مقدمه
در سالهاي اخير انواع بنگاههاي اقتصادي، از شرکتهاي کوچک تازه تاسيس تا شرکتهاي فرا مليتي، به اهميت رضايت مشتري پي بردهاند.
همگي آنها به خوبي درک کردهاند که حفظ مشتريان کنوني نسبت به جذب مشتريان جديد از سودآوري بيشتري برخوردار ميباشد، در نتيجه واحدهاي بازاريابي از صرف وقت و هزينه در تبليغات بيهدف دست کشيده و به تکنيکهاي حفظ و رضايت مشتري توجه خود را معطوف نمودهاند.
اين مهم امروزه تا آنجا پيش رفته است که براي بنگاههاي اقتصادي فعال در بخش خدمات عمومي، رضايت و حفظ مشتريان خود معياري تعيين کننده در ميزان موفقيت آنها شده است. اما بايد به اين نکته توجه کرد که اگر شما نتوانيد چيزي را اندازهگيري کنيد، از کنترل و مديريت آن ناتوان خواهيد بود.
برخلاف ادعاي سازمانهاي بسياري در قابل سنجش بودن برنامههاي بازاريابي و فرآيندهاي سنجش رضايت مشتريان، عموماً اطلاعات غيردقيق و گاهاً اشتباه آنها نتيجه شکستهاي بزرگ ميشود.