صفحه 7 از 35 نخستنخست ... 3456789101117 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 345

موضوع: عارفانه ها .... نغزترین اشعار و غزلیات عارفانه

  1. Top | #61

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,977
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض


    کرده‌ام سرمشق حیرت سرو موزون تورا
    ناله می‌خوانم بلندیهای مضمون تو را
    شام پرورد غمم با صبح اقبالم چه‌کار
    تیره‌بختی سایهٔ بید است مجنون تو را

    امضاء




  2. تشكرها 4



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #62

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,977
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض


    آمدم تا صد چمن بر جلوه‌نازان بینمت
    نشئه، در، سر می به ساغر،‌گل به دامان بینمت
    همچو دل عمری در آغوش خیالت داشتم
    این زمان همچون نگه درچشم حیران بینمت
    گرد دامانت به مژگان نیاز افشانده‌ام
    بی‌کسوف اکنون همان خورشید تابان بینمت
    ای مسیحا نشئهٔ رنج دو عالم احتیاج
    برنگه ظلم است اگرمحتاج درمان بینمت
    دیدهٔ خمیازه سنجی چون قدح آورده‌ام
    تا به رنگ موج صهبا مست جولان بینمت
    عالمی ازنقش پایت چشم روشن می‌کند
    اندکی پیش آی تا من هم خرامان بینمت
    حق ذات تست سعی دستگیریهای خلق
    تا ابد یارب عصای ناتوانان بینمت
    عرض تعداد مراتب خجلت شوق رساست
    آنچه دل ممنون دیدنها شود آن بینمت
    غنچگیهایت نصیب دیدهٔ بیدل مباد
    چشم آن دارم‌که تا بینم‌گلستان بینمت


    امضاء




  5. تشكرها 4


  6. Top | #63

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,884
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    در ره او بی سر و پا می‌روم
    بی تبرا و تولا می‌روم

    ایمن از توحید و از شرک آمدم
    فارغ از امروز و فردا می‌روم

    نه من و نه ما شناسم ذره‌ای
    زانکه دایم بی من و ما می‌روم

    سالک مطلق شدم چون آفتاب
    لاجرم از سایه تنها می‌روم

    مرغ عشقم هر زمانی صد جهان
    بی پر و بی بال زیبا می‌روم

    چون همه دانم ولیکن هیچ دان
    لاجرم نادان و دانا می‌روم

    قطره‌ای بودم ز دریا آمده
    این زمان با قعر دریا می‌روم

    در دلم تا عشق قدس آرام یافت
    من ز دل با جان شیدا می‌روم

    شرح عشق او بگویم با تو راست
    گرچه من گنگم که گویا می‌روم

    بارگاهی زد ز آدم عشق او
    گفت بر یک جا به صد جا می‌روم

    زو بپرسیدند کاخر تا کجا
    گفت روزی در به صحرا می‌روم

    چون هویت از بطون در پرده بود
    در هویت بس هویدا می‌روم

    گرچه نه پنهانم و نه آشکار
    هم نهان هم آشکارا می‌روم

    گر هویدا خواهیم پنهان شوم
    ور نهان جوییم پیدا می‌روم

    نه چنینم نه چنان نه هردوم
    بل کزین هر دو مبرا می‌روم

    چون فرید از خویش یکتا می‌رود
    هم به سر من فرد و یکتا می‌روم

    عطار نیشابوری


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكرها 4

    مدير اجرايي (02-07-2012), شهاب منتظر (02-07-2012), عهد آسمانى (29-10-2012)

  8. Top | #64

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض





    شعر زیبای دکتر محمّدحسین قائمی که به اشتباه به زنده یاد پروفسور هشترودی منسوب شده است.



    شعر «با تو در عالم ریاضیات» سروده ی دکتر محمّدحسین قائمی است که اغلب به اشتباه به زنده‌یاد پروفسور محسن هشترودی منسوب شده و البته اغلب با غلط‌ های فراوان بازگو شده‌است.


    در طول تاریخ، دانشمندان زیادی به سرودن شعر علاقه داشتند و گاه می‌شد که برخی مسایل علمی را به زبان شعر بازگو می‌کردند. برای آشنایی با این نوع اشعار، اینجا را کلیک کنید.



    و اما شعر «با تو در عالم ریاضیات» که دکتر قائمی آن را به تضمین تک‌بیتی (بیت نخست: منحنی قامتم...) سروده که شاید تنها همان تک‌بیت از پروفسور محسن هشترودی باشد.





    "منحنی قامتم تابع ابروی توست

    خط مجانب بر آن ، طره ی گیسوی توست"


    حد رسیدن به تو، مبهم و بی انتهاست

    بازه‌ تعریف دل، در حرم کوی توست


    بی تو وجودم بود یک سری واگرا

    ناحیه همگراش دایره روی توست


    مهر تو چون می‌دهد سمت به بردار دل

    هر طرفی روکنی، هم‌جهت و سوی توست


    پرتو خورشید شد مشتق از آن چشم تو

    گرمی و جان‌بخشی‌اش جزئی از آن خوی توست


    چون به عدد، یک تویی، من همه‌ صفرها

    آن چه که معنا دهد قامت دلجوی توست


    گر شود آن دم که ما زوج مرتب شویم

    سر به رهت می‌نهم، چون که سرم گوی توست


    هجر و فراقت شکست قائمه قائمی

    نقطه پرگار عشق واله و پی‌جوی توست


    دکتر محمّد حسین قائمی




    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif


  9. تشكرها 4


  10. Top | #65

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,884
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    آن یکی الله می‌گفتی شبی
    تا که شیرین می‌شد از ذکرش لبی

    گفت شیطان آخر ای بسیارگو
    این همه الله را لبیک کو

    می‌نیاید یک جواب از پیش تخت
    چند الله می‌زنی با روی سخت

    او شکسته‌دل شد و بنهاد سر
    دید در خواب او خضر را در خضر

    گفت هین از ذکر چون وا مانده‌ای
    چون پشیمانی از آن کش خوانده‌ای

    گفت لبیکم نمی‌آید جواب
    زان همی‌ترسم که باشم رد باب

    گفت آن الله تو لبیک ماست
    و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست

    حیله‌ها و چاره‌جویی های تو
    جذب ما بود و گشاد این پای تو

    ترس و عشق تو کمند لطف ماست
    زیر هر یا رب تو لبیک هاست

    جان جاهل زین دعا جز دور نیست
    زانک یا رب گفتنش دستور نیست

    بر دهان و بر دلش قفلست و بند
    تا ننالد با خدا وقت گزند

    داد مر فرعون را صد ملک و مال
    تا بکرد او دعوی عز و جلال

    در همه عمرش ندید او درد سر
    تا ننالد سوی حق آن بدگهر

    داد او را جمله ملک این جهان
    حق ندادش درد و رنج و اندهان

    درد آمد بهتر از ملک جهان
    تا بخوانی مر خدا را در نهان

    خواندن بی درد از افسردگیست
    خواندن با درد از دل‌بردگیست

    آن کشیدن زیر لب آواز را
    یاد کردن مبدا و آغاز را

    آن شده آواز صافی و حزین
    ای خدا وی مستغاث و ای معین

    نالهٔ سگ در رهش بی جذبه نیست
    زانک هر راغب اسیر ره‌زنیست

    چون سگ کهفی که از مردار رست
    بر سر خوان شهنشاهان نشست

    تا قیامت می‌ خورد او پیش غار
    آب رحمت عارفانه بی تغار

    ای بسا سگ ‌پوست کو را نام نیست
    لیک اندر پرده بی آن جام نیست

    جان بده از بهر این جام ای پسر
    بی جهاد و صبر کی باشد ظفر

    صبر کردن بهر این نبود حرج
    صبر کن کالصبر مفتاح الفرج

    زین کمین بی صبر و حزمی کس نرست
    حزم را خود صبر آمد پا و دست

    حزم کن از خورد کین زهرین گیاست
    حزم کردن زور و نور انبیاست

    کاه باشد کو به هر بادی جهد
    کوه کی مر باد را وزنی نهد

    هر طرف غولی همی‌خواند ترا
    کای برادر راه خواهی هین بیا

    ره نمایم همرهت باشم رفیق
    من قلاووزم درین راه دقیق

    نه قلاوزست و نه ره داند او
    یوسفا کم رو سوی آن گرگ‌خو

    حزم این باشد که نفریبد ترا
    چرب و نوش و دامهای این سرا

    که نه چربش دارد و نه نوش او
    سحر خواند می‌دمد در گوش او

    که بیا مهمان ما ای روشنی
    خانه آن تست و تو آن منی

    حزم آن باشد که گویی تخمه‌ام
    یا سقیمم خستهٔ این دخمه‌ام

    یا سرم دردست درد سر ببر
    یا مرا خواندست آن خالو پسر

    زانک یک نوشت دهد با نیشها
    که بکارد در تو نوشش ریشها

    زر اگر پنجاه اگر شصتت دهد
    ماهیا او گوشت در شستت دهد

    گر دهد خود کی دهد آن پر حیل
    جوز پوسیدست گفتار دغل

    ژغژغ آن عقل و مغزت را برد
    صد هزاران عقل را یک نشمرد

    یار تو خرجین تست و کیسه‌ات
    گر تو رامینی مجو جز ویسه‌ات

    ویسه و معشوق تو هم ذات تست
    وین برونیها همه آفات تست

    حزم آن باشد که چون دعوت کنند
    تو نگویی مست و خواهان منند

    دعوت ایشان صفیر مرغ دان
    که کند صیاد در مکمن نهان

    مرغ مرده پیش بنهاده که این
    می‌کند این بانگ و آواز و حنین

    مرغ پندارد که جنس اوست او
    جمع آید بر دردشان پوست او

    جز مگر مرغی که حزمش داد حق
    تا نگردد گیج آن دانه و ملق

    هست بی حزمی پشیمانی یقین
    بشنو این افسانه را در شرح این

    سعدی


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. تشكرها 4

    مدير اجرايي (06-08-2012), شهاب منتظر (03-09-2012), عهد آسمانى (29-10-2012)

  12. Top | #66

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,884
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    ای ضیاء الحق حسام الدین بگیر
    یک دو کاغذ بر فزا در وصف پیر

    گرچه جسم نازکت را زور نیست
    لیک بی خورشید ما را نور نیست

    گرچه مصباح و زجاجه گشته‌ای
    لیک سرخیل دلی سررشته‌ای

    چون سر رشته به دست و کام تست
    درهای عقد دل ز انعام تست

    بر نویس احوال پیر راه‌دان
    پیر را بگزین و عین راه دان

    پیر تابستان و خلقان تیر ماه
    خلق مانند شبند و پیر ماه

    کرده‌ام بخت جوان را نام پیر
    کو ز حق پیرست نه از ایام پیر

    او چنان پیرست کش آغاز نیست
    با چنان در یتیم انباز نیست

    خود قوی‌تر می‌شود خمر کهن
    خاصه آن خمری که باشد من لدن

    پیر را بگزین که بی پیر این سفر
    هست بس پر آفت و خوف و خطر

    آن رهی که بارها تو رفته‌ای
    بی قلاوز اندر آن آشفته‌ای

    پس رهی را که ندیدستی تو هیچ
    هین مرو تنها ز رهبر سر مپیچ

    گر نباشد سایه‌ی او بر تو گول
    پس ترا سرگشته دارد بانگ غول

    غولت از ره افکند اندر گزند
    از تو داهی‌تر درین ره بس بدند

    از نبی بشنو ضلال ره‌روان
    که چه شان کرد آن بلیس بدروان

    صد هزاران ساله راه از جاده دور
    بردشان و کردشان ادبیر و عور

    استخوانهاشان ببین و مویشان
    عبرتی گیر و مران خر سویشان

    گردن خر گیر و سوی راه کش
    سوی ره‌بانان و ره‌دانان خوش

    هین مهل خر را و دست از وی مدار
    زانک عشق اوست سوی سبزه‌زار

    گر یکی دم تو به غفلت وا هلیش
    او رود فرسنگها سوی حشیش

    دشمن راهست خر مست علف
    ای که بس خر بنده را کرد او تلف

    گر ندانی ره هر آنچ خر بخواست
    عکس آن کن خود بود آن راه راست

    شاوروهن و آنگه خالفوا
    ان من لم یعصهن تالف

    با هوا و آرزو کم باش دوست
    چون یضلک عن سبیل الله اوست

    این هوا را نشکند اندر جهان
    هیچ چیزی همچو سایه‌ی همرهان


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  13. تشكرها 4

    مدير اجرايي (24-09-2012), شهاب منتظر (03-09-2012), عهد آسمانى (29-10-2012)

  14. Top | #67

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,884
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی
    که هر جدید درو لذتیست وین تو ندانی

    پس از مجاورت چاه دید یوسف کنعان
    بمصر ، عالم صورت ، تجلیات معانی

    ترا ز ذوق ملامت خبر کجاست؟ که دایم
    رهین نعمت و عزت ، قرین امن و امانی

    سعادتی که تو داری بوصف راست نیاید
    حیات و صحت و عرفان ، جمال و جان و جوانی

    بکوش تا بشناسی کمال نعمت منعم
    رموز دفتر شکرش چنان بخوان که بدانی

    اگر تو یوسف جان را ز حبس تن بدر آری
    به اتفاق عزیزان ، عزیز هر دو جهانی

    خموش، قاسم، ازین پس بپوش حال درون را
    ترا چه شد که همه آه و درد و سوز و فغانی؟

    قاسم انوار


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  15. تشكرها 4

    مدير اجرايي (24-09-2012), شهاب منتظر (03-09-2012), عهد آسمانى (29-10-2012)

  16. Top | #68

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض





    دست از طلب ندارم تا كام من بر آيد

    يا تن رسد به جانان يا جان زتن بر آيد


    بگشاى تربتم رابعد از وفات و بنگر

    كز آتش درونم دود از كفن برآيد


    بنماى رخ كه خلقى واله شوند و حيران

    بگشاى لب كه فرياد از مرد و زن برآيد

    جان برلبست و حسرت در دل كه از لبانش

    نگرفته هيچ كامى جان از بدن برآيد

    از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم
    خود كام تنگدستان كى زان دهن برآيد

    گويند ذكر خيرش در خيل عشقبازان
    هر جا كه نام حافظ در انجمن برآيد





    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif


  17. تشكرها 3


  18. Top | #69

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,977
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض

    عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
    خوب و بد میگذرد وای به حال من و تو
    قرعه امروز به نام من و فردا دگری
    میخورد تیر اجل بر پر و بال من و تو
    مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی

    گیرم که کل جهان باشد از آن من و تو

    امضاء




  19. تشكرها 4


  20. Top | #70

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    خواست شیطان بد کند با من ولی احسان نمود
    از بهشتم برد بیرون بسته جانان نمود

    خواست از فردوس بیرونم کند خوارم کند
    عشق پیدا گشت و از مُلک و مَلَک پران نمود

    ساقی آمد تا ز جام باده بی هوشم کند
    بی هشی از مُلک بیرونم نمود و جان نمود



  21. تشكرها 4


صفحه 7 از 35 نخستنخست ... 3456789101117 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi