صفحه 3 از 17 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 163

موضوع: llı. ۩✿۩.ıll تشییع آیینه {ویژه نامه شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) llı. ۩✿۩.ıll

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee



    ●●فاطمیه آمد اما همدم و مونس کجاست ؟ ●●

    ●●شمع می پرسد ز پروانه گل نرگس کجاست ؟●●

    ●●در عزای مادرت یابن الحسن یک دم بیا ●●

    ●●تا نپرسند این جماعت بانی مجلس کجاست●●

    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    فریاد بغض های ورم کرده
    غم تنهایی، پهن شده بود در همه لحظه ها.
    نیمه شبهای تاریک، پر بود از دین فروشان.
    رسم رسالت، از یادها می گریخت.
    فاطمه بود و فاطمه بود و علی .

    یک جهان تازه پر درد، بعد از رحلت پدر، دم از شعور می زد.
    و گاهی آنان که کشکول پارسایی به دست داشتند،
    غم فاطمه را نمی فهمیدند.
    آن عشق ناب محمد، فاطمه بریده از آتش؛
    کنون هر روز با علی در دل هزار خطبه از جور زمان می خواند.
    فاطمه بود و غم جانکاه رحلت پدر
    و درد باور نکردنی جفای مردم
    بشارت پدر، نزدیک است که به وقوع بپیوندند.
    می اندیشد به تنهایی علی، به شهید کربلا، به مظلومیت حسن و رنج بی نهایت زینب. طلوع خورشیدی عظیم، از روزنه سقف خانه، بشارت بهشت را برایش به ارمغان می آورد.
    آن لحظه های پر از دردهای گدازنده،
    که فاطمه در هجوم فصلِ سرد جهل،
    بر در و دیوار کوبیده می شود،
    و آن آتش پر از گلستان و سرسبزی، که آشیانه اش را می سوزاند؛
    آن دقایقی که حیدر کرار در بند می ماند و دل فاطمه پرواز می کند؛
    در برابر نگاه مظلوم و معصوم فاطمه موج موج در اشکش می غلطد و بر خاک تا قیام قیامت می ماند.

    صدای چکاچک شمشیرهای برهنه و داغ و لبان خشکیده و جگر تاول زده بچه های حسین که در آن محشر سوزان، که تا همه سالها، حتی سالهای بی رنگ پر از رنگ ریا، می ماند سینه فاطمه را می گدازد.
    از این پس، با غم تنهایی و بی مونسی علی چه کند، فاطمه.
    در رفتنش باغ قشنگ وصال است و در این شهر، علی است و مردمی که گاه حتی قبله را تغییر می دهند.
    نفاق می ماند و کوفه و کوچه های غریب مدینه و علی.
    علی می ماند و قصه های پرسوز فاطمه، رنجهای مردم اهل ریا و اهل عذاب، و یاد و خاطره فاطمه و آسیاب کردنش، گریه کردنش، زخمهای یتیمی اش، لبخندهای پر از توکل و تبسمش و بغضهای شکسته در پس مهربانی اش.
    دیگر از نگاه علی، زمین بهار نخواهد داشت.
    اطلسی های ابد، پا به پای زینب، آن لحظه های دویدن به دنبال فاطمه تا مزار خورشید را دنبال می کنند و هرگز عشق نمی پوسد،
    حتی در پس هزاره های متمادی
    و در شب غروب فاطمه که طلوع جاودانه او بود.
    خدا می داند چه اشکها از دل و قلب علی و زینب و حسن و حسین و ام کلثوم بر دامن پلک غمناک شب چکید...

    بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


    بتول جعفری



    امضاء


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    مادر دو بخش است،
    بخش اول: «ما»
    بخش دوم: «در»
    ما هر چـ مےکشيم
    از بخش ِ دوم است!

