نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: آداب داخل شدن به حرم

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض آداب داخل شدن به حرم

    آداب داخل شدن به حرم

    چون داخل حرم شود بايد حالش حال رجا و امن باشد از سخط و غضب الهي مثل حال مقصري كه به بن بست رسيده باشد و اين حقيقت را از مفاد آيه :( وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِناً ). ئو هر كه وارد آن شود در امان است.
    بيابد، اينجا جاي زيادي رجا و اميدواري است، چه اين كه شرف بيت عظيم و صاحب آن به راجي خود كريم است و اينجا جاي توسعه رحمت است; زيرا تو در اين جا مهمان خاص اكرم الاكرمين هستي، آن جناب پي بهانه مي گشت كه تو را يك مرتبه در تمام عمرت به خانه خود دعوت كرده باشد ـ اگر چه هميشه مهمان او بوده اي ـ و اكنون آن مهماني ميسر شده، حاشا و كلاّ از كرم او كه هر چه تو از او خواهش داشته باشي او از جواب آن مضايقه كند، اين چنين گمان را به بعضي از افراد سخي نبايد برد چه رسد به الجواد المطلق.
    پس اگر تو نياوري، يا بياوري، امّا نتواني نگهداري; يا از اصل نداني چه بايد خواهي يا كاري كني بدست خود كه مقتضي بذل به تو نباشد، تقصير كسي نيست، گدايي با كاهلي نمي سازد، بلي عيب در اينجاست كه غالب مردم كه مشرف به مكه شدند اعظم همّشان اين است كه زود صورت اين اعمال را از سر واكنند علي سبيل الاستعجال، آن وقت آسوده در فكر خريد خود باشند، اما تمام حواس بايد پيش معناي اين اعمال باشد براي آنان مهم نيست، با اين كه همه حواس مهمان بايد پيش ميزبان باشد و چشمش به دست او و حركات و سكناتش به ميل او باشد، حتي روزه مستحب بدون اذن او مذموم است، چه جاي اين كه در خانه او هتك
    عرض او را بكني و هتك عرض سلطان السلاطين اشتغال به مناهي اوست.چه حاجي هايي كه وارد مكه مي شوند و حداقل صد معصيت از قبيل دروغ، تهمت، غيبت و اذيت به غير، سخن چيني و تعطيل حق غير و فحش به ديگران از آنان سر مي زند، پناه به خدا از چنين سفري و واي به حال چنين مهماني !
    طواف
    چون شروع به طواف نمايد، بايد هيبت و عظمت و خوف و خشيت و رجا و عفو و رحمت سراسر وجود او را بگيرد، اگر جوارح خارجيه نلرزد اقلاً دلش بلرزد، مثل آن ملائكه كه حول عرش دائماً به اين نحو طواف مي كنند و بايد ملتفت باشد كه طواف منحصر به طواف جسماني نيست، بلكه يك طواف ديگري هم هست كه طواف حقيقي اوست كه آن را طواف قلبش گويند به ذكر رب البيت و اصيل بودن آن براي اين است كه اعمال جسمانيه را امثله آن ها قرار داده اند كه انسان از اين ها پي به آن ها ببرد، چنان كه مضمون روايت است.
    و بايد بداند كه هم چنان كه بي قطع علاقه از امور غير الهي نمي توان به اين خانه آمد، در مورد آن كعبه حقيقي هم چنين است.در بوسيدن حجر و ملصق شدن به مستجار و استلام حطيم و گرفتن دامن كعبه، بايد حال او حال مقصري باشد كه از جريمه فرار كرده و به صاحب اصلي حق ملتجي شده كه از تقصيراتش بگذرد، اين است كه گاهي دست و پايش را مي بوسد، گاهي دامن او را مي گيرد، گاهي خود را به او مي چسباند، گاهي گريه مي كند، گاهي او را به عز اشخاص قسم مي دهد، گاهي تضرع مي نمايد كه بلكه او را از اين مهلكه نجات دهد، خصوصاً اگر كسي باشد كه انسان بداند غير او ملجأ و پناهي نيست.
    چون به سعي آيد بايد سعيش اين باشد كه اين سعي را به منزله تردد در خانه سلطان قرار دهد به اميد عطا و بخشش.
    عرفات
    اما در عرفات از آن ازدحام خلق و بلند كردن صداهاي خودشان به انواع تضرع و زاري و التماس به اختلاف زبان ها و افتادن هر گروهي پي ائمه خودشان و نظر به شفاعت او داشتن، بايد حكايت محشر را يادآورد، اينجا كمال تضرع و الحاح را بنمايد تا آنجا مبتلا نشود و ظن بسيار قوي داشته باشد بر حصول مراداتش ; زيرا كه روز شريف و موقف عظيم و نفوس مجتمع و قلوب به سوي الهي منقطع و دست هاي اوليا و غيرهم به سوي او جل شأنه بلند شده و گردن ها به سوي او كشيده و چشم ها از خوف او گريان و بندها از ترس او لرزان و روز، روز عطيه و احسان است و ابدال و اوتاد در محضر حاضرند و بناي حتمي سلطان بر بخشش و انعام است و هم چنين روز خلعت پوشي صدر اعظم دولت عليّه ولي امر عجل اللّه تعالي فرجه و سهل مخرجه است.در چنين روزي استبعاد ندارد حصول فيض به اعلي مدارجه بالنسبه به كافه ناس و خلايق، آيا گمان به خالق خود داري كه سعي تو را ضايع گرداند با اين كه منقطع شده اي از اهل و اولاد و وطن، آيا به غربت تو رحم نمي كند ؟ ! !در اين مسئله چه حديث عجيبي وارد شده :أعْظَمُ النّاسِ جُرْماً مِنْ اَهْلِ عَرَفات الَّذي يَنْصَرِفُ مِنْ عَرَفات وَهُوَ يَظُنُّ اَنَّهُ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ.از بزرگ ترين گناهان اين است كه زائر از عرفات بيايد و گمان كند كه آمرزيده نشده است.
    مني
    چون از عرفات كوچ كند و رو به حرم آيد از اين اذن ثانوي به دخول حرم تفأل زند به قبول حجش و قربش به خداي خود و مأمون بودن از عذاب الهي، چون به مني رسد و رمي جمار كند، ملتفت باشد كه باطن اين عمل دور كردن شيطان است.
    وداع
    باري چون حرم را وداع كند بايد در كمال تضرع و مشوش الحال باشد كه هر كس او را ببيند ملتفت شود كه اين شخص عزيزي را گذاشته و مي رود، مثل گذاشتن حضرت ابراهيم، اسماعيل و هاجر را و بناي او بر اين باشد كه اول زمان تمكن باز برگشت به اين مكان شريف نمايد و بايد دائم ملتفت ميزبان خود باشد كه مبادا به بي ادبي او را وداع نمايد كه ديگر او خوش نداشته باشد اين ميهمان ابدالاباد به خانه او قدم گذارد، اگر چه اين ميزبان سريع الرضاست، لكن مراعات ادب تا جايي كه در قدرت است بايد از اين طرف باشد، آري زائر به وقت وداع بايد دامن كعبه را بگيرد و دركمال خضوعوخشوع و بااشك به محضر حضرت محبوب عرضه بدارد:

