ج. خلع سلاح كردن حضرت رضا
احتمال ديگر در باب سياست مأمون كه ابتكار از خودش بوده و سياستى در كار بوده، مسأله خلع سلاح كردن خود حضرت رضاست و اين در روايات ما هست كه حضرت رضا روزى به خود مأمون فرمود هدف تو اين است.
مىدانيد وقتى افرادى كه نقش منفى و نقش انتقاد را دارند، به يك دستگاه انتقاد مىكنند، يك راه براى اينكه آنها را خلع سلاح كنند اين است كه به خودشان پست بدهند، بعد اوضاع و احوال هر چه كه باشد، وقتى كه مردم ناراضى باشند آنها ديگر نمىتوانند از نارضايى مردم استفاده كنند و بر عكس، مردم ناراضى عليه خود آنها تحريك مىشوند، مردمى كه هميشه مىگويند خلافت حق آل على است، اگر آنها خليفه شوند دنيا گلستان خواهد شد، عدالت اينچنين بر پا خواهد شد و از اين حرفها.
مأمون خواست حضرت رضا را بياورد در منصب ولايتعهد تا بعد مردم بگويند:نه، اوضاع فرقى نكرد، چيزى نشد، و يا [آل على عليه السلام را]متهم كند كه اينها تا دست خودشان كوتاه است اين حرفها را مىزنند ولى وقتى كه دست خودشان هم رسيد ديگر ساكت مىشوند و حرفى نمىزنند.
بسيار مشكل است كه انسان از ديدگاه تاريخ بتواند از نظر مأمون به يك نتيجه قاطع برسد. آيا ابتكار مأمون بود؟ ابتكار فضل بود؟ اگر ابتكار فضل بود روى چه جهت؟ و اگر ابتكار مأمون بود آيا حسن نيت داشت يا حسن نيت نداشت؟ اگر حسن نيت داشت در آخر برگشت يا برنگشت؟و اگر حسن نيت نداشت سياستش چه بود؟ اينها از نظر تاريخ، امور شبههناكى است.
البته اغلب اينها دلايلى دارد ولى يك دلايلى كه بگوييم صد در صد قاطع است نيست و شايد همان حرفى كه شيخ صدوق و ديگران معتقدند[درست باشد] گو اينكه شايد با مذاق امروز شيعه خيلى سازگار نباشد كه بگوييم مأمون از اول صميميت داشت ولى بعدها پشيمان شد، مثل همه اشخاص كه وقتى[دچار سختى مىشوند تصميمى مبنى بر باز گشت به حق مىگيرند اما وقتى رهايى مىيابند تصميم خود را فراموش مىكنند:]
فاذا ركبوا فى الفلك دعوا الله مخلصين له الدين فلما نجيهم الى البر اذا هم يشركون (5).
قرآن نقل مىكند كه افرادى وقتى در چهار موجه دريا گرفتار مىشوند خيلى خالص و مخلص مىشوند، ولى هنگامى كه بيرون آمدند تدريجا فراموش مىكنند.
مأمون هم در آن چهار موجه گرفتار شده بود، اين نذر را كرد، اول هم تصميم گرفت به نذرش عمل كند ولى كم كم يادش رفت و درست از آن طرف برگشت.
بهتر اين است كه ما مسأله را از وجهه حضرت رضا بررسى كنيم. اگر از اين وجهه بررسى كنيم، مخصوصا اگر مسلمات تاريخ را در نظر بگيريم، به نظر من بسيارى از مسائل مربوط به مأمون هم حل مىشود.