    او هر چـ مےکشد
    از بخش اول است!
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    گرچه مظلومي مولا سندي معتبر است اين سند ثابت و امضا شده با ميخ در است
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. تشكرها 4


  7. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مسافر، میخ، در


    کوچه بنی هاشم، پلاک سوم جمادی الثانی . باز هم آدرس را مرور می کنم . چه قدر بوی نامهربانی از این کوچه می آید، توقف می کنم . به دنبال درب خانه می گردم . دری کبود و سینه سوخته به چشم می خورد اما باز باید بپرسم .

    کسی دارد رد می شود اما نه مثل آن روز که تمام اهل مدینه در آن آزمون رد شدند .

    می بخشید این همان دری نیست که در آتش جهالت و بی وفایی مسلمانان نامسلمان سوخت


    این همان دری نیست که بوی دست پرمهر پیامبر می دهد؟

    این همان دری نیست که پیامبر از آن به دیدار پاره تنش می آمد؟
    این همان دری نیست که آدم های آن طرفش اهل بیت نامیده شدند؟
    ناگهان همه چیز در این کوچه با من سخن می گویند .
    در، دیوار و میخ با چشم های شفق گونه شان به من می نگرند .
    می گریم بر کبودی ها . بر ماه صورت نیلگون و فریاد می زنم بر میخ .
    تو قاتل مادر منی، تو مسبب شهادت دختر رسول خدایی تو . . .
    و میخ در حالی که گریه می کند می گوید: نه غریبه، آرام تر، اشتباه مکن .
    اگر مرا به رنگ شفق می بینی نه برای آن است که به خون پهلوی کوثر محمد صلی الله علیه وآله آغشته گشته ام، نه، که من خون گریستم .
    در را ببین، تو گمان می کنی از گذشت زمان پوسیده گشته است .
    نه این پوسیدگی حاصل دل پژمردگی در سوگ فاطمه است .
    به راستی در و علی چه همراهند در سوختن و ساختن . در بی کسی و غربت، در هجران رحمت و محبت .
    در اگر زبان داشت با نعره ای اسرافیل گونه تمام مردگان را به شهادت می خواند تا همه از مصیبت آن روز بگویند که مردگان همیشه از ما زنده تر بوده اند .
    در به نشستن دعوتم می کند .
    بنشین که غم بزرگی، به بزرگی تمام کوه های دنیا سینه ام را فشار می دهد .
    ما هم ناله ایم خواهرم . می بویمش . هنوز بوی پهلو می دهد .
    هنوز بوی کینه دوستان از دشمن دشمن تر علی را می دهد .
    و به میخ می گویم از آن روز برایم بگو و می گوید خواهرم، دختر آن بانوی بزرگ اگرچه آن روز به ظاهر پهلوی مادرت را . . . ولی رگ های بریده پهلوی مبارکش را بوسیدم و بر جنینی که با او بود سلام کردم .

    چشمان من نظاره گر خون معصومه پیامبر بود . جنازه حبیب خدا بر روی زمین، همخانه معصومه پیامبر مشغول غسل و دفن پسر عمویش به وسیله اشک چشمان همسرش و دزدان حکومت اسلامی در حال بریدن این ودیعه الهی و بعد از آن ماجرای من و در و پهلو و غربت بزرگ ترین مرد دنیا و . . .
    میخ دوباره بغضش به گریه باز می شود و من از گناه مادرم می پرسم و میخ می گوید: گاهی ایمان و تقوی و اخلاص بزرگ ترین جرم های دنیایند و در مورد مادرتان این جرم به اضافه جرم غفلت و جهل مسلمانان نه چندان مسلمان، آن فاجعه را آفریدند و این بار سوخته چوبین برایم حرف می زند:
    مسافر، آتش عشق به زهرا این بلا را بر سر من آورده است .
    تمام پیری چهره من، زردی گونه های من، رنجی که در سلول سلول بدنم نقش بسته است همه از عشق به آن تنها معصومه دنیاست .
    خواهرم فقط چند روز بعد از آن روز بد همه غم های فاطمه از دنیا رفتند و علی با دنیایی از تنهایی، تنها ماند .
    با این که مادرم رفته است اما کدام عقل سلیمی این را باور می کند که این تنها معصومه تمام افلاک هنوز غمگین نباشد که فرزند بزرگوارش درست مانندآن روزهای همسرش این قدر تنها و بی یاور است . دلم شکسته است . یاد خدا و دل شکسته که همواره با همند می افتم .
    حالا وقت دعاست . باید کاری بکنم به میخ و در نگاه می کنم . هر سه دستمان را بالا می بریم .
    معبودا، به ما صبری به وسعت آسمان نگاه فاطمه هنگام لبخند مرگ، صبری به وسعت مجروحیت علی، صبری به بزرگی کرم آخرین بازمانده زهرای بتول و افتخار پرستاری در رکاب قطب عالم امکان کرم فرما .
    آمین یا رب الفاطمه .


    بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


    سیده لیلی مقیمی



    امضاء

  8. تشكرها 2


  9. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    نامت گل، نشانت گل آذین،
    یادت گلاب و غروبت گلگون!
    آن گلی که بهشت
    با عطر گلبرگ های آن از هوش می رود؛

    گلی با هیجده گلبرگ بی مثال،
    با هیجده بهار لا یزال.

    خوشا به حال هیجده بهاری که با تو شکفتند.
    هیجده تابستانی که به بار نشستند؛

    هیجده خزانی که بر باد رفتند
    و هیجده زمستانی که کفن پوشیدند....

    کوه ها حجم عقده های کبود توست
    و دریاها چکیده اشک های غریب تو.

    از آن روز که فدک به نام تو شد،
    فلک قافیه ای در خور یافت

    و از آن دم که آب مهریه تو شد،

    سفینه اهل بیت به جریان افتا د.

    بیت الاحزان تو، پیشگوی کربلا بود
    و گریه های دردناکت پیش درآمد نینوا.

    سیمرغ گم شده!

    مبادا بی تو حقیقت،
    آشیانه خفاش ها شود
    و عشق،
    بازیچه کاکلی ها!
    مادر پهلو شکسته
    دل های شکسته را دریاب.







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. تشكر

    مدير اجرايي (05-04-2012)

  11. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee


    امشب گل باغ علی پژمرده گشته،
    و ماه از خانه مرتضی هجرت کرده و ستارگان عزادارند.
    امشب کهکشان ولایت غرق در ماتم است و در سکوت شب صدایی جز نوحه علی و فرزندانش شنیده نمی شود. حرامیان در اندیشه ظلمی دیگر، به خواب رفته اند، و غرق در دنیای آلوده خویشند.در این دنیای اسرارآمیز، زمینی است که همه ارزش آن به یک شهر است، و همه بهای آن شهر، به یک خانه است. کلبه ای که باب شهر علم و خیرة النساء العالمین به آن شرف حضور بخشیده اند. هر روز صبح پیامبر اسلام بر اهل خانه ای در مدینه وارد می شدند و دسته گلهای سلام را تقدیم اهل آن می نمودند. اهل آن خانه چه کسانی بودند و چه سری در آن خانه نهفته بود، که ارزشمندترین انسانهای دنیا، برای آن این همه عظمت قائل بودند؟ علی، او که باید از درب ولایتش وارد شهر علم نبی شد. فاطمه، همو که دلدادگان کویش از آتش گمراهی رهایی یافته اند. حسنین ، همانها که آقا و سید دلهای بهشتی مؤمنانند. و زینبین ، همان ستارگان پر فروغ دامان زهرا و ماجرا از اینجا شروع شد که: غم فراق پیامبر، چون ابرهای در هم پیچیده، آسمان دل زهرا را فرا گرفت، و باران اشک، نمود دل طوفانی اش شد. او تنها برای جدایی از پدر نمی گریست، بر مظلومیت علی هم اشک می ریخت. دنیاپرستان زرخواه زورگو،همان حسودانی که به طمع رسیدن به مقام و به طمع عشقهای آتشین، چشم دلشان کور شد، و گوشهای اندیشه شان ناتوان گشت، و زبان حق گوییشان لال شد. ارزش وجود اهل بیت را نخواستند که درک کنند. آنها، خفاشان شب خواهی بودند، که از تابش خورشید حقیقت وحشت داشتند.
    آنها چون کف های روی آب زلالی دل علی را پوشاندند، و خود با زرق و برقهای دروغین، نمایان شدند. و زهرا، نور درخشان آسمان ولایت، خود را موظف دید حق علی را بازپس گیرد،نه اینکه علی شوهرش بود، و او می بایستی، برای رسیدن به تجملها هر طور که شده حق همسرش را بگیرد!!! نه، زهرا، والاتر از دنیاست، و دنیا، برای او پدید آمده او آنقدر جمیل است که نیاز به تجمل ندارد. فاطمه، فریاد زد تا قرآن ناطق را خاموش نکنند. او سخن گفت: تا گوساله های سامری نمود پیدا نکنند. گریست که دلهای زنگار گرفته و دنیا طلب آنها، با زلال اشکهای او شستشو شود. اما افسوس که زهر هوس غیرت دینی آنها را کشته بود.
    آن «ایمان آوردگان مصلحتی » بر گردن خورشید ریسمان فکندند، و بر صورت چون ماه زهرا، صاعقه سیلی زدند
    و پهلوی فاطمه را چون دل علی شکستند شراب خواران مست از می دنیا، باده گساران شهوت و مقام یاس خانه علی را پژمردند. و علی ماند و تنهایی و غم، و مهتاب شاهد ناله های مولا بود.
    اسماء، آب بریز تا طاهره مطهره را غسل دهم، اما نه، دست نگهدار. خدای من! کبودی تازیانه بر پهلوی محبوبه ام ... زن، اینقدر، با وفا و با حیاء، که نگذاشت، بدانم درد وجودش را. بارخدایا! آنروز که گل مهر زهرا را در قلبم رویاندی، حبیبت پاره تنش را در خانه من به امانت نهاد. اما،گل یاس من، آنروز، نیلوفری نبود، و آسمان چهره اش نیلی نبود ...» این زمزمه های سوزناک علی بود از فراق محبوبه خدا، در شب غم. و فرزندانش چون بلبلان خزان زده بر گل پرپرشان اشک ریختند. و ما ... ما که خانه زهرا در، دلهای بی قرارمان است،ستاره های دعا را از آسمان نیاز می چینیم، و
    از خدای زهرا می خواهیم که مهدیش بیاید و قبر محبوبه مان را بر ما بنماید. ما به زهرا اقتدا کرده ایم و در صدف حجاب خواهیم درخشید. و با حمایت از ولایت علی زمانمان، نمی گذاریم تاریخ مظلومیت «علی » دوباره تکرار شود ...
    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟



  12. Top | #28

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee


    با توأم ای مدینه!



    دل، معبد غم و اندوه توست و باز دل بهانه تو را می گیرد و چشمها به یاد آن همه مظلومیت بارانی می شود. نمی دانم بر کدامین ماتم اشک بریزم، یا نه، از دیدگان خون ببارم! بر محسن شهید؟ بر بازوی کبود؟ بر صورت سیلی خورده؟ بر ... که نه، بر دل زخم خورده ات؟
    نامت یادآور مظلومیت علی است و فاطمه؛ مظلومیت حسن و فاطمه، مظلومیت حسین و فاطمه و ... ظلمی که گل نورسته جوانی ات را با غنچه ای در وجود، پر پر کرد و رحمی بر پهلوی شکسته و دل داغدارت ننمود.
    با توام ای مدینه، تو را که تاج افتخار مدینة النبی بر سرت نهادند.
    آری با توام، عجبا از خاموشی ات! عجبا از سکوت مرگبار جاهلیتی مکرر! چگونه تاب آوردی و درنگ نمودی؟ شاید چشمهایت اعمی بود از دیدن خشمی که گلی از سلالة النبی را بین در و دیوار پر پر کرد! ولی باز هم سکوتت را دلیلی نیست. مگر گوشهایت هم نمی شنیدند ناله های علی، ضجه های حسنین و زینب را؛ که این گونه بر لبانت مهر سکوت زده بودی؟
    آه که باید دهان باز می کردی و بغض فرو خورده خود را بیرون می ریختی، که ناله های بیت الاحزان برای زیر و رو کردن جهان بس بود و تو ... آه که با چه ولعی گل زخم خورده وجودش را در دلت جای دادی. چگونه دختر را اندکی پس از پدر در کام فرو کشیدی و دم نزدی!
    نامت یادآور مظلومیت علی است و فاطمه؛ مظلومیت حسن و فاطمه، مظلومیت حسین و فاطمه و ... ظلمی که گل نورسته جوانی ات را با غنچه ای در وجود، پر پر کرد و رحمی بر پهلوی شکسته و دل داغدارت ننمود

    آه که در آن دم باید همه را می بلعیدی، پیش از آنکه دستهای پلیدشان بر گونه «خیر کثیر دو عالم» سیلی زده باشد. عجبا از تو که پس از آن چاههایت از سوز جانگداز علی نخشکیدند، آن هنگام که از فرط مصایب و ستمها به دل بیابان و نخلستانهایت پناه می برد و با چاه راز دل می گفت و شما ای چاه های مدینه چقدر حریص شنیدن سوز وصی خدا بودید که روز به روز فزونی غمش را می دیدید و آتش نمی گرفتید؟!
    و تو ای آسمان مدینه، اگر آن گاه که ناله های بیت الاحزانش به گوشت می رسید سنگ بر سر این جماعت بی همت و عهدشکن می باریدی و بر بدنهاشان زخم می زدی، باز هم نمی توانستی زخمهای دل فاطمه را قصاص کنی.

    شاید ای مدینه! حرمت قبر رسول اللّه نگه می داشتی و دم نمی زدی. اما نه. امروز اگر تمام کره خاکی بخواهند کفاره گناه آن روز را بپردازند و تمام دریاها جوهر شوند، تمام درختها قلم، و همه وسعت این خاک، کاغذ! باز هم کم است برای نوشتن گوشه ای از مظلومیت عترت رسول اکرم.
    بار گناهت سنگین است ای مدینه و خود بهتر می دانی، کوتاهی ات فراوان و جبران ناپذیر. پس همچنان خاموش بمان، تا خاکت در زیر سم اسبان او، با خون نابکاران سیراب گردد و اشک چشمان زیبایش، خاک مادر را پس از قرنها شستشو دهد و ما «السلام علیک یا بقیة اللّه الاعظم» سر دهیم.

    بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


    زهرا بلوچ زاده




    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  13. تشكرها 2


  14. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    گلایه می‏کنم از دیوارهای سرد و خاموش مدینه،
    از این کوچه‏ ها که آشنای دیرینه ‏اند با حضور روشن تو،

    از این خشت‏ها که لب فرو بسته ‏اند؛

    حال آنکه بارها سلام و تحنیت پر مهر پیامبر، به تو و خاندانت را شنیده ‏اند.

    از این آسمان افسرده و محزون که شاهد بود حبیب خدا،
    کلام الهی را بر در خانه شما تلاوت می‏کرد:
    «انما یرید اللّه‏ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا».

    گلایه دارم از چشمان سرخ این آفتاب
    که هنوز بعد تو،
    دیده به این کوچه ‏های تهی از عطر یاس می‏دوزد.

    شکوه می‏کنم از ملاقات سرخ در و دیوار خانه
    با سینه پاک تو که هنوز جای بوسه پیامبر بر آن تازه بود.

    به ستاره‏ ها گفته‏ ام برایت آرام بگریند
    تا آزرده نشوی.

    به ماه سپرده‏ ام شیون چشم‏هایش را پنهان کند
    تا نشان قبر تو، از دیدگان شب مخفی بماند.

    کودکانت، ناله یتیمی را
    در بغض گلوهاشان فرو می‏برند
    تا تو را مخفیانه غسل دهم
    و به دستان سپید پدرت بسپارم.

    به زمین سفارش کرده ‏ام
    پیکر مجروح یاس را آرام در آغوش بگیرد.

    فاطمه جان!
    «بعد تو اندوه من جاودانه و شب‏هایم شب زنده ‏داری است،
    تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من برگزیند






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  15. تشكرها 2


  16. Top | #30

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee

    نگاهى به علم و كمال فضّه


    كنیز زهرا(علیهاالسلام)





    ابوالقاسم قُشیرى در كتاب خود از بعضى نقل مى كند (فضّه كنیز حضرت زهرا (سلام الله علیها) در بیابانى از كاروان حج، عقب افتاد و تنها در بیابان سرگردان شد) شخصى (بنام عبداللَّه مبارك) كه از كاروان عقب مانده بود مى گوید: بانوئى را در بیابان، تنها دیدم، (سوار بر شتر بودم و نزد او رفتم و هر چه از او پرسیدم، با آیه ى قرآن به من جواب داد، به این ترتیب:).

    به او گفتم: تو كیستى؟
    زن: وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ: «و بگو سلام بر شما، امّا خواهند دانست» (زخرف- 89).
    عبداللَّه: بر او سلام كردم و گفتم: تو در اینجا چه مى كنى؟
    زن: وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَمالَهُ مِنْ مُضِلٍ: «هر كس را خدا هدایت كند هیچ گمراه كننده اى نخواهد داشت» (زمر- 37) فهمیدم كه راه را گم كرده است.
    عبداللَّه- آیا از جن هستى یا از انس.
    زن: یا بَنى آدَمَ حُذُوا زینَتَكُمْ: «اى فرزندان آدم، زینت خود را بردارید» (اعراف- 31) فهمیدم كه از انس است.
    عبداللَّه- از كجا مى آیى؟
    زن: یُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعیدٍ: «آنها از مكان دور، صدا زده مى شوند» (فصّلت- 44)- فهمیدم كه از راه دور مى آید.
    عبداللَّه- كجا مى روى؟
    زن: وَلِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ: «خداوند بر مردم مستطیع، حجّ كعبه را واجب كرده است» (آل عمران- 97)- (فهمیدم كه عازم مكّه است)
    عبداللَّه- چه وقت از كاروان جدا شدى؟
    زن: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ فِى سِتَّةِ اَیّامٍ: «ما آسمان ها و زمین و آنچه را در میان آنهاست، در شش روز آفریدیم» (ق- 38)- فهمیدم شش روز است از كاروان جدا شده است.

    عبداللَّه- آیا به غذا میل دارى؟
    زن: وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یأْكُلُونَ الطَّعامَ: «ما آنها را پیكرهائى كه غذا نخوردند قرار ندادیم» (انبیاء- 8) فهمیدم كه به غذا میل دارد.
    این زن، مادر ما «فضّه» است كه كنیز حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود، كه بیست سال است به غیر از قرآن، سخنى نگفته است!!


    عبداللَّه- شتاب كن و تند تند بیا.
    زن: لا یُكَلِفُ اللَّهُ نَفْساً اِلّا وُسْعَها: «خداوند هیچكس را جز به اندازه ى توانائیش تكلیف نمى كند» (بقره- 286)- فهمیدم كه خسته شده و قدرت راهروى ندارد.
    عبداللَّه- بر شتر در ردیف من سوار شو.
    زن: لَوْ كانَ فِیهما آلِهَةٌ اِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا: «اگر در زمین و آسمان خدایانى جز خداى یكتا باشد، بهم مى خورند» (انبیاء- 22)- فهمیدم كه از سوار شدن به پشت سر من، حیا مى كند.
    عبداللَّه- پیاده شدم و او را تنها سوار بر شتر كردم، وقتى سوار بر شتر شد گفت: سُبْحانَ الَّذى سَخَّرَ لَنا هذا: «پاك و منزّه است خدائى كه این را مسخر ما ساخت» (زخرف- 13). و قتى كه با كاروان رسیدیم، به او گفتم: آیا از بستگان تو كسى در میان كاروان هست؟
    زن: یا داوُدُ اِنّا جَعَلْناكَ خَلِیفَةً فِى الْاَرْضِ: «اى داود ما تو را نماینده ى خود در زمین قرار دادیم» (ص- 26). و َ ما مُحَمَّدٌ اِلّا رَسُولٌ: «و نیست محمّد، جز رسول». (آل عمران- 144).
    یا یَحْیى خُذِاْ الكِتّابَ بِقُوَّةٍ: «اى یحیى، كتاب را با قوّت بگیر» (مریم- 12).



