تفسير اجتهادى:
تفسير اجتهادى بيشتر بر روايت و عقل استوار است تا روايت و نقل. معيار سنجش و بررسى در آن، انديشه و تدبّر است و به طور مطلق بر آثار و اخبار نقل شده اعتماد نمىشود. اجتهاد در تفسير، پديدهاى است كه در عصر تابعان به وجود آمد؛ چرا كه در آن زمان، باب اجتهاد و اظهار نظر در تفسير گشوده شد و نقد و بررسى درآثار و اخبار منقول رواج يافت و با گذشت زمان، دايره آن گستردهتر شد و با تنوع و چندگونگى علوم و معارف در جوامع اسلامى رو به گسترش نهاد.
تفسير اجتهادى خود، به دو نوع كلى مجاز و غير مجاز تقسيم مىشود: تفسير اجتهادى غير مجاز كه «تفسير به رأى» گفته مىشود، در روايات از آن به شدت نهى شده است، نوع مجاز آن، خود گرايشهاى گوناگونى دارد و اين برخاسته از تنوع و گوناگونى استعدادها و توانايىهاى علمى و ادبى و دستاوردها و آموختههاى مفسران از علوم و معارف است، زيرا هر دانشمندى تخصص علمى خود را وسيله فهم قرآن قرار مىدهد و از زاويه دانشى كه در آن تبحّر دارد، به قرآن مىنگرد؛ از اين رو مىتوانيم تفاسير را به انواع گوناگونى تقسيم كنيم: ادبى و لغوى، كلامى، فلسفى، عرفانى، اجتماعى، علمى يا جامع دو يا چند جنبه از موارد ياد شده (ويژگى بيشتر تفاسير)؛ البته اين بدان معنا نيست كه شخص اديب در تفسيرش تنها به ادب و لغت توجه داشته و يا فقيه، صرفاً به فقه القرآن عنايت نموده است و يا متكلم، فيلسوف و عارف در تفاسير خود فقط به علوم تخصصى خود پرداختهاند، بلكه منظور اين است كه در تفاسير آنان، صبغه ادبى غلبه دارد و تفاسير فقها بيشتر رنگ فقهى دارد و ... هر چند تفاسير آنها فاقد مطالب ديگر تفاسير نيست.
اكنون به بيان نمونههايى از مهمترين گرايشهاى ياد شده بسنده كرده، خواننده گرامى را به كتابهاى مبسوطى كه به طور تخصصى و به تفصيل به معرفى گرايشها و تفسيرها پرداختهاند، ارجاع مىدهيم.