نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

موضوع: زندگینامه خود نوشت استاد عبدالباسط

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض زندگینامه خود نوشت استاد عبدالباسط

    زندگینامه

    متن حاضر گزیده ویرایش شده ای از یك مصاحبه با استاد عبدالباسط می باشد، كه به صورت زندگینامه خود نوشت تنظیم شده است.
    من" عبدالباسط محمد عبدالصمد" از قریه ارمنت كه حالا مبدل به شهر شده از توابع استان قنا در جنوب مصراست؛ فاصله ارمنت با قاهره تقریباً 700 كیلومترمی باشد. من در سال 1349 هجری قمری،( 1307 هجری شمسی) به دنیا آمدم .
    در ده سالگی قرآن را حفظ نمودم. عاشق قرآن بودم و از خدا آرزو می كردم كه یك قاری مشهور بشوم. من برای شنیدن قرآن، مسافت زیادی را پیاده طی می كردم؛ چون در آن زمان در خانه ها رادیو وجود نداشت و فقط قهوه خانه ها رادیو داشتند.
    شیخ رفعت و شیخ شعشاعی- دو نفری كه در آن زمان مشهور بودند- در رادیو قرائت قرآن داشتند. شیخ رفعت دو بار در هفته روزهای دوشنبه و جمعه تلاوت داشت. و ما سه كیلومتر راه را پیاده طی می كردیم تا به صدای شیخ رفعت گوش بسپاریم و برای استفاده از سایر قاریان در جلسات شبانه قرآن شركت می كردیم . من در مكتبخانه های همان روستا قرآن را حفظ كردم . در آن زمان هنوز روستای ما مبدل به شهر نشده بود.
    من به پدرم گفتم كه می خواهم علم قرائات را فرا گیرم و قاری مشهور بشوم. پدرم مرا تشویق كرد. اما برادران بزرگترم به دانشگاه الأزهر رفتند و در علوم دیگری تحصیل كردند.
    پدرم می خواست مرا به " طنطا" كه ناحیه ای مشهور در علوم قرائات و تعلیم علوم قرآنی بود ببرد، اما شیخی از ناحیه شمال به روستای ما آمد و برای تعلیم علوم قرآنی و قرائات، مردم از او استقبال كردند، كه من هم نزد او رفتم و قرائات سبع را یاد گرفتم. او احساس می كرد كه من علاقمند هستم و توانایی دارم كه قرائات سبع را یاد بگیرم، پس مرا در این امر تشویق می كرد . او قصد آموزش ده قرائت را داشت اما من به فراگیری هفت قرائت قانع بودم . معلم مرا با خود در جلسات شبانه قرآن همراه می برد و تقریباً مرا مثل فرزند خود حساب می كرد.
    من قرآن را در ده سالگی و قرائات سبعه را در 12 سالگی و عشره را در 14 سالگی، یعنی همه قرائت های دهگانه را- الحمدلله- آموختم .
    ما علاوه بر حفظ قرآن، در كتاب ها معانی را هم فرا می گرفتیم. چون علم به معانی در رعایت وقف و دیگر قواعد لازم است.
    گرچه در مصر دانشكده قرائات قرآنی ایجاد شده ولی هنوز هم چند مكتبخانه در مصر موجود است ولی مسئولین دوباره تشویق شده اند تا مكتبخانه ها به وضع سابق خود برگردد.
    البته مدرسه قرائات هم هست ولی این مخصوص كسانی است كه قرآن را حفظ كرده اند و می خواهند قرائت ها را بیاموزند و این مدرسه وابسته دانشكده زبان ادبیات و عرب به دانشگاه الأزهر است. و قرائت های هفتگانه، دهگانه، چهارده گانه، قواعد قرآن و زبان عربی و به طور كلی علوم قرآنی و علوم وابسته به آن در آنجا تدریس می شود.
    من تمام وقت خود را صرف قرآن كرده ام و تمام زندگی ام صرف تعلیم قرآن و جلسات دینی شده است. گرایش من بیشتر به قرائت قرآن و برگزاری لیالی قرآنی و دعوت های شخصی از كشورهای اسلامی و ضبط رادیویی و تلویزیونی و... است.
    هنگامی كه 19 سال داشتم در سال 1951 برای اولین بار به قاهره رفتم. و حافظ قرآن بودم و در منطقه"صعید" شهرتی داشتم. به مناسبت میلاد پیامبر جشنی برپا بود. بعضی ها مرا می شناختند و تمایل داشتند من در بعضی از این مناسبت ها قرآن بخوانم. اما من به علت غربت، و حضور قاریان معروف تردید داشتم. یكی از علما كه مرا می شناخت از من درخواست كرد كه ده دقیقه قرآن بخوانم. من پذیرفتم كه ده دقیقه قرآن بخوانم اما یك ساعت و نیم طول كشید. سبحان الله . توفیقی از جانب خداوند بود و مسجد پر شد از جمعیت، مرتباً از من می خواستند كه باز هم بیشتر بخوانم و من همچنان تلاوت می كردم .

    روز بعد باز از من خواستند بخوانم و من هم حاضر شدم. بعضی از مسئولین هم بودند كه البته آنها را نمی شناختم. مرا خواستند و گفتند:" اهل كجا هستی"؟
    گفتم:" اهل صعید هستم، از روستایی به نام ارمنت."
    به من گفتند:" چرا به رادیو نمی آیی شهرت پیدا كنی؟"
    گفتم:" من در صعید مشهور هستم."
    گفتند:" به جای آن كه در یك منطقه مشهور باشی، در همه دنیا شهرت پیدا می كنی."
    گفتم كه باید با دیگران و از جمله پدر مشورت كنم.
    به من گفتند: لازم نیست، توكل بر خدا كن و به رادیو بیا. من نیز چون حس كردم كه پیشرفتی برای من در این كار هست، پذیرفتم . در آن زمان، شیخ الضباع مسئول جلسات قرآنی بود و كتاب هایی در زمینه قرائات و علوم قرآنی نوشته بود، او در علوم قرآنی و قرائت ها مرجع به حساب می آمد. شیخ پس از این كه متوجه شد قرائات سبع را حفظ هستم؛ به من تبریك گفت و وعده داد كه اوقاتی برای قرائت قرآن در رادیو برایم مشخص كند.
    از آن پس هر یك ماه یا هر یك ماه و نیم یك بار، در رادیو تلاوت داشتم . نماز صبح را در مقام حضرت زینب(س) می خواندم و بیرون می رفتم و پیاده تا رادیو كه در خیابان علوی بود می رفتم و ساعت 5/6 تا 7 صبح تلاوت قرآن داشتم.

  2. تشكر


  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi