فضیلت دیگری که اسمیت در نظریه احساسات اخلاقی دربارة آن بحث می کند، عدالت است. نگاه وی به عدالت، به عدالت معاوضی (و نه توزیعی) محدود می شود. این گونه از عدالت که صرفاً ما را از آسیب رساندن به همسایه باز می دارد، چندان دشوار نیست؛ اما برای حفظ جامعه کاملاً ضرورت دارد (Ibid: II.ii. l.9; II.ii. 3.3 - 4). نقض قانون باید مستوجب مجازات باشد. اکنون اهمیت عدالت در اقتصاد اسمیت مورد بحث قرار می گیرد.
سرانجام، بالاترین فضیلت برای اسمیت خیرخواهی (Benevolence) است (Ibid: I.i. 5.5). احتمالاً این نکته برای آن دسته از دانشجویان اقتصاد که پیش تر ذکر شد و فوق العاده تحت تأثیر الگوی نفع شخصی و رفتار عقلایی (یا چنان که کرپس می گوید «حرص») بودند، جذابیت ویژه ای داشته باشد.
اکنون اجازه دهید به ثروت ملل اسمیت بازگردیم. به رغم این که دیدگاه اسمیت مبنی بر این که رشد اقتصادی «باید وضع طبیعی جامعه باشد»، وی را از اخلاقیان پیش از خود که وضع ثابت و غیرمتحرک را مطلوب می پنداشتند، جدا می کند (Young: P. 130, 154, 164 - 65)، اسمیت باز هم توجه به اخلاق را در اقتصاد خود حفظ می کند. رشد اقتصادی، خود به طور محکمی با اخلاق پیوند خورده است و این، هم در پیامدهای اخلاقی و هم در پیش نیازهای اخلاقیِ رشد مشاهده می شود (Smith, I.Viii, P. 42 - 4; Young: P. 164 - 65; Alery, 1988: P. 5 - 28 ).