شناخت وهابیت

[mashoo]

به نام خداوند یکتا









شناخت وهابیت

مخالفات مکتب اهل بیت (ع) و طالبان زر و زور با گسترش فرهنگ تشیع ، موقعیت خود را در خطر می بینند . از این رو با تألیف کتاب های ضد شیعی سراسر از تهمت دروغ ، سعی در مخدوش کردن چهره نورانی مذهب شیعه را در سطح جهانی دارند .




یکی از انگیزه های تهاجم وسیع وهابیت بر ضد مذهب اهل بیت (ع) به سبب ترس و وحشت آنان از گسترش این فرهنگ برخاسته از سنت راستین محمدی مطابق با قرآن در میان جوانان و دانشمندان است .




امت اسلامی با همه اختلافات فکری که در گرایش مذهبی داشتند ، با الهام از رهنمود های حیات بخش اسلام توانسته بود پیوند اخوت در میان خود ایجاد نماید و در پرتو کلمه توحید و توحید کلمه در برابر تهاجم سنگین دشمنان قسم خورده اسلام استوار بماند . ولی با کمال تأسف با پایه ریزی مبنای فکری وهابیت در قرن هفتم و هشتم ، این وحدت در هم شکسته شد و یا اتهام نادرست بدعت و شرکت به مسلمانان ، ضربه های جبران ناپذیری به صفوف به هم پیوسته آنان وارد ساخت و با نابودی آثار بزرگان دین و ممانعت از شعائر اسلامی و جلوگیری از توجه مردم به انبیاء و اولیای الهی ، اهداف شوم دشمنان دیرینه اسلام را عملی ساخت .



ادامه دارد . . .

[mashoo]

بنیانگذار فرقه وهابیت :




« احمد بن تیمیه » نظریه پرداز وهابیت در سال 661 ه .ق پنج سال پس از سقوط خلافت بغداد در حران از توابع شام به دنیا آمد و تحصیلات اولیه خود را در آن سرزمین به پایان برد . پس از حمله مغول به اطراف شام ، همراه خانواده اش به دمشق رفت و در آنجا اقامت گزید .




در سال 698 ه .ق به تدریج آثار انحراف در ابن تیمیه ظاهر شده به ویژه هنگام تفسیر آیه 20 سوره طه « همان بخشنده ای که بر عرش مسلط است » در شهر حماهء برای خداوند تبارک و تعالی جایگاهی در فراز آسمان ها که بر تخت سلطنت تکیه زده است ، تعیین کرد . این تفسیر مخالف آیات صریح قرآن کریم می باشد که خداوند را از هر گونه تشبیه به صفات مخلوقات منزه ساخته است .( سوره اخلاص خود گویای این مطلب است .)




انتشار اخبار باطل ابن تیمیه در دمشق و اطراف آن ، غوغایی به پا کرده ، گروهی از فقیهان علیه او قیام کرده و از جلال الدین حنفی ، قاضی وقت ، محاکمه ابن تیمیه را خواستار شده ، ولی او از حضور در دادگاه امتناع ورزید .




ابن تیمیه همواره با آرای خلاف خود ، افکار عمومی را متشنج می کرد و باورهای عمومی را سست می کرد ، تا اینکه در هشتم رجب سال 75 ه . ق قضات شهر همراه ابن تیمیه در قصر نایب السلطنه حاضر شدند و کتاب الواسطیه وی قرائت شده پس از دو جلسه مناظره با کمال الدین ابن زملکانی ، و اثبات انحراف فکری و عقیدتی ابن تیمیه ، او را به مصر تبعید کردند . در آنجا نیز به سبب نشر اندیشه های انحرافی ، به دستور ابن معطوف مالکی ، قاضی وقت به زندان محکوم شد و سپس در 23 ربیع الاول سال 707 ه . ق از زندان آزاد شد . ابن تیمیه به دلیل نشر عقاید باطل در تمام عمر یا در تبعید به سر می برد و یا در زندان بود ، و بالاخره در زندان از دنیا رفت . بعد از ابن تیمیه افکار وی به دست فراموشی سپرده شد تا این که محمد بن عبدالوهاب افکار و عقاید وی را با حمایت آل سعود و همچنین حمایت انگلستان نشر و گسترش داد .

[mashoo]

محمد بن عبد الوهاب :





محمد بن الوهاب در سال 1115 در شهر عینیه از توابع نجد عربستان به دنیا آمد . او فقه حنبلی را در زادگاه خود آموخت و آنگاه برای تحصیل رهسپار مدینه منوره شد . ولی در دوران تحصیل مطالبی به زبان می آورد که نشان دهنده انحراف فکری او بود به گونه ای که برخی از استادان او نسبت به آینده اش ، اظهار نگرانی می کردند .




مهم ترین کاری که محمد بن عبدالوهاب انجام داد این بود که عقاید ابن تیمیه را به صورت یک فرقه و یا مذهب جدیدی در آورد که با تمام مذاهب چهرگانه اهل سنت و مذهب شیعه تفاوت داشت .محمد بن عبدالوهاب در آغاز کارش به بصره آمد و عقایدش را اظهار نمود که با مخالفت شدید بزرگان بصره روبه رو شد ، مردم بصره علیه او قیام کردند و او را از شهر بیرون کردند . او سپس به بغداد ، کردستان ، همدان و اصفهام روانه شد و سرانجام به زادگاه خویش بازگشت . پس از مرگ پدر ، وی شرایط را برای اظهار عقاید و فراخواندن مردم به آئین جدید را مساعد یافت ولی اعتراض عمومی او را مجبور کرد که به زادگاهش عینیه باز گردد و براساس پیمانی که با امیر آنجا عثمان بن معمر بست ، عقاید خود را تحت حمایت او بی پرده مطرح ساخت ولی طولی نکشید که حاکم عینیه به دستور فرمانروای احساء وی را از شهر عینیه اخراج کرد . محمد بن عبدالوهاب به ناچار شهر درعیه را برای اقامت برگزید و با محمدین مسعود حاکم درعیه پیمان جدیدی بست که حکومت از آن محمد بن سعود باشد و تبلیغ به دست محمد بن عبدالوهاب .





در کتب معتبر اهل سنت روایاتی از پیامبر گرامی اسلام (ص) آمده که اشاره به ظهور فرقه وهابیت شده است . همان گونه بخاری در صحیح خود از عبد اله عمر نقل می کند که گفت :




روزی پیامبر گرامی فرمود : خدایا منطقه شام و یمن را بر ما مبارک گردان ! صحابه گفتند منطقه نجد ( که در اطراف ریاض و محل ظهور فرقه وهابت می باشد ) چه طور ؟ حضرت سخن قبل خود را تکرار کردند و صحابه از نجد رسیدند . حضرت در مرحله سوم فرمودند :




در نجد زلزله ها و فتنه ها به وقوع خواهد پیوست و شاخ شیطان از آنجا طلوع کرد .

[mashoo]

وهابیت منسوب به محمد بن عبدالوهاب است . او به نحوی بسیار سطحی و قشری ، دم از توحید در پرستش می زند و به همین جهت بسیاری از معارف دقیق و عالی اسلام را منکر می شود . توحیدی که وهابی ها طرفدار آن هستند با بسیاری از اصول اسلامی مخالف است . بر خلاف تصور رایج وهابی گری تنها یک نظریه ضد امامت نیست ، بلکه بیش از آن که ضد امامت باشد ، ضد توحید و ضد انسانی است . از آن جهت ضد توحید است که به تقسیم کار میان خالق و مخلوق قائل است و برای اشیاء ف به نوعی استقلال ذاتی معتقد است . مثل اعتقاد به اینکه خداوند در آسمانها بر تختی نشسته است و یا اینکه خداوند دست و پا دارند و راه می رود و . . . که ذکر افکار وهابیت در این وقت کم نمی گنجد .




حال به صورت اجمالی و کلی با وهابیت آشنایی پیدا کردیم باید این مسئله را نیز پیگیری کنیم که رشد و پرورش این فرقه و این افکار به نفع چه کسانی بوده و با حمایت چه کسانی به این مرحله رسیده اند و کنترل مهم ترین مرکز اسلام و مسلمین را در دست گرفته اند و با اعمال و رفتارهای خود در سطح جهان مردم را نسبت به اسلام و مسلمین بدبین کرده اند .





« مستمر همفر » یک جاسوس عالی رتبه وزارت مستمرات انگلیس است . او در سال 1710 میلادی از سوی وزیر مستمرات کشور انگلستان مدتی مسئولیت کمپانی هند شرقی را به عهده گرفته و سپس جاسوس این دولت در کشورهای اسلامی شد . این مأموریت مربوط به زمانی است که قدرت و شوکت عثمانی رو به ضعف و سستی نهاده بود .




آلمانی ها در خلال جنگ جهانی دوم ، یادداشت های مستمر همفر را به صورت یک مجموعه دنباله دار در مجله اشپیگر منتشر کردند ، این مجموعه با نام اعترافات همفر به چاپ رسید و از چهره امپریالیسم انگلیس پده برداشت . در این اعترافات از ارتباط مستر همفر با محمد بن عبدالوهاب یاد شده ، چهره واقعی فرقه وهابیت و همسویی این فرقه با دشمنان اسلام افشا شده است .





ادامه دارد . . .

[mashoo]

وزارت مستعمرات به من گفت : تو در سفر آینده ، وظیفه مهمی داری . نقاط ضعف مسلمان را که ما می توانیم از آن طریق به آنها آسیب برسانیم تحقیق کن و این اصل پیروزی بر دشمن است . اگر این نقطه ضعف را یافتی به آن یورش ببر که در این صورت ، تو در موفق ترین مزدورانی و لایق اخذ نشان افتخار ، نتیجه جلسات و گفت و گوهای پی در پی ، این شد که نقاط ضعف مسلمانان ، تحقیق و تقویت شود و نقاط قوت آنها تضعیف ، زیرا این بهترین راه شکست اسلامی است .


پس از گذشت شش ماه اقدامت در لندن به شهر بصره در عراق سفر کردم . آنجا شهری بود عشایر نشین که دو طایفه اسلامی یعنی شیعه و سنی در آن زندگی می کردند . در یک مغازه نجاری با جوانی آشنا شد که سه زبان فارسی ، ترکی وعربی را می ذانست و لباس طلاب علوم دینی را به تن داشت . نام او محمد بن عبدالوهاب بود . او جوانی بسیار بلند پرواز و تند خو بود و از حکومت عثمانی انتقاد می کرد ولی به حکومت ایران کاری نداشت . وی برای مذاهب چهارگانه اهل سنت ، جایگاهی قائل نبود و می گفت : خداوند دستوری در این مورد نداده است .


این جوان برای فهم قرآن و سنت ، از اجتهاد خود استفاده می کرد و نظرات بزرگان زمان خود و نیز ائمه مذاهب و حتی ابوبکر و عمر را به نقد می کشید . عبدالوهاب می گفت : من بیشتر از ابوحنیفه می فهمم و نیز می گفت : نصف کتاب صحیح بخاری بیهوده است . من نیز ارتباط را با او تقویت کردم و همواره به تلقین می کردن که تو موهبتی از علی و عمر هستی و اگر پیامبر الان زنده بود تو را به جانشینی خود انتخاب می کرد ! من با او زیاد کردم و مرتب را به او تلقین می کردم که تو از همه بیشتر می فهمی و عالم تری .


بعد از مدتی یک روز به دروغ خوابی برای او تعریف کردم و او را در صف پیامبر قرار دادم و گفتم : پیامبر گفت توهم نام من و جانشین من در دنیا و آخرتی و اگر در زمان من زنده بودی ، تو را جانشین خود می کردم . او من را قسم داد که آیا راست می گویی و من نیز یاد کردم . . . دو سال با محمدبن عبدالوهاب بودم و زمینه آشکار کردن دعوت را در او فراهم کردم . من در اطرافش گروه قوی و نیرومند را جمع کردم و به آنها از طرف وزارت پول می دادم . هر چه بیشتر دعوتش را آشکار می کرد ، دشمنانش زیادتر می شدند ، تا جایی که چندین بار می خواست از راه خود برگردد ولی ما مانع شدیم .

[mashoo]

وزارت پس از سالها کار و زحمت توانست محمد بن سعود را هم به سوی ما سوق دهد . وزارت شخصی را فرستاد و لزوم همکاری ابن محمد، محمدبن عبدالوهاب و محمد بن سعود ، را برای من بیان کرد . بدین ترتیب ، قدرتی بزگ در نزد ما به وجود آمد و نجد را پایتخت حکومت و دین تازه قرار دادیم ، و وزارت هر دو را با پول کافی تأمین میکرد .






از این به بعد بود که وهابیت با حمایت آل سعود و کمک های مالی انگلستان به اهداف خود رسید که در این راه مرتکب انواع جنایت ها شدند . از قتل و غارت گرفته تا به آتش کشیدن محصولات کشاورزی ، کشتار بی رحمانه شیعیان کربلا ، تخریب آثار بزرگان در مکه ، آتش زدن کتابخانه های بزرگ ، تخریب قبور ائمه بقیع ، قتل عام مردم طائف ، کشتار حجاجی که به سفر حج می رفتند ، کشتار در سرزمین منی و عرفات ، انفجار حرمین عسکریین ، و از جنایات اخیر این فرقه انحرافی به وجود آوردن گروه طالبان در افغانستان که از سوی عربستان و آمریکا حمایت می شوند ، دست خود را به خون هزاران زن و مرد و کودک در دنیا آغشته کرده اند .



با پی بردن به چگونگی به وجود آمدن این گروه انحرافی می توان به وضوح حضور استعمارگران در حمایت از وهابیت را مشاهده نمود و هدف آنها هم چیزی نیست جز به وجود آوردن شکاف در امت واحده اسلامی که دلیل این کار نیز بع راحتی قابل درک است . از خداوند بزرگ می خواهیم که شرّ تمام دشمنان اسلام و انسانیت را به خودشان بازگرداند و اگر قابل هدایت هستند ، هدایت ، والا تمام انها را نابود گرداند . از خداوند منان خواستار ظهور هر چه زودتر منجی عالم بشریت را داریم تا در سایه عدل و رحمت آن امام همام ، بتوانیم به تعالیم متعالی اسلام برسیم و بهره هر چه بیشتر از این دنیا و آن دنیا را ببریم .


آمین یا رب العالمین .