تعريف:
براى تفسير موضوعى تعاريفى بيان كرده اند؛ بعضى گفته اند: عبارت است از بيان معارف مربوط به يك موضوع از لابه لاى آيات موجود در يك يا چند سوره.[5] به گفته بعضى ديگر تفسير موضوعى آن است كه آيات مرتبط به هر موضوعى كه در قرآن پراكنده اند گردآورى و يكجا بررسى شوند تا نظر قرآن درباره آن موضوع و ابعاد آن به دست آيد.[6] در تعريفى ديگر آمده است كه تفسير موضوعى كوششى بشرى است در فهم روشمند پاسخى از قرآن در سايه گردآورى ـ مبتنى بر تئورى ـ آيات، به مسائل و موضوعات زنده عملى و نظرى ـ برخاسته از معارف بشرى و احوال حيات جمعى ـ كه انتظار مى رود قرآن سخن حقى در آن باره داشته باشد.[7]
بعضى از تعاريف، تفسير موضوعى را به عنوان يك علم و بعضى ديگر آن را به عنوان كارى از مفسر معرفى مى كنند، چنان كه بعضى گفته اند: تفسير موضوعى علمى است كه با گردآورى آيات پراكنده در سوره هاى قرآن درباره قضاياى مختلف قرآن كريم ـ كه داراى وحدت معنا يا وحدت غرض هستند ـ بحث مى كند و با روش معين و شرايط خاص به بيان معناى آيات پرداخته، با ايجاد ارتباط ميان آن ها به استخراج عناصر آن ها مى پردازد.[8]
مقصود از موضوع در عنوان «تفسير موضوعى» نيز واقعيت خارجى دانسته شده است. در اين صورت تفسير موضوعى آن است كه مفسر ابتدا به يكى از موضوعات و مشكلات و پديده هاى عينى زندگى اعم از عقيدتى، اجتماعى و پديده هاى هستى، نظر افكنده، همه تجارب بشرى درباره آن موضوع و مشكل عينى و راه حل هاى آن را فراهم مى آورد. سپس از راه گفت و گو با قرآن و استنطاق و تدبر در آن، موضع قرآن را در باره آن كشف مى كند[9]؛ اما ساير تعاريف، مقصود از موضوع را موضوعى برآمده از قرآن كريم مى دانند كه قرآن آشكارا درباره آن حكمى بيان داشته است، بنابراين در ديدگاه نخست موضوع از متن واقع و زندگى گرفته مى شود و در ديدگاه دوم موضوع از خود قرآن استخراج مى شود. شهيد صدر تفسير موضوعى را شامل هر دو نگاه و برداشت از موضوع مى داند.[10]
اين تعاريف و بعضى تعاريف ديگر تفسير موضوعى[11] نشان دهنده برداشت هاى مختلف از تفسير موضوعى اند، از اين رو اين تعاريف :
اولا در سعه و ضيق دايره تفسير موضوعى اثرگذارند؛ براى مثال گردآورى آيات مشتمل بر ذكر نام حيوانات يا گياهان يا نام شهرها و مناطق جغرافيايى ـ كه به مناسبت در آيات آمده اند و قرآن كريم ديدگاهى درباره آن ها بيان نداشته ـ و معرفى اين پديده ها و اماكن مطابق تعريف نخست داخل در تفسير موضوعى است، در حالى كه مطابق تعريف دوم و سوم، به دليل عدم ارتباط اين گونه مباحث با ديدگاه قرآن درباره احوال اجتماعى بشر، تفسير موضوعى به شمار نمى آيد.
ثانياً هريك از اين تعاريف مى تواند در روش تفسير موضوعى اثرگذار بوده، به ايجاد روش هاى مختلف در تفسير موضوعى بينجامد. (=> ادامه مقاله، گونه هاى تفسير موضوعى، گونه 2) ثالثاً مطابق تعريف نخست پيشينه كهن ترى براى تفسير موضوعى مى توان نشان داد؛ اما مطابق تعريف دوم پيشينه تفسير موضوعى ريشه در دوران معاصر دارد و نمى توان يا به ندرت مى توان اثرى را به عنوان تفسير موضوعى در گذشته نشان داد.
با مطالعه همه جوانب تفسير موضوعى و مقايسه آن با تفاسير ترتيبى عرضه شده در طول تاريخ تفاوت اين دو شيوه تفسير به روشنى آشكار مى گردد. مهم ترين نكته در تمايز اين دو شيوه آن است كه در تفسير ترتيبى مفسر مى كوشد تا به معنا و مدلول الفاظ و عبارات قرآن دست يابد و اگر احياناً به آيات ديگر قرآن يا روايات مراجعه مى كند براى فهم روشن تر همان مدلول الفاظ است و به موضوعات قرآنى توجه كافى نمى شود، با اين حال در تفاسير ترتيبى گاهى نوعى گرايش به تفسير موضوعى نيز مشهود است كه اين توجه عارضى و استطرادى است.[12]