    اگر اي آرزوي جان كه تويي *** باز بينم تو را چنان كه تويي
    شوم از قيد جسم و جان فارغ *** به تو مشغول، و زجهان فارغ
    گر تو روزي بگفتن سخني *** التفاتي كني بمثل مني
    چون حديث تو بشنود گوشم *** رود از حال خويشتن هوشم
    ديده را ديدن تو مي بايد *** ديدنت گر چه شوق افزايد
    جان ما را تعلقي كه به توست *** با خود آورده ايم آن زنخست
    در راه سفر
    حاجي چون در وطن خود، به تمام تعهدات الهي و انساني عمل كرد و وجود خود را از بار سنگين قيود و زنجيرهاي اسارت آزاد نمود، آهنگ و قصد خود را به تدريج جامه عمل بپوشاند و حركت به سوي وادي امن و مقام قرب و ديار وصال آغاز نمايد.
    در اولين مرحله اجراي برنامه، چون با مال و زن و فرزند و قوم و قبيله و دوستان و آشنايان به وداع برمي خيزد، تصور كند كه هنگام انتقال از دنيا به آخرت رسيده و توجه داشته باشد كه عامل به وظايف و تعهدات و مسئوليت ها هنگام سفر به آخرت خوشحال; و فراري از تكاليف به وقت خروج از ديار جهان ناراحت و در رنج و عذاب است.عزم خود را براي حركت به مكه با ياد مرگ جزم كند و به خود بقبولاند كه بايد براي خانه آخرت آمادگي پيدا كند.در راه سفر تمام سعي خود را صرف مواظبت و مراقبت بر آداب الهي نمايد و با تمام هم سفران خوشرفتار باشد، در طول سفر به ياد انبيا و ائمه و اوليا باشد كه با لباسي ناشناس به كاروان ها مي رفتند و هر خدمتي از دست آنان ساخته بود به زوار خانه حق انجام مي دادند.
    بيابان هاي اطراف حرم
    مسافران خانه حق از هر كجاي جهان، با هر وسيله اي حركت كنند، اكثر آنان به خصوص در اين زمان ناچارند وارد جده شوند و از آنجا در صورت وسعت وقت به مدينه و در صورت ضيق زمان به مكه روند.
    در هر صورت ديده زائر اولين بار به بيابان هايي مي افتد كه در امتداد حرم قرار گرفته، بيابان هايي خالي از آب و علف، بيابان هايي پر از سنگ و ريگ و پستي و بلندي، سرسبزي آن خار مغيلان، آبش سراب، نرمي اش سنگ ريزه و رمل. با ديدن اين مناظر در عالم فكر خود چنين تصور كند كه از دنيا رفته و وارد ميقات قيامت شده ; زيرا در ورود به قيامت انسان جز اعمال خود هيچ خبري از محرمان و آشنايان و ساير برنامه ها نمي بيند، آنجا دادگاه عدالت را در مقابل ديدگاه خود ملاحظه مي كند و بس كه در آن دادگاه بدون حضور زن و فرزند و مال و منال از او طلب عمل صالح و ايمان مي كنند، اگر وقت ورودش به حريم آن بيابان ها شب است بايد ياد تنهايي قبر و سؤال مأموران حق بيفتد و با شنيدن سر و صداي حيوانات موذي، به ياد عذاب دردناك كه براي مجرمان فراهم شده افتاده و به خدا پناه ببرد.آري، در همه حال بايد به فكر خويش و گذشته خويش افتد، آينده خود را ببيند، نظري به وقت مرگ و افتادن در بيابان تنهايي برزخ بيندازد، شايد اين گونه افكار در روحيه او و در تمام جوانب وجودش ايجاد


    انقلاب كند، شايد با ياد چنين برنامه هايي برقي از عالم ملكوت به جان او زنند تا با حرارت آن برق از اين سردي و تنبلي، تن پروري و سستي و سكون در امور معنوي رها شده، دستي از او بگيرند و در بقيه عمرش بتواند حركت خود را به سوي مقصد اعلي تنظيم كند.با ديدن آن بيابان ها در حالي كه از همه چيز بريده اي و به حق پيوند خورده اي، مناجات فيض آن شوريده حال را زمزمه كن.
    بر درگه تو حاجت خلقان روا شود *** آن را كه تو براني از اين در كجا شود
    خود را چو حلقه بر در لطف تو مي زنم *** باشد به روي من در لطف تو وا شود
    آن را كه رد كني زدر خويش بولهب *** وآن كو تواش قبول كني مصطفا شود
    امر تو را كسي نتواند خلاف كرد *** هركو سر از قضاي تو پيچد كجا شود
    بيچاره گمرهي كه كشد سر زطاعتت *** گردد دلش سياه و اسير غما شود
    فرخنده رهروي كه اطاعت كند تو را *** چشم دلش به عالم انوار وا شود
    فيض است ودرگه تو،ازاين دركجا رود *** كامِ حوائج همه زين در روا شود
    امضاء

  2. تشكرها 2

    ال یاسین (26-02-2012)

  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi