صفحه 34 از 34 نخستنخست ... 243031323334
نمایش نتایج: از شماره 331 تا 333 , از مجموع 333

موضوع: عارفانه ها .... نغزترین اشعار و غزلیات عارفانه

  1. Top | #331

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    100,275
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,084
    مورد تشکر
    203,643 در 63,261
    وبلاگ
    205
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    با همـــه بی ســــرو سامانــیم
    باز به دنــبال پـــــریـــشانــیم

    طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
    در پی ویـــران شدنی آنی ام

    آمــده ام بلکه نــــگاهم کنـــی
    عاشـــق آن لحظه ی توفانیم

    دل خوش گرمای کسی نیستم
    آمــــده ام تا تو بســـــوزانیم

    آمــــده ام باعطـــش سال ها
    تا تو کمی عشــــق بنوشانیم

    ماهـی بــرگشته زدریا شــــدم
    تا تو بگـــیری وبمیــــرانی ام

    خوب ترین حادثه می دانم ات
    خوب تـــرین حادثه می دانیم ؟

    حرف بـــزن ابِر مرا باز کن
    دیـــر زمانیست که بارانی ام

    حرف بزن حرف بزن سال هاست
    تشنه یک صحبت طولانی ام....

    ها ... به کجا می کشیم خوب من؟
    ها ... نکشانی به پشیمانی ام





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #332

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,599
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,646
    مورد تشکر
    58,207 در 13,356
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    صبح روزی پشت در می آید و من نیستم
    قصــــــه دنیا به سر می آید و من نیستم

    یك نفر دلواپســــم این پا و آن پا می كند
    كاری از من بلكه بر می آید و من نیستم

    بعد ها اطراف جای شب نشینی هایمان
    بــوی یک سیگار زرمی آید و من نیستـــم

    خواب و بیداری، خدایا بازهم در می زنند
    نامه هایم از سفر می آید و من نیستــم

    در خیابان، در اتاقم، روی كاغذ، پشت میز
    شعـــر تازه آنقدر مــی آیـــد و من نیستم

    بعد ها وقتی كـه تنها خاطراتم مانده است
    عشق روزی پشت در می آید و من نیستم

    هرچه من تا نبش كوچه می دویدم او نبود
    روزی آخــــر یک نفر مــی آید و من نیستم





    امضاء

  4. تشكر


  5. Top | #333

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,908
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,667
    مورد تشکر
    7,454 در 2,217
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    هر عهد که با خداي بستند همه

    از دوستي حرص شکستند همه

    دنيا طلبان ز حرص مستند همه

    موسي کش و فرعون پرستند همه

    گر بنده کني ز لطف آزادي را

    بهتر که هزار بنده آباد کني

    گر زانکه هزار کعبه آزاد کني

    به زان نبود که خاطري شاد کني

    روزي دو هزار بنده آزاد کني

    به زان نبود که خاطري شاد کني

    خواهي چو خليل کعبه بنياد کني

    و آنرا به نماز و طاعت آباد کني

    يا قرض من از خزانه غيب رسان

    يا از کرم خودت مرا ساز غني

    اي واحد بي مثال معبود غني

    وي رازق پادشاه و درويش و غني

    گر يک ورق از علم خموشي خواني

    بسيار بدين گفت و شنوخنده زني

    تا چند سخن تراشي و رنده زني
    تا کي به هدف تير پراکنده زني

    بر ما به ستم هميشه دستي داري
    گويي عسسي و شامگه مست زني

    ما را به سر چاه بري دست زني
    لاحول کني و شست بر شست زني

    اي بي‌خبر از سوخته و سوختني
    عشق آمدني بود نه آموختني

    گفتي که به وقت مجلس افروختني
    آيا که چه نکتهاست بردوختني

    گر خوانمت از سينه‌ي سوزان شنوي
    ور دم نزنم زبان لالان داني

    آني تو که حال دل نالان داني
    احوال دل شکسته بالان داني

    حال دل خويش را چه گويم با تو
    ناگفته تو خود هزار چندان داني

    اي آنکه دواي دردمندان داني
    راز دل زار مستمندان داني

    القصه حديث مطلق از من بشنو
    هر چيز که در جستن آني آني

    گر در طلب گوهر کاني کاني
    ور زنده ببوي وصل جاني جاني

    اين نکته بجو ز کل يوم في شان
    گر بايدت از کلام حق برهاني

    هستي که عيان نيست روان در شاني
    در شان دگر جلوه کند هر آني

    ما را چه که وصف دستگاه تو کنيم
    ماييم قرين حيرت و ناداني

    نزديکان را بيش بود حيراني
    کايشان دانند سياست سلطاني

    ما را به سر چاه بري دست زني
    لاحول کني و دست بر دل راني

    نزديکان را بيش بود حيراني
    کايشان دانند سياست سلطاني

    و آن سگ سالي گرسنه در زنداني
    از ننگ بر آن نان ننهد دنداني

    گر طاعت خود نقش کنم بر ناني
    و آن نان بنهم پيش سگي بر خواني

    عشقي و چه عشق، عشق عالم سوزي
    دردي و چه درد، درد بي‌درماني




    امضاء


صفحه 34 از 34 نخستنخست ... 243031323334

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi