نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

موضوع: ديوان اشعار فرخ الدين عراقي

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض ديوان اشعار فرخ الدين عراقي





    ديوان اشعار فرخ الدين عراقي


    هر سحر ناله و زاری کنم پیش صبا
    تا ز من پیغامی آرد بر سر کوی شما

    باد می‌پیمایم و بر باد عمری می‌دهم
    ورنه بر خاک در تو ره کجا یابد صبا؟

    چون ندارم همدمی، با باد می‌گویم سخن
    چون نیابم مرهمی، از باد می‌جویم شفا

    آتش دل چون نمی‌گردد به آب دیده کم
    می‌دمم بادی بر آتش، تا بتر سوزد مرا

    تا مگر خاکستری گردم به بادی بر شوم
    وارهم زین تنگنای محنت آباد بلا
    مردن و خاکی شدن بهتر که با تو زیستن
    سوختن خوشتر بسی کز روی تو گردم جدا

    خود ندارد بی‌رخ تو زندگانی قیمتی
    زندگانی بی‌رخ تو مرگ باشد با عنا




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : ديوان اشعار فرخ الدين عراقي





    ای مرا یک بارگی از خویشتن کرده جدا
    گر بدآن شادی که دور از تو بمیرم مرحبا
    دل ز غم رنجور و تو فارغ ازو وز حال ما
    بازپرس آخر که: چون شد حال آن بیمار ما؟
    شب خیالت گفت با جانم که: چون شد حال دل؟
    نعره زد جانم که: ای مسکین، بقا بادا تو را
    دوستان را زار کشتی ز آرزوی روی خود
    در طریق دوستی آخر کجا باشد روا؟
    بود دل را با تو آخر آشنایی پیش ازین
    این کند هرگز؟ که کرد این آشنا با آشنا؟
    هم چنان در خاک و خون غلتانش باید جان سپرد
    خسته‌ای کامید دارد از نکورویان وفا
    روز و شب خونابه‌اش باید فشاندن بر درت
    دیده‌ای کز خاک درگاه تو جوید توتیا
    دل برفت از دست وز تیمار تو خون شد جگر
    نیم جانی ماند و آن هم ناتوانی، گو بر آ
    از عراقی دوش پرسیدم که: چون است حال تو؟
    گفت: چون باشد کسی کز دوستان باشد جدا؟




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : ديوان اشعار فرخ الدين عراقي





    این حادثه بین که زاد ما را
    وین واقعه کاوفتاد ما را
    آن یار، که در میان جان است
    بر گوشه‌ی دل نهاد ما را
    در خانه‌ی ما نمی‌نهد پای
    از دست مگر بداد ما را؟
    روزی به سلام یا پیامی
    آن یار نکرد یاد ما را
    دانست که در غمیم بی او
    از لطف نکرد شاد ما را
    بر ما در لطف خود فرو بست
    وز هجر دری گشاد ما را
    خود مادر روزگار گویی
    کز بهر فراق زاد ما را
    ای کاش نزادی، ای عراقی
    کز توست همه فساد ما را





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : ديوان اشعار فرخ الدين عراقي




    ندیدم در جهان کامی دریغا
    بماندم بی‌سرانجامی دریغا
    گوارنده نشد از خوان گیتی
    مرا جز غصه‌آشامی دریغا
    نشد از بزم وصل خوبرویان
    نصیب بخت من جامی دریغا
    مرا دور از رخ دلدار دردی است
    که آن را نیست آرامی دریغا
    فرو شد روز عمر و بر نیامد
    از آن شیرین لبش کامی دریغا
    درین امید عمرم رفت کاخر:
    کند یادم به پیغامی دریغا
    چو وادیدم عراقی نزد آن دوست
    نمی‌ارزد به دشنامی دریغا




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. تشكر

    عهد آسمانى (28-10-2010)

  7. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    هر سحر صد ناله و زاری کنم پیش صبا
    تا ز من پیغامی آرد بر سر کوی شما
    باد می‌پیمایم و بر باد عمری می‌دهم
    ورنه بر خاک در تو ره کجا یابد صبا؟
    چون ندارم همدمی، با باد می‌گویم سخن
    چون نیابم مرهمی، از باد می‌جویم شفا
    آتش دل چون نمی‌گردد به آب دیده کم
    می‌دمم بادی بر آتش، تا بتر سوزد مرا
    تا مگر خاکستری گردم به بادی بر شوم
    وارهم زین تنگنای محنت آباد بلا
    مردن و خاکی شدن بهتر که بی تو زیستن
    سوختن خوشتر بسی کز روی تو گردم جدا
    خود ندارد بی‌رخ تو زندگانی قیمتی
    زندگانی بی‌رخ تو مرگ باشد با عنا




    امضاء


  8. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    gol







    این حادثه بین که زاد ما را
    وین واقعه کاوفتاد ما را
    آن یار، که در میان جان است
    بر گوشهٔ دل نهاد ما را
    در خانهٔ ما نمی‌نهد پای
    از دست مگر بداد ما را؟
    روزی به سلام یا پیامی
    آن یار نکرد یاد ما را
    دانست که در غمیم بی او
    از لطف نکرد شاد ما را
    بر ما در لطف خود فرو بست
    وز هجر دری گشاد ما را
    خود مادر روزگار گویی
    کز بهر فراق زاد ما را
    ای کاش نزادی، ای عراقی
    کز توست همه فساد ما را



    امضاء


  9. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ای ز فروغ رخت تافته صد آفتاب
    تافته‌ام از غمت، روی ز من بر متاب
    زنده به بوی توام، بوی ز من وامگیر
    تشنهٔ روی توام، باز مدار از من آب
    از رخ سیراب خود بر جگرم آب زن
    کز تپش تشنگی شد جگر من سراب
    تافته اندر دلم پرتو مهر رخت
    می‌کنم از آب چشم خانهٔ دل را خراب
    روز ار آید به شب بی رخ تو چه عجب؟
    روز چگونه بود چون نبود آفتاب؟
    چون به سر کوی تو نیست تنم را مقام
    چون به بر لطف تو نیست دلم را مآب
    فخر عراقی به توست، عار چه داری ازو؟
    نیک و بد و هرچه هست، هست بتوش انتساب


    امضاء


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi