرى بشكسته بالم ، رهروى آزاده پايم
زهره ايوان عصمت ، ميوه بستان رحمت
منبع فيض و عنايت ، مطلع نور خدايم
گلبنى از شاخسار قدس و تقوى و فضيلت
كوكبى از آسمان عفت و شرم و حيايم
شعله بر دامان خاك افكنده آه آتشينم
لرزه بر اركان عرش افتاده از شور و نوايم
گرچه در اين شام ويران گشته ام چون گنج پنهان
دستگير مردم افتاده پاى بينوايم
من گلابم بوى گل جوييد از من ز آنكه آيد
بوى دلجوى حسين از خاك پاك با صفايم
اى (رسا) از آستانش هر چه خواهى آرزو كن
عاجز از اوصاف اين گل مانده طبع نارسايم
منتظر نوشته های زیبای شما هستم
با تشکرصالح
التماس دعا