در اينجا بايد بگوييم كه: اعتقاد به شفاعت درصورتى مىتواند مؤثر و سازنده باشد كه دور از هر نوع عوام فريبى تفسير شود و حساب شفاعتى كه قرآن و حديث و يا عقل و خرد ما را به سوى آن دعوت مىكند، از شفاعتى كه در اذهان برخى از دور افتادگان از تعاليم اسلام وجود دارد، جدا گردد، زيرا گاهى تفسيرهاى غلط براى شفاعت ازطرف افراد ناروا، مردم را از درك حقيقت شفاعت باز مىدارد و ما را به ياد شعر شاعرى (حاجب) نام مىاندازد كه فكر مىكرد در روز رستاخيز دست على درباره شفاعت گنهكاران آنچنان باز است كه علاقهمندان وى به اطمينان شفاعتش هر چه بخواهند مىتوانند گناه كنند، ازاين جهت به افتخار امام قصيدهاى سرود كه نخستين بيت آن اين است:
حاجب اگر معامله حشر با على است
من ضامنم تو هر چه بخواهى گناه كن
ولى همين شاعر، طبق گفته خويش - در عالم رؤيا امام را به خواب ديد و خشم حضرت را از سرودن چنين شعر خرافى حس كرد و امام خواستار آن شد كه قسمت دوم از شعر خود را عوض كند و چنين بگويد:
حاجب اگر معامله حشر با على است
شرم از رخ على كن و كمتر گناه كن
خواه اين جريان، حقيقت داشته باشد و يا افسانه و پندارى بيش نباشد، حقيقت همين است كه در اين داستان آمده است .
جوانان عزيز و علاقهمندان به مكتب پيامبر، بايد معارف دينى خود را از دانشمندان محقق و كتابهاى اصيل اسلامى بگيرند تا شفاعت حقيقى را از شفاعت تحريف يافته به خوبى باز شناسند و به گفته هر درويش معركه گير، يا داستانسراى حرفهاى، و يا نوشتههاى مبتذل كه به خامه افراد فاقد صلاحيت نوشته مىشود، اعتماد نكنند.
شفاعت پيامبر اسلام: اين بحث اجمالى، پيرامون واقعيت شفاعت، و آثار سازنده آن مىتواند پاسخگوى بسيارى از پرسشها باشد، ولى بحث گسترده آن، نياز به طرح بحثهاى ديگرى دارد كه فعلاً مجال بازگوئى آنها نيست افرادى كه بخواهند با ديگر بحثهاى مربوط به شفاعت آشنا شوند، به كتاب «شفاعت در قلمرو عقل و قرآن و حديث» مراجعه بفرمايند.9
آنچه كه فعلاً موضوع اين نوشته ايجاد مىكند، بيان دلائل قرآنى «شفيع بودن پيامبر در روزرستاخيز» است و در اين مورد به دو آيه بسنده مىكنيم:
1- «و من الليل فتهجدبه نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاماً محموداً (اسراء /79): براى نماز نافله در برخى از شب برخيز تا خدا تو را براى مقام بس پسنديدهاى برانگيزد».
اكنون بايد ديد مقصود از مقام محمود چيست؟ مقامى كه هر كس پيامبر را بر آن مقام ببيند، به تحسين او مىپردازد؟
طبرسى مىگويد: مفسران اسلامى اتفاق نظر دارند كه مقصود از آن، همان مقام شفاعت است و مىگويند: پيامبر در روز رستاخيز لواء الحمد (پرچم سپاس و ستايش) را به دست مىگيرد و همه پيامبران زير آن لواء گرد مىآيند و او نخستين كسى كه شفاعت مىكند و شفاعت او پذيرفته مىشود 10.
زمخشرى مىنويسد: چه مقامى بالاتر از مقام شفاعت كه مايه ستايش تمام اهل محشر مىگردد 11 روايات اسلامى در اين مورد اتفاق نظر دارند كه مقصود از آن همان مقام شفاعت است. سيوطى در كتاب الدر المنثور و سيد هاشم بحرانى در تفسير برهان احاديثى را كه «مقام محمود» را به شفاعت تفسير مىكنند آوردهاند. 12
2- «وللاخرة خيرلك من الاولى ولسوف يعطيك ربك فترضى (الضحى /5-6): سراى ديگر براى تو از اين جهان بهتر است، خدا به زودى آن قدر به تو مىبخشد كه راضى شوى!»
از اين كه آيه نخست پيرامون روز رستاخيز سخن مىگويد، طبعاً زمان و كمال اين «عطاى رضايت آفرين» در همان زمان خواهد بود.
از آنجا كه پيامبر رحمة للعالمين است، نمىتواند در چنين روزى از فكر امت بيرون آيد، و آنچه كه مىتواند رضايت او را تحصيل كند نجات گروههائى از امت است كه پيوند ايمانى خود را با خدا، و ارتباط وحى خود را با پيامبر نبريده باشند، و اين كار در پرتو شفاعت انجام مىگيرد.
روايات اسلامى نيز آيه را به شفاعت پيامبر تفسير كرده است و از ابن عباس نقل مىكنند كه او گفته است «رضاه ان تدخل امته الجنة: رضايت او در اين است كه امت خود را وارد بهشت سازد».