جوانی، دوره شور و نشاط زندگی هر فردی است که عواطف و احساسات در وجود انسان شعله ور می شود و حساسیت های ویژه ای به خود و دیگران پیدا می کند. بر همین اساس، انتقاد از جوان باید با روش هایی اصولی و همراه با رعایت نکاتی انجام پذیرد. در ثمربخش بودن ارشاد، تصریح نکردن خطاهاست. وقتی تذکر اخلاقی را با کنایه و اشاره بگوییم، زودتر اثر می بخشد تا این که با صراحت از گناه نام ببریم. چه بسا تصریح به گناه، سبب گستاخی و جرئت بیشتر گناه کار شود و زشتی کار از بین می رود. سیره عملی اهل بیت علیهم السلام این بود که لغزش افراد خطاکار را فاش نمی کردند و همواره آن را مخفی نگاه می داشتند؛ چنان که پروردگار متعال ستارالعیوب و پوشاننده عیب هاست.
نقل است جوانی از جوانان تازه مسلمان، عادتِ زشتِ زمان جاهلیت را ترک نکرده بود و همچنان با زن های ناپاک در خارج شهر مکه ارتباط داشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله از قضیه با خبر شد و تصمیم گرفت هرگونه که بشود، این عادتِ بد را از سر او بیندازد. یک بار که از خارج شهر می آمد، سر راهش قرار گرفت و به او فرمود: جوان کجا بودی؟ عرض کرد: ای رسول خدا، شترم گُم شده بود، رفتم پیدا کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: امیدوارم دیگر در بیابان شتر گم نکنی! مدتی از این قضیه گذشت. بار دیگر به رسول خدا صلی الله علیه و آله اطلاع دادند که فلان جوان را در همان محله های بدنام دیده اند. باز هم پیامبر صلی الله علیه و آله سر راهش قرار گرفت، ولی تا جوان از راه دور چشمش به پیامبر صلی الله علیه و آله افتاد، با خود گفت: در گذشته گفتم شترم گم شده بود، این بار در جواب آن گرامی چه بگویم. چاره ای اندیشید و در بیابان به نماز ایستاد تا شاید پیامبر صلی الله علیه و آله رهایش کند، ولی هر چه نماز خواند، نتیجه ای نگرفت تا این که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: جوان، من مصمم هستم که تو دیگر در بیابان شتر گم نکنی!