نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: وصیت نامه شهید امرالله آذری تاکامی

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض وصیت نامه شهید امرالله آذری تاکامی

    فرازی از وصیت نامه ی شهید امرالله آذری تاكامی..

    بسم رب الشهداء و الصدیقین

    ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنك رحمه انك انت الوهاب (‌ ای پرودگار ما مایل مكن دلهای ما را به باطل پس از آنكه راه نمودی ما را و ببخش ما را از نزد خود رحمتی بدرستی كه تویی بغایت بخشنده )

    در ابتدای وصیت نامه ام شهادت به یگانگی خدا و رسالت پیغمبر گرامی اسلام و ولایت امیر المؤمنین (ع) و فرزندانش ، تا مهدی (عج الله)‌می دهم كه جهان در انتظار اوست تا انسان های زجر كشیده و ستم دیده را از ظلمت و تاریكی برهاند و یوغ بندگی انسان ها را بگسلد تا جز نور خدا ، نوری در جهان تجلی نكند .

    با درود و سلام به رهبر كبیر انقلاب اسلامی، خمینی بت و با درود به شهدای جنگ تحمیلی كه همچون هابیل به دست قابیلیان زمین ذبح می شوند تا به خون خود قابیلیان تاریخ را رسوا نمایند و اما علت آمدنم به جبهه های نور علیه ظلمت .

    شاید آن لیاقت را به عنوان رزمنده نداشته باشم ولی از زمان حركت از شهرمان با شعارهای مردم حزب الله كه بدرقه مان می كردند خواست و دعای شان باز كردن راه كربلا بود اما خدایا آن مردم با اخلاص را كه در بدرقه مان گاو و گوسفند قربانی می كردند و ساعت ها منتظر بودند تا رزمندگان بیایند و لااقل دستی تكان بدهند ، خدایا چگونه می شود جواب گوی آن محبت ها بود ؟

    چگونه می توان دل آن مادران و پدران شهید را و یا فرزندان شهید را كه تاكنون منتظر پدرشان هستند شاد نمود ؟ خدایا ما از حسین آموختیم كه چگونه باید زیست و چگونه باید مرد .دوست دارم همچون حسین مرگم روشنی بخش راه حق باشد و جهت دهنده ی انسان ها در صراط مستقیمش .
    ای حسین ! بعد از قرن ها با داشتن رهبری همچون تو ما از فلاكت و خودپرستی به خدا پرستی دست یافته ایم ، پس از تو می خواهم كه رهبرمان را در هدایت مردم مستضعف محكم و شكست ناپذیر بدار و ما نیز به مانند مردم كوفه كه خنجر بر پیكر تان زدند و باعث قتل تان شدند نشویم .

    خدایا تو خود بدان كه هیچ آرزویی جز شهادت یا پیروزی ندارم …
    از تو می خواهم و به گریه ها و ناله های دل شب امام امّت این خواسته امّت را اجابت كنید و بعضی ها از ما ایراد می گیرند كه صدام هم مسلمان است !
    آیا مگر علی با خوارج كه مهر بر پیشانی داشتند نجنگید ؟ مگر طلحه و زبیر در ركاب پیامبر نبودند ؟ مگر عایشه همسر پیامبر نبود چرا در مقابل علی ایستاد ؟ آیا علی حق نبود ؟ آیا قرب و مقام صدام از عایشه و امثالهم بیشتر است ، خدایا تو با نابودی باطل نشان بده كه همیشه حق پیروز است و باطل از بین رفتنی است در خواستم این است كه بعد از شهادتم به عنوان این كه حیف شدم ، اجرم را ضایع نكنید .
    همان طوری كه یكی از یاران امام حسین (ع) در مقابل سؤالی گفت اگر هفتاد بار مرا بكشند و زنده شوم باز دوست دارم در ركاب امام بر علیه یزید بجنگم جوابشان را این چنین خواهم داد كه باید ما خود را فدا كنیم تا دیگران بمانند باید خود را فدا كنیم تا آینده اسلام بماند به امید این كه هدف مان الهی و راهمان فی سبیل الله و جهت حركت مان در جهت رسیدن به لقاء الله باشد .

    و اما توای مادر عزیز و زحمتكش ! امیدوارم كه در مرگم غم و اندوه در دلت راه ندهی و فكر مكنی كه فرزندت كشته شده دیگر تمام است بدان جهت ساختن ساختمان بسیار خوبی در آخرت مصالح فرستادی و انتظارم از شما این است كه بعد از آن كه خبر شهادت این حقیر به شما رسید ، نماز شكر بجای بیاوری ، از این جهت كه فرزندت در راه خدا كشته شده است و وصیتی چند به شما برادران و خواهر عزیزم :

    می دانم كه تحمل كردن مرگ برادر خیلی دشوار و سخت است ولی من از شما می خواهم از كسانی كه در مراسم های تشیع جنازه و ختم من شركت می كنند با روحیه ی باز و قلبی گشاده به آن ها خیر مقدم گویید و از آن ها پذیرایی به عمل آورید .


    امیدوارم اسلحه ی به زمین افتاده ام را بر دوش گیرید . تا آن جا كه قدرت دارید بر علیه دشمنان اسلام و مسلمین و یزیدیان زمان بجنگید ، در خاتمه بعد از آن كه مراسم تشیع جنازه ام تمام شد مرا در گلزار شهدای گلگون كفن تاكام طواف بدهید و بعد از این مرا در كنار قبر پدر بزرگوارم ببرید و مرا بر روی قبر پدرم بگذارید و در همان جا وصیت نامه ام توسط برادر بزرگم قرائت شود و سپس مرا در جوار شهدا ی تاكام دفن نمایید .


    قسمت هایی از نامه شهید امرالله آذری تاكامی :

    «برادر جان این نكته را در وصیت نامه ام فراموش كردم اگر من شهید شدم تا مردم مرا نبخشیدند مرا در قبر نگذارید از شما تقاضا می كنم از هر یك از افراد محله و یا آشنا رسیدید طلب حلال خواهی ام را بكن تا مرا عفو نمایند به خصوص از خواهر بزرگوارم طلب حلال خواهی كن.»
    «برادر جان شما ها برادران و خواهرام و مادرم چشم من هستید و امام قلب من است برادرجان بدون چشم می توان زندگی كرد اما بدون قلب نمی توان زندگی كرد.»
    تاریخ : 10 /8/65
    امضاء

  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi