صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20

موضوع: ۞ ✾✾قرآن، انسان، جهان✾✾ ۞

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    September 2011
    شماره عضویت
    1687
    نوشته
    1,326
    تشکر
    2,008
    مورد تشکر
    3,309 در 1,118
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض ۞ ✾✾قرآن، انسان، جهان✾✾ ۞



    قرآن، انسان، جهان



    پیش سخن

    سخن از رابطه میان قرآن، انسان و جهان، هماره در وجهه نظر حکیمان و عارفان قرار داشته و کلمات آنان مشحون از نکات و اشاراتی در این باب است.آنچه در پیش روی دارید نظری به این رابطه از منظری خاص می‏باشد.بخش نخست این گفتار، در شماره 34 همین مجله، تحت عنوان«قرآن و لطائف عرفانی»به چاپ رسید.استقبال فراوان طالبان قرآن و ترغیب بعضی از اهل قرآن، گفتار دوم را موجب گردید که هم اینک تقدیم می‏شود.



  2. تشكرها 2

    مدير اجرايي (19-04-2012), عهد آسمانى (20-04-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    September 2011
    شماره عضویت
    1687
    نوشته
    1,326
    تشکر
    2,008
    مورد تشکر
    3,309 در 1,118
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    لطیفه 1-قرآن جامع سیاسات و عبادات

    در مقاله پیشین گفته شد همانگونه که رسول گرامی اسلام(ص)رسول ختمی و کامل است، قرآن نیز کتاب جامع و ختمی است، از این رو بر سایر کتب آسمانی برتری داشته و مشتمل بر جمیع کمالات آنها می‏باشد، چنانکه در همین مقام، امیر مؤمنان که نفس رسول الله(ص)است فرمود:«لو ثنیت لی و سادة لجلست علیها و حکمت لاهل التوراة بتوراتهم و لاهل الانجیل بانجیلهم و لاهل الزبور بزبور هم و لاهل الفرقان بفرقانهم.» (1) اگر برای من موقعیت فراهم می‏آمد، برای اهل تورات به توراتشان و اهل انجیل به انجیلشان، و برای اهل زبور به زبورشان و برای اهل فرقان، به فرقانشان حکم می‏کردم.

    در مورد جامعیت قرآن کریم و برتری آن بر سایر کتب آسمانی، به بیانهای مختلف توضیح داده شد.وجه دیگری که در اینجا بیان می‏شود این است:در میان کتب آسمانی پیش از قرآن، دو کتاب از برتری بیشتری برخوردارند، و آن دو تورات و انجیل است. بدیهی است این دو کتاب آسمانی همانند هم نبوده، بلکه تمایزات و تفاوتهایی با یکدیگر دارند، چه در غیر این صورت، هر کدام از دیگری کفایت می‏نمود. گفته‏اند:بر حسب مقامات حضرت موسی(ع)، تورات مظهر ظاهر بوده، و به عوالم ظاهری و جسمانی بیشترتوجه نموده و در مقابل به مقتضای مقام جناب عیسی(ع)انجیل مظهر باطن بوده و به عوالم باطنی و روحانی بیشتر نظر داشته است.لیکن به تناسب جامعیت مقام رسول گرامی اسلام(ص)، قرآن جامع کمالات ظاهر و باطن بوده و به هر دوی این عوالم آنچنان که شایسته و بایسته است توجه نموده، و امور دنیا و آخرت را توأمان بر عهده می‏گیرد. (2)

    چنانکه حضرتش رمود:«کان اخی موسی عینه الیمنی عمیاء و اخی عیسی عینه ایسری عمیاء و انا ذوالعینینی» (3) .برادرم موسی را چشم راست نابینا بود و برادر دیگرم عیسی را چشم چپ نابینا بود ولی من هر دو چشمم بیناست.

    از این رو دین ختمی، دین عدل و وسط است.که هم دارای شئون کامل اجتماعی و سیاسی بوده و هم دارای شئون کامل عبادی و فردی می‏باشد.
    _____________________________________
    (1)-جامع الاسرار و منبع الانوار، سید حیدر آملی، ، انتشارات علمی و فرهنگی.
    (2)-رک:المقدمات من کتاب نص النصوص سید حیدر آملی، ط نوس، تهران، ص 74.
    (3)-رک:شرح دعای سحر، امام خمینی

  5. تشكرها 2

    مدير اجرايي (21-04-2012), عهد آسمانى (20-04-2012)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    September 2011
    شماره عضویت
    1687
    نوشته
    1,326
    تشکر
    2,008
    مورد تشکر
    3,309 در 1,118
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    لطیفه 2-انسان و قرآن مثل خداوند

    بسیاری از مفسران«کاف»در آیه شریفه‏«لیس کمثله شی‏ء»\}را زائد دانسته‏اند که در این صورت معنای آیه چنین می‏شود«همتای خداوند چیزی وجود ندارد.» لیکن بعضی از اهل معرفت«کاف»را زائد ندانسته و بر معنای حقیقی خود می‏دانند و در این صورت معنای آیه چنین می‏شود:همانند مثل خداوند وجود ندارد.» در نتیجه، آیه شریفه نخست اثبات وجود مثل برای حضرت حق می‏کند و آنگاه به نفی«مثل مثل» می‏پردازد.

    در توجیه این معنا گفته‏اند:آنچه که باید به نفی آن پرداخت، وجود«مقال خداوند»است نه مثل!چه، مثال، همانند و همسان از همه جهات است(ذات، صفات و افعال)لیکن«مثل»، همانند از بعض جهات می‏باشد که طبعا آن جهات صرفا صفات و افعال است نه ذات! (4) و معلوم است که همانند و همسان از جهت صفات و افعال چیزی است که در قرآن و نیز کلام معصوم(ع)فراوان بدان تصریح شده است:از آن جمله نقل شده که رسول گرامی فرمود:«خلق الله تعالی آدم علی صورته»(خداوند تعالی، آدم را بر صورت خویش آفرید)و نیز توصیف انسان به وصف«خلافت»(خلیفه)حکایت از همین «مثلیت»دارد، لیکن مثلیت در اوصاف و افعال، نه در ذات!با این مقدمه می‏گوییم:در لطائف پیشین دانسته شد که هم قرآن و هم انسان، مظهر اسم شریف و جامع«الله»بوده، و از این رو تجلی‏گاه کامل همه اوصاف الهی می‏باشند، که می‏توان آن دو را«مثل خداوند»دانست و در نتیجه:آیه شریفه، درصدد نفی وجود همتا برای کتاب جامع(قرآن)و انسان کامل می‏باشد، که هیچ کتابی به مرتبه قرآن و هیچ موجودی به مقام انسان نمی‏رسد.
    _____________________________________
    (4)-رک:المقدمات من کتاب نص النصوص، ص 67.

  7. تشكر

    مدير اجرايي (21-04-2012)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    September 2011
    شماره عضویت
    1687
    نوشته
    1,326
    تشکر
    2,008
    مورد تشکر
    3,309 در 1,118
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    لطیفه 3-رحمان، معلوم اول قرآن

    گفته شد که میان اسماء مبارک الهی از جهت سعه (*)عارف کامل حضرت امام خمینی در یکی از سخنرانیهای خویش ضمن اشاره به حدیث مذکور چنین می‏فرمایند:
    «یک روایتی نقل می‏کنند-من نمی‏توانم تصدیق کنم، من نقل می‏کنم از آنهایی که نقل کرده‏اند-که رسول اللّه مثلا فرموده است، «کان اخی موسی عینه الیمنی عمیاء و اخی عیسی عینه الیسری عمیاء، و انا ذوالعینین»آنهایی که می‏خواهند تأویل کنند، می‏گویند چون تورات بیشتر توجه به مادیات و امور سیاسی و دنیوی داشته است-یهود هم که می‏بینید دو دستی چسبیده‏اند و دارند می‏خورند دنیا را و باز هم بسشان نیست، آمریکا هم آنها دارند می‏خورند، ایران را هم الان آنها دارند می‏خورند باز هم بسشان نیست، همه جا و همه را می‏خواهند.و در کتاب حضرت عیسی توجه به معنویات و روحانیت بیشتر بوده است، از این جهت«عین یسرا»یش که عبارت از طرف طبیعتش است عمیاء بوده است-البته من نمی‏توانم بگویم این از پیغمبر صادر شده لیکن گفته‏اند این را- یعنی توجه به این جهت«یسار»که عبارت از طبیعت است نداشته و کم داشته است.و او هم به حسب شرعیتش توجهش به مادیات زیاد بوده.و آنا ذو العینین هم جهات معنوی، هم جهات مادی شما احکامش را ببینید شهادت بر این مطلب است.احکامش، احکام عرض می‏کنم که سیاسیاتش ملاحظه می‏کنید.»(سخنرانی در نجف اشرف، مهر 1356).


  9. تشكر

    مدير اجرايي (21-04-2012)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    September 2011
    شماره عضویت
    1687
    نوشته
    1,326
    تشکر
    2,008
    مورد تشکر
    3,309 در 1,118
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    و ضیق، تفاوت وجود دارد و بعضی اسماء بر بعضی دیگر دولت و حکومت داشته و به اصطلاح اهل عرفان اسماء دیگر، سدنه و کارگزاران آنها به حساب می‏آیند. در این میان اسم شریف«الله»بر تمامی اسماء دیگر دولت داشته و دربرگیرنده همه آنها می‏باشد که گفته‏اند:«اسم مستجمع لجمیع الصفات الکمالیة و الجلالیه»:اسمی است که جامع جمیع صفات کمالی و جلالی است.

    در مرتبه بعد از الله، اسم شریف رحمن قرار دارد که آن را قائم مقام اسم الله دانسته‏اند:«قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن»\}. (5) و بلکه این دو اسم، ظهور و بروز یک حقیقت در دو مقام می‏باشند، از این رو تفاوت مفهومی میان آنها وجود ندارد.
    با توجه به این مقدمه، که در گذشته نیز بدان اشاره شده بود، مفهوم آیه شریفه‏«الرحمن علّم القرآن»\} (6) (رحمن، قرآن را تعلیم داد)روشن‏تر می‏شود، چه، دانسته شد که قرآن کتاب جامع الهی و به سخنی، مظهر اسم شریف الله است، از این رو تعلیم‏گر و معلم آن نیز«رب جامع»یعنی رحمن می‏باشد.و این آیه، بسان همان آیه است که می‏فرماید:«علم آدم الاسماء کلها» (7) که تعلیم همه اسماء به آدم، همان تعلیم قرآن به انسان توسط رحمن است.

    و از آنجا که در این مقام، مبدئیت و مبدأیت حق در مقام خلقت نیز مورد نظر بوده اسم شریف رحمن که مشتمل بر مفهوم مبدئیت و خلقت می‏باشد، بکار رفته است. (8)
    _____________________________________
    (5)-سوره اسراء، آیه 110.
    (6)-سوره الرحمن، آیه 2.
    (7)-سوره بقره، آیه 31.
    (8)-رک:التأویلات(که به نام تفسیر محی الدین بن عربی چاپ شده)ملا عبد الرزاق، کاشانی، ج 2، ص 569.


  11. تشكر

    مدير اجرايي (23-04-2012)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    September 2011
    شماره عضویت
    1687
    نوشته
    1,326
    تشکر
    2,008
    مورد تشکر
    3,309 در 1,118
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    لطیفه 4-قرآن، حقیقت انسان


    گفته شد که معلم قرآن، رحمن و متعلم آن، انسان است، حال آنچه جای تأمل دارد اینکه:چگونه است در آیه شریفه نخست فرمود:«الرحمن علم القرآن، خلق الانسان علمه البیان»حال آنکه در نگاه اول چنین می‏نماید که باید گفته شود:«الرحمن خلق الانسان علمه القرآن»، دلیل تقدیم تعلیم قرآن به انسان، بر خلقت او چیست؟! در پاسخ باید گفت:ا زآنجا که تعلیم قرآن در این آیه شریفه را بر وزان تعلیم اسماء در آیه سوره بقره دانستیم، تحقق خلقت انسان به تعلیم قرآن بوده است، چنانکه از آیه سوره بقره نیز چنین استفاده می‏شود که خلقت آدم، به همان تعلیم اسماء بوده است.در نتیجه میان تعلیم و خلقت نسبت علّی و معلولی برقرار بوده و تعلیم، سبق و تقدم علّی و رتبی بر معلول خود(یعنی خلقت)دارد، گر چه تحقق وجودی آنها بطور توأمان بوده است، نظیر تقدم حرکت دست بر حرکت کلید که گفته می‏شود: «تحرک الید فتحرک المفتاح»دست چرخید و آنگاه کلید به گردش درآمد.حال آنکه، گردش دست و کلید بطور توأمان بوده و هیچ کدام بر دیگری در تحقق و وجود تقدم ندارد، لیکن گردش دست، بر گردش کلید، تقدم رتبی و علّی دارد.
    از این رو در آیه شریفه گفته شده است:«الرحمن، علم القرآن، خلق الانسان»


  13. تشكر

    مدير اجرايي (24-04-2012)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    September 2011
    شماره عضویت
    1687
    نوشته
    1,326
    تشکر
    2,008
    مورد تشکر
    3,309 در 1,118
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    لطیفه 5-قرآن آشنای دیرین انسان

    از آنجا که انسان حقیقت قرآن را، از حضرت رحمان تعلیم گرفته، آشنای دیرین آن حقیقت می‏باشد.که از این آشنایی، به«آشنایی فطری»نیز می‏توان یاد کرد.در نتیجه این قرآن نازل شده بر رسول گرامی(ص)در واقع ترجمان همان حقیقت فطری است که آدمی بدان آشنایی وجدانی دارد.

    با این توضیح می‏توان یکی از وجوه نامیدن«قرآن نازل شده»را به«ذکر»، دریافت(انا نحن نزلنا الذکر همانا ما ذکر را فرو فرستادیم)چه ذکر متوقف بر یک علم و آشنایی پیشین است که نسیان عارض آن شده باشد و این آشنایی، همان تعلیم فطری آدمی مر قرآن است.و این«قرآن نازل شده»یادآورنده همان علم پیشین آدمی می‏باشد.


  15. تشكر

    مدير اجرايي (26-04-2012)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    September 2011
    شماره عضویت
    1687
    نوشته
    1,326
    تشکر
    2,008
    مورد تشکر
    3,309 در 1,118
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    لطیفه 6-ذکر، وصف قرآن تنزیلی

    همانگونه که در لطائف پیشین نیز اشاره شد، قرآن کریم بر حسب مقامات مختلف، اسامی خاصی دارد، حال می‏گوییم:یکی از اسامی قرآن در مقام نزول»ذکر»است، لذا این«قرآن نازل شده»است که موصوف به وصف ذکر می‏باشد، چه اینکه در مقام نزول، قرآن، یادآورنده آن علم حقیقی است که آدمی تعلیم گرفت.وگرنه قرآن در آن مرتبه، «علم»است نه ذکر، در نتیجه این«قرآن تنزیلی»است که به وصف ذکر متصف می‏گردد.(تنزیل من رب العالمین) (9) چنانکه این مطلب از آیه شریفه نیز قابل استفاده است(انا نحن نزلنا الذکر)که می‏فرماید:«همانا ما ذکر را فرو فرستادیم»، که از قرآن در مقام نزول به ذکر تعبیر می‏آورد.بدین ترتیب قرآن، در مقام نزول، ذکر است و در مقام صعود، علم!
    _____________________________________

    (9)-سوره واقعه، آیه 80-سوره حافه، آیه 43.


  17. تشكر

    مدير اجرايي (26-04-2012)

  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    September 2011
    شماره عضویت
    1687
    نوشته
    1,326
    تشکر
    2,008
    مورد تشکر
    3,309 در 1,118
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    لطیفه 7-قرآن و قلب انسان کامل

    گفته شد که قرآن مظهر اسم شریف اللّه بوده، و مشتمل بر تمامی حقائق و معارف می‏باشد و نیز گفتیم که انسان کامل نیز مظهریت این اسم را داشته و از این رو با قرآن متحد است.حال به بیانی دیگر به تبیین این رابطه می‏پردازیم:

    در حکمت متعالیه بحث و ثابت شده که نفس آدمی اگر از قوه بدر آمده و فعلیت یابد، «عقل بسیط»گشته و در نتیجه مشتمل بر حقیقت همه اشیاء می‏گردد، چنانکه مرحوم صدرالمتألهین فرموده: «النفس اذا خرجت من القوة الی الفعل صارت عقلا بسیطا هو کل الاشیاء فذلک امر محقق ثابت عندنا» (10) .

    بنابراین ادعا که مبرهن نیز می‏باشد، انسان کامل واجد جمیع حقایق اشیاء بوده و صاحب«عقل بسیط» است و به این حقیقت در آیات و روایات مختلف به بیانهای گونه‏گون تصریح شده چنانکه در بعض روایات وارد شده که:«ما من شی‏ء الا و صورته تحت العرش»:هیچ چیز نیست مگر آنکه صورت [و حقیقت‏]آن در عرش موجود است.
    و در بعض دیگر آمده:«قلب المؤمن عرش الله»: قلب مؤمن عرش الهی است.
    جمع میان این دو سخن نتیجه می‏دهد که حقیقت هر چیزی در قلب مؤن موجود است.از اینرو، اهل معرفت، در سعه قلب انسان کامل سخنها بسیار گفته‏اند، از آن جمله عارف بزرگوار محیی الدین بن عربی گوید:«ان القلب-اعنی قلب العارف بالله- هومن رحمة الله، و هو اوسع منها، فانه وسع الحق جل جلاله و رحمته لا تسعه»: (11) قلب عارف از رحمت خداوند است و از آن وسیع‏تر است، زیرا قلب، گنجایش حق تعالی را داشته ولی رحمت خداوند چنین نیست.

    بدین سان، انسانی که به چنین مرتبه‏ای راه می‏یابد به تعبیر مرحوم حکیم سبزواری مظهر اسم شریف«لا یشغله شأن عن شأن»شده و بر تمامی عوالم و حقایق وجودی آگاه می‏گردد. (12)

    _____________________________________
    (10)-اسفار، صدر المتألهین شیرازی، طبع جدید، ج 3، ص 377.
    (11)-فصوص الحکم، محی الدین بن عربی، با تعلیقات ابوالعلا عفیفی، فص شعیبی، ص 119.
    (12)-رک:حاشیه اسفار، ملا هادی سبزواری، طبع جدید، ج 3، ص 378.



  19. تشكر

    مدير اجرايي (29-04-2012)

  20. Top | #10

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    September 2011
    شماره عضویت
    1687
    نوشته
    1,326
    تشکر
    2,008
    مورد تشکر
    3,309 در 1,118
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    و از آنجا که فلسفه را به«صیرورة الانسان عالما عقلیا بحیث یکون مضاهیا للعالم العینی»تفسیر کرده‏اند، بعضی حکیمان، همچون فارابی گفته‏اند که: «فیلسوف کامل امام است»چه، امام، همان انسان کاملی است که صاحب عقل بسیط بوده و مشتمل بر حقایق همه موجودات می‏باشد.چنانکه«امام مبین» در آیه شریفه‏«و کل شی‏ء احصیناه فی امام مبین»\} (13) را به امیر مومنان علی(ع)تفسیر کرده‏اند، که همان انسان کامل است.
    و از آنجا که قرآن، «کلمه جامعه»بوده(اعطیت جوامع الکلم)و مشتمل بر جمیع حقایق است، قلبی که حامل چنین کلام جامعی می‏شود، بایستی به وسعت آن، وسیع باشد و در این میان قلب انسان کامل-حضرت ختمی مرتبت(ص)-وسیع‏ترین قلبی است که ظرف نزول قرآن قرار گرفته(و انه لتنزیل رب العالمین نزل به الروح الامین علی قلبک) (14) و تاب تحمل قول ثقیل را دارد(انا سنلقی علیک قولا ثقیلا) (15) و به همین معنی در کلامی از امام حسن مجتبی(ع)اشاره شده که چون قلب رسول الله(ص) وسیع‏ترین قلبها بود، خداوند قرآن را بر آن فرو فرستاد.

    و قبلا نیز گفتیم که بعضی از اهل معرفت، لیلةالقدر در آیه شریفه‏«انا انزلناه فی لیلة القدر»\}را، وجود مقدس حضرت ختمی دانسته‏اند. (16)

    در کلامی از بایزید بسطامی نقل شده که می‏گوید: «لو ان العرش و ما حواه مأة الف الف مرة فی زاویة من زوایا قلب العارف ما احس بها» (17) :اگر عرش و آنچه که در آن است صد هزار هزار بار بر زاویه‏ای از زوایای قلب عارف فرود آید، آن را احساس نمی‏کند.

    شیخ اکبر محی الدین بن عربی ضمن نقل این سخن می‏گوید:«هذا وسع ابی یزید فی عالم الاجسام...فانه قد ثبت ان القلب وسع الحق» (18) این وسعت قلب بایزید در عالم اجسام است، نه آنکه غایت وسعت قلب باشد، چه ثابت شد که قلب وسعت حق تعالی را دارد.و از همینجا سرّ توصیف انسان کامل امیرالمؤمنین علی(ع)به قرآن ناطق و تفسیر امام مبین(کل شی‏ء احصیناه فی امام مبین)و نیز صاحب علم الکتاب(من عنده علم الکتاب) (19) و...به آن وجود مقدس معلوم می‏شود که خود آن حضرت ضمن اشاره به سینه مبارک فرمود:«ان هیهنا لعلما جمّا»(در این سینه علمی کامل و کثیر نهفته است)که این علم کامل چیزی جز همان حقیقت قرآن نیست. (20)
    _____________________________________
    (13)-سوره یس، آیه 12.
    (14)-سوره شعراء، آیه 195.
    (15)-سوره اسراء، آیه 107.
    (16)-رک:رشحات البحار، میرزا محمد علی شاه‏آبادی، ص 13 به بعد:مفاتیح الغیب، صدر المتألهین شیرازی، ط سنگی(به ضمیمه شرح اصول کافی)، ص 503.
    (17)-فصوص الحکم، فص اسحاقی، ص 88.
    (18)-همان مأخذ.
    (19)-سوره رعد، آیه 43.
    (20)-اسفار، ج 7، ص 34.


  21. تشكر

    مدير اجرايي (01-05-2012)

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi