گستره مباحث فقهى و آيات الاحكام:
در تعيين گستره مباحث فقهى و آيات* الاحكام قرآن ميان عالمان اسلامى دو ديدگاه وجود دارد:
مشهور فقيهان و مفسران، محدوده آيات فقهى قرآن را منحصر به آيات بيانگر احكام فرعى و تكاليف عملى مانند طهارت، نماز، روزه، زكات، خمس، حج، جهاد، نكاح، ارث، حدود، ديات و عقود مى دانند.[5] به نظر اينان، آيات فقهى قرآن بسيار اندك اند و شمار آن ها از 500 آيه نمى گذرد[6]؛ اما برخى ديگر برآن اند كه افزون بر موضوعات ياد شده مباحث فقهى ديگرى نيز در قرآن مطرح اند. بر اساس اين ديدگاه بسيارى از آيات ديگر قرآن از جمله آيات تاريخى و قصص، آيات اخلاقى، آيات مربوط به مَثَل ها و آيات اعتقادى را مى توان از آيات الاحكام دانست و از آن ها حكم فقهى استنباط كرد.[7]
شمار آيات فقهى قرآن را 200[8] 240[9] 340[10] و 370[11] آيه گفته اند. عبدالوهاب خلاّف آن ها را 285 آيه شمارش كرده، مى گويد: احكام قرآن در زمينه احوال شخصى و خانواده 70 آيه، درباره معاملات ميان مردم 70 آيه، احكام جنايى و جزايى كه براى حفظ حيات مردم و اموال و اعراض و حقوق آنان آمده اند 30 آيه، احكام مربوط به قضا و شهادات 13 آيه، احكام دستورات و قواعد كلى براى تنظيم سياسى جامعه 10 آيه، احكام بين المللى و مسائل مربوط به معاملات دولت ها و نيز جنگ و صلح 20 آيه و احكام اقتصادى، مالى و مسائل مربوط به تهيدستان و توانگران 10 آيه اند.[12]
مشهور ميان علماى اسلامى اين است كه قرآن داراى 500 آيه فقهى است.[13] عده اى نيز كتب تفسيرى آيات الاحكام را به همين عنوان نام نهاده اند كه از آن جمله مى توان به تفسير الخمسمائة آية فى الاحكام مقاتل بن سليمان (م. 150 ق.) و النهاية فى تفسير خمسمائة آية فى الاحكام احمدبن عبدالله متوج بحرانى (م.771 ق.) اشاره كرد؛ ولى بسيارى از فقهاى اسلامى شمار آيات فقهى قرآن را بيش از اين مثلا 800[14] يا 900[15] آيه دانسته اند.
برخى ديگر نيز درباره افزون تر بودن آيات فقهى قرآن از شمارش مشهور گفته اند: شمار آيات الاحكام به اختلاف قريحه ها و ذهن هاى گوناگون بستگى دارد و براى كسى كه خداوند باب استنباط را در دل او گشوده و اصول و احكام و فروع را مى شناسد بيش از اين تعداد است.[16]
برخى از معاصران با نگرش جديد آيات فقهى قرآن را بيش از 2000 آيه دانسته[17] و در اين باره گفته اند: در قرآن آيات فقهى فراوانى هست كه ظاهر آن ها پيوندى با احكام شرعى ندارد؛ ولى مى توان از آن ها حكم فقهى استفاده كرد؛ مانند آيه «اَوَ مَن يُنَشَّؤُا فِى الحِليَةِ وهُوَ فِى الخِصامِ غَيرُ مُبين» (زخرف/43،18) كه در ظاهر به روحيه خاص و ظريف زنان و ناتوانى آنان در مقام گفتوگو و جدل اشاره دارد و از نظر فقهى مستند عدم صلاحيت زنان در تصدى امر قضاوت است.[18]