    یا موسى اِنّى اَنَا اللَّهَ: «اى موسى، منم خداوند» (قصص- 30) دریافتم كه افرادى بنامهاى داود، محمّد، یحیى و موسى، داخل كاروان هستند و با او خویشاوندى دارند، آنها را با نام صدا زدم، ناگهان چهار نفر جوان به سوى آن زن آمدند، به او گفتم: این افراد با تو چه نسبتى دارند؟
    زن: اَلْمالُ وَ الْبَنُونُ زِینَةُ الْحیاةِ الدُّنْیا: «و فرزندان زینت حیات دنیا هستند» (كهف- 46)- فهمیدم كه آنها فرزندان او هستند. و قتى كه آنها نزد زن آمدند، زن گفت:
    یا اَبَتِ اسْتَأجِرْهُ اِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأجَرْتَ الْقَوِىُّ الْاَمینُ: «پدرم، او را استخدام كن، چرا كه بهترین كسى را كه استخدام مى توانى كنى، آن كس است كه نیرومند و امین است» (قصص- 26)- فهمیدم كه به آنها مى گوید مزدى به من بدهند، آنها مقدارى پول به من پاداش دادند.
    زن گفت: وَاللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ: «خداوند آن پاداش را براى هر كس بخواهد، چند برابر مى كند» (بقره- 261)- فهمیدم به آنها مى گوید: زیادتر بدهید، آنها بر پاداش من افزودند، از آنان پرسیدم: این زن كیست؟

    گفتند: «این زن، مادر ما «فضّه» است كه كنیز حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود، كه بیست سال است به غیر از قرآن، سخنى نگفته است!!». [فضّه اهل نَوْبه بود، بعدها به خانه ى على (علیه السلام) راه یافت و كنیز حضرت زهرا (سلام الله علیها) شد و در محضر او پرورش یافت و به مقامات عالى رسید، و جزء خاندان فاطمه (سلام الله علیها) مشمول نزول آیه 7 تا 9 سوره ى انسان گردید، مروحو علامه ى اصفهانى (كچانى) در یكى از اشعار خود در مدح حضرت زهرا (سلام الله علیها) مى گوید:
    مفتقرا متاب روى از در او به هیچ سوى زانكه مس وجود را، فضّه ى او طلا كند
    مترجم]
    بخش سیره و عترت تبیان


    منبع:رنج ها و فریادهاى فاطمه (سلام الله علیها)، (ترجمه بیت الأحزان)
    خاتم المحدثین حاج شیخ عباس قمى (ره)، مترجم: محمد محمدی اشتهاردى





    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....



صفحه 3 از 17 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تاریخچه و آیین های چهارشنبه سوری
    توسط مدینه* خادمه یاس فاطمی * در انجمن اشنايي با فرهنگ ٬ زبان ٬ آداب و سنن
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: 11-03-2018, 15:25
  2. پروژه شکوفه ایران و اسراییل(پیشنهاد میکنم حتما بخونید)
    توسط حسنعلی ابراهیمی سعید در انجمن سایر موارد دفاع مقدس
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 20-01-2018, 19:27
  3. خلیج فارس در آیینه تاریخ (تاریخ باستان)
    توسط مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) در انجمن جهان در ائينه تاريخ
    پاسخ: 23
    آخرين نوشته: 27-04-2016, 19:15
  4. پاسخ: 21
    آخرين نوشته: 22-01-2014, 21:41
  5. قانون تعیین وضعیت املاک واقع در طرحهای دولتی و شهرداریها
    توسط درگاه محبوب در انجمن قوانين و مقررات حقوقي
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 15-05-2010, 23:23

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi