نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: عملی که نزول بلا را حتمی می کند

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,820
    تشکر
    35,203
    مورد تشکر
    35,963 در 11,458
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    توجه عملی که نزول بلا را حتمی می کند


    عملی که نزول بلا را حتمی می کند



    امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: «کسى که خشنود شود به مصیبتى که به برادرش وارد شده، از دنیا بیرون نمى رود، تا اینکه او خود به همان مصیبت گرفتار شود و آزمایش گردد»




    عالم پر از حوادث ناگوار و مصیبت هاى گوناگون است، هر روز چرخ روزگار مصیبتى را متوجه فرد یا افرادى مى کند، همه هدفى براى تیرهاى بلا هستند، حال اگر کسى بر این باور باشد، بر ناراحتى و غم و مصیبت دیگران خشنود نمى شود، زیرا هر آن ممکن است تیرى شبیه آن دو را هدف قرار دهد. پرهیزگاران و اهل تقوى به خشنودى دیگران خشنود، و به ناراحتى دیگران ناراحت مى شوند، راضى نیستند حتى دشمنشان به مصیبت نشنید و اگر نشست مسرور نمى گردند، بلکه اگر راهى براى تسلّى او باشد، او را تسلى مى دهند.
    چطور انسان از بیچارگى دیگرى خشنود باشد و حال آنکه از صبح تا شام خود در معرض بلاها و حوادث ناگوار است و از لابه لاى تیرهاى خانمان سوز عبور مى کند.
    کسى که روح او با یاد خدا تلطیف شده، نمى تواند رنجشى در سیماى دیگرى ببینید، قلبى که محزن انوار الهى شد هرگز نمى تواند، از غم دیگران مسرور گردد، زیرا که این تاریکى است و قلب آنها تاریکى نمى پذیرد. از امام صادق(علیه السلام)است که فرمودند: «لا تُبْدى الشِّماتَةَ لاَخیک فَیَرْحَمُه اللّه و یَصیرها بِک»: «اظهار خشنودى به خاطر مصیبتى که به برادرت وارد شده، مکن، که خداوند او را مورد رحمت قرار مى دهد و شماتت را به تو برمى گرداند»(1) چنان دچار مصیبت شوى، که مردم تو را شماتت کنند و چیزى سخت تر از شماتت دشمن نیست، از حضرت ایوب(علیه السلام) پرسیدند، از این همه بلا و مصیبت که دیدى کدام سخت تر بود؟! نفرمود بیمارى و مرض و از دست دادن مال و فرزند، بلکه فرمود: «شماتة الاعداء»؛ «شماتت و خشنودى دشمنان».(2)
    و همین است که وقتى موسى(علیه السلام) از کوه طور بازگشت و دید مردم گوساله پرست شده اند و به برادرش اعتراض کرد، هارون گفت نزدیک بود مرا بکشند و مرا ضعیف کردند «فلا تُشْمِت بى الاعداء» : «تو با خشم و اعتراض به من، دشمنان را به من شاد مگردان».(3)
    امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: «مَنْ شَمَتَ بِمُصیبَة نَزَلَتْ بِاَخیه لم یَخْرُجْ مِنَ الدّنیا حتّى یُفْتَتَنُ»: «کسى که خشنود شود به مصیبتى که به برادرش وارد شده، از دنیا بیرون نمى رود، تا اینکه او خود به همان مصیبت گرفتار شود و آزمایش گردد».(4)
    در روایتى از رسول گرامى (صلی الله علیه و آله) است که وقتى اهل بلا و مصیبت را دیدید، شکر و سپاس خدا کنید که شما به مصیبت گرفتار نشدید، ولى نگذارید آنها بشنوند، زیرا ناراحت مى شوند.(5) یعنى هم متأثر شوید به حال آنها و هم خود شاکر باشید که دچار مصیبت نشده اید

    شماتت به مؤمن علاوه بر این، مایه شکستن قلب مؤمن و محزون کردن و مجروح آن مى شود، که نیز مخالف مقصود خداوند است، او مى خواهد قلب مؤمنین مسرور شود، و از این رو به کسى که به قلب مؤمن ادخال سرور کند پاداش مى دهد. گاهى شماتت، به قلب انسان چنان مى کند، که شمشیر و نیزه نمى کند، بى جهت نیست که امام سجاد(علیه السلام) این قدر نالیدند، وقتى از ایشان سؤال شد، کجا سخت تر به شما گذشت؟! سه بار فرمود: «الشام، الشام؛ الشام»: زیرا در شام بسیار مردم بر حال ما خوشحال بودند و زخم زبان زدند»!
    درد از دست دادن پدر و برادران و اسارت زن و بچه ها، این قدر تحت الشعاع قرار گرفت که از آنها شکایت نکردند و سخن از شام گفتند!در روایتى از رسول گرامى (صلی الله علیه و آله) است که وقتى اهل بلا و مصیبت را دیدید، شکر و سپاس خدا کنید که شما به مصیبت گرفتار نشدید، ولى نگذارید آنها بشنوند، زیرا ناراحت مى شوند.(5) یعنى هم متأثر شوید به حال آنها و هم خود شاکر باشید که دچار مصیبت نشده اید.
    مؤمن واقعى آن است که از مصیبت دیگران خشنود نشود و از وارد شدن حوادث ناگوار نسبت به خود و خانواده اش جزع و فزع نکند.
    بقول آن شاعر در وصف فردى مى گوید:
    فَلَستَ تراه شامتا بمصیبة و لا جَزَعاً مِنْ طارِقِ الحَدَثان
    «نمى بینى او را که خشنود به مصیبت دیگرى شود و نمى بینى از شرور کوبنده جزع و فزع کند».(6)
    مرحوم الهى، در ذیل این فراز (و لا یشمت بالمصائب) مى گوید:
    نیازارد کسى را از نکوهش که خوب آزار دید از چرخ سرکش
    ور از دهرش هزاران گونه رنج است نه بر دل بار و نى بر رخ شکنج است
    فلک بر جام اقبالش زند سنگ که گردد از هجوم غصه دلتنگ
    نگردد زشت لیکن نیک نامش فزون گردد زِهَر سختى مقامش
    دلش آزاد شد از دام اوهام دو زلف یار گشت آن مرغ را دام
    الهى دام بگسل دانه بگذار برون شو زین قفس برطرف گلزار
    پی نوشت ها :
    1. اصول کافى، جلد 2، صفحه 359، سفینة البحار، جلد 1، صفحه 714 ـ شرح نهج البلاغه خوئى ذیل همین فراز، جلد 12، صفحه 154.
    2. سفینة البحار، جلد 1، ماده «شمت»، صفحه 714.
    3. سوره اعراف، آیه 150.
    4. اصول کافى، جلد 2، صفحه 359 و شرح نهج البلاغه خوئى ذیل همین فراز و در سفینة البحار، جلد 1، صفحه 714 این روایت را آورده و در آخر لفظ «یفقتتن به» دارد.
    5. شرح نهج البلاغه خوئى، ذیل همین فراز.
    6. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 10، صفحه 160.
    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


    منبع : کتاب اخلاق در نهج البلاغه ج

    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  2. تشكرها 3

    مدير اجرايي (27-04-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    کارشناس پاسخگوی سایت
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2970
    نوشته
    89
    تشکر
    56
    مورد تشکر
    448 در 86
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض شماتت

    امام سجاد عليه السلام در صحيفه سجاديه ص56 پناه مي برد به خدا از شماتت دشمنان وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاء و پناه ميبريم بتو از شماتت و شاد شدن دشمنان‏

    در ترجمه وشرح مختصري كه مرحوم فيض الاسلام دارد در صفحه 84 اين مطلب را آورده :از حضرت ايّوب عليه السّلام پرسيدند: از آنچه بر تو گذشت كدام سختتر بود؟ فرمود: شماتت دشمنان‏

    عدة الداعي و نجاح الساعي، ص: 243 دارد كه :روايت طولاني از رسول اكرم صلي الله عليه وآله آورده كه در قسمتي از ان روايت اين گونه مي فرمايد: اعمال بنده نظير نماز و زكات و حج و عمره را بالا برده تا به آسمان ششم مى‏ رسند كه فرشته مى‏ گويد: بايستيد، من صاحب رحمت هستم، اين عمل را بر صورت صاحبش بزنيد و چشمانش را كور نماييد، چون او بر چيزى رحم نمى‏ كرد، اگر به بنده‏اى از بندگان خدا گناه اخروى يا ضرر دنيوى مى‏ رسيد، صاحبش را شماتت مى‏ كرد، پروردگارم به من فرمان داده كه نگذارم عملش از من تجاوز كن

    وَ تَصْعَدُ الْحَفَظَةُ بِعَمَلِ الْعَبْدِ مِنْ صَلَاةٍ وَ زَكَاةٍ وَ حَجٍّ وَ عُمْرَةٍ- فَيَتَجَاوَزُونَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ السَّادِسَةِ فَيَقُولُ الْمَلَكُ قِفُوا أَنَا صَاحِبُ الرَّحْمَةِ- وَ اضْرِبُوا بِهَذَا الْعَمَلِ وَجْهَ صَاحِبِهِ وَ اطْمِسُوا عَيْنَيْهِ لِأَنَّ صَاحِبَهُ لَمْ يَرْحَمْ شَيْئاً إِذَا أَصَابَ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ ذَنْبٌ لِلْآخِرَةِ أَوْ ضُرٌّ فِي الدُّنْيَا شَمِتَ بِهِ- أَمَرَنِي بِهِ رَبِّي أَنْ لَا أَدَعَ عَمَلَهُ يُجَاوِزُنِي‏


    در شب عاشورا هم حسين عليه اسلام زينب رادعوت به ارامش ميكند تا مورد شماتت دشمن قرار نگيرد راوى گويد: حسين عليه السّلام نشسته بود كه به خوابگونه‏اى فرو رفت و بعد بيدار شد و فرمود: «خواهرم، در اين ساعت در رؤيا جدّم محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و پدرم على عليه السّلام و مادرم فاطمه عليها السّلام و برادرم حسن عليه السّلام را ديدم كه مى‏ فرمودند: اى حسين عليه السّلام تو بزودى نزد ما مى ‏آيى. و در روايتى: فردا نزد مايى. راوى گويد: زينب به صورت خود نواخت و صيحه بر آورد. حسين عليه السّلام فرمود:

    «آرام باش، ما را مورد شماتت دشمن قرار مده». مَهْلًا لَا تُشْمِتِي الْقَوْمَ بِنَا اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، ص: 90

    در كتاب تحفة الأولياء (ترجمه أصول كافى)، ج‏4، ص: 75 در پاورقي در معني شماتت چنين نوشته است شَماتت‏- به فتح شين-، شادى كردن است بر مكروهى كه به دشمن رسد. (مترجم)

  5. تشكرها 3

    مدير اجرايي (16-08-2012)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    پرهیز از شماتت دشمن

    مهر ۱۰ حكايت هاي گلستان سعدي: در فوايد خاموشي
    بازرگانى در یکى از تجارتهاى خود، هزار دینار خسارت دید، به پسرش ‍ گفت : ((این موضوع را پنهان کن ، مبادا به کسى بگویى . ))پسر گفت : اى پدر! از فرمانت اطاعت مى کنم ، ولى مى خواهم بدانم فایده این نهانکارى چیست ؟
    پدر گفت : تا مصیبت دو تا نشود، ۱ – خسارت مال ۲ – شماتت همسایه و دیگران .
    مگوى انده خویش با دشمنان
    که لا حول گویند شادى کنان

  7. تشكر


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    جواب امام سجاد علیه السلام به شماتت دشمنان


    مورخین نوشته‏اند: ابراهیم پسر طلحه (از بلواگران جنگ جمل) در آن هنگام در شام بود. خود را به کاروان اسرای اهل بیت رساند. چون علی بن الحسین علیهما السلام را دید، از حضرت پرسید:
    علی بن الحسین علیهما السلام! حالا چه کسی پیروز است؟ (گویا فرزند طلحه شکست پدرش در جنگ با علی‏ابن ابی‏طالب‏علیهما السلام را در برابر چشمانش مجسم کرد و از روی انتقام‏جویی چنین گفت.)
    امام سجاد علیه السلام فرمود:
    «اگر می‏خواهی بدانی ظفرمند کیست؟ هنگام نماز، اذان و اقامه بگو.»

    پاسخ کوتاه، اما کوبنده امام سجاد علیه السلام به پسر طلحة بن عبیدالله، پیامی ژرف به همراه داشت. به او فهماند که جنگ ما در گذشته و حال برای عزت و قدرت دنیایی نبود که اکنون ما شکست‏خورده باشیم و تو و یزید فاتح باشید. قیام ما برای زنده ماندن پیام وحی و رسالت‏بود و تا زمانی که از ماذنه‏ها، ندای اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله به گوش رسد و مسلمانان برای نماز خویش در اذان و اقامه، این شعارها را تکرار کنند، ما پیروزیم.

    امام سجاد در مجلس یزید

    یزید بن معاویه - لعنة الله علیه - که از پیروزی سرمست و خود را فاتح نهضت کربلا می‏دانست، دستور برپایی مجلسی را داد تا با تشریفات خاصی اسیران اهل‏بیت‏علیهم السلام را وارد کنند و او اهل بیت را تحقیر کند. ماموران دربار موظف شدند که قافله اسرا را با ریسمان به یکدیگر ببندند و علی بن الحسین علیهما السلام را که بزرگ ایشان بود، با زنجیر ببندند و وارد مجلس یزید کنند. مراسم اجرا شد. کاروان اسیران، وارد مجلس یزید شدند. غبار غم و اندوه و درد بر چهره اسرا نشسته، لبخند غرور و شادی بر چهره یزید و اطرافیانش نمایان بود. امام زین‏العابدین علیه السلام سکوت را جایز ندانست. همین که چشم مبارکش به چهره خبیث‏یزید افتاد فرمود:
    «انشدک الله یا یزید ما ظنک برسول الله لو رانا علی هذه الحالة; ای یزید تو را به خدا سوگند، اگر رسول خدا ما را بر این حال مشاهده کند با تو چه خواهد کرد؟»
    امام علیه السلام با کوتاه‏ترین جمله، بلندترین پیام را به حاضرین در مجلس یزید منتقل می‏کند.
    مردم شام که یزید را خلیفه رسول الله‏صلی الله علیه وآله می‏دانستند و برای پیامبرصلی الله علیه وآله احترام قائل بودند، با این فرمایش امام علیه السلام از خود می‏پرسند: مگر میان اسیران با پیامبر نسبتی هست؟
    سخنان امام سجاد علیه السلام چنان ضربه‏ای بر ارکان حکومت‏یزید وارد کرد که سبب رسوایی او شد و او دستور داد غل و زنجیر از دست و پا و گردن امام زین‏العابدین‏علیه السلام باز کنند.
    یزید همچنان مست غرور است. چون ماموران سر سیدالشهداء را پیش یزید گذاردند، به شعر حصین بن حمام مری تمثل جست:
    «یغلقن هاما من رجال اعزة
    علینا و هم کانوا اعق و اظلما;
    [شمشیرها] سر مردانی را می‏شکافند که نزد ما گرامی هستند [ولی چه می‏توان کرد که] آنان در دشمنی و کینه‏توزی پیش‏دستی کردند!»
    امام سجاد علیه السلام در جواب یزید فرمود: «ای یزید! به جای شعری که خواندی، این آیه را از قرآن بشنو که خداوند می‏فرماید:
    «ما اصابکم من مصیبة فی الارض و فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک علی الله یسیر. لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و الله لایحب کل مختال فخور»; «نرسد هیچ مصیبتی در زمین و نه در جان‏های شما مگر آن که در لوح محفوظ است پیش از آن که آن را پدید آریم. به درستی که آن بر خدا آسان است، تا بر آنچه از شما فوت شد غمگین نشوید و به آنچه به شما داد شاد نشوید، خدا متکبران را دوست ندارد.»
    یزید که منظور امام علیه السلام و پیام آیه را دریافته بود، به شدت خشمگین شد و در حالی که با ریش خود بازی می‏کرد، گفت: آیه دیگری هم در قرآن هست که سزاوار تو و پدر توست:
    «و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر»; «هر مصیبتی که به شما برسد، نتیجه دست‏آوردهای خود شماست و خدا بسیاری را عفو می‏کند.»
    و سپس خطاب به علی بن الحسین علیهما السلام گفت: علی، پدرت، پیوند خویشاوندی را برید و حق مرا ندیده گرفت و بر سر قدرت با من به ستیز برخاست، خدا با وی آن کرد که دیدی.

    امام سجاد علیه السلام مجددا آیه «ما اصابکم من مصیبة ...» را تلاوت کرد.
    یزید به پسرش (خالد) گفت: پاسخ او را بگو. خالد ندانست چه بگوید و یزید مجددا آیه‏ای را خواند که قبلا متعرض آن شده بود.
    یزید انتظار داشت که امام سجاد علیه السلام در برابر اهانت‏ها و کردار زشت او سکوت کند، ولی حضرت پیش رفت و در برابر یزید ایستاد و فرمود:
    «طمع نداشته باشید که ما را خوار کنید و ما شما را گرامی بداریم. شما ما را اذیت کنید و ما از اذیت‏شما دست‏برداریم. خدا می‏داند ما شما را دوست نداریم و اگر شما ما را دوست ندارید، سرزنشتان نمی‏کنیم.»

    یزید که به بن‏بست رسیده بود، گفت: راست گفتی لیکن پدر و جد تو خواستند امیر باشند. سپاس خدا را که آنان را کشت و خونشان را ریخت. سپس سخن قبلی خود را تکرار کرد که: علی، پدرت، خویشاوندی را رعایت نکرد و حق مرا نادیده گرفت و در سلطنت من با من به نزاع برخاست و خدا چنان کرد که دیدی.
    علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: «ای پسر معاویه و هند و صخرا! پیش از این که به دنیا بیایی پیغمبری و حکومت از آن پدر و نیاکان من بوده است. روز بدر، احد و احزاب، پرچم رسول الله‏صلی الله علیه وآله در دست پدر من بود و پدر و جد تو پرچم کفار را در دست داشتند. سپس فرمود: ای یزید! اگر می‏دانستی چه کرده‏ای و بر سر پدر و برادر و عموزاده‏ها و خاندان من چه آورده‏ای به کوه‏ها می‏گریختی و بر ریگ‏ها می‏خفتی و بانگ و فریاد بر می‏داشتی.»

    یزید از خطیب دربار خواست تا بر منبر رود و از امام حسین علیه السلام و حضرت علی‏علیه السلام بد بگوید و او طبق دستورش عمل کرد.
    امام سجاد علیه السلام از گستاخی خطیب برآشفت و فرمود:
    «خداوند جایگاهت را آتش دوزخ قرار دهد.»
    هنگامی که سخنان خطیب مزدور به پایان رسید، امام سجاد علیه السلام خطاب به یزید گفت: «سخنگوی شما آن چه را خواست، به ما نسبت داد. به من هم اجازه بده تا با مردم سخن بگویم.»
    ابتدا یزید رضایت نداد تا این که بنا به اصرار اطرافیان و حاضران در مجلس و یکی از فرزندان خلیفه، یزید به امام علیه السلام اجازه داد و گفت: منبر برو و از آن چه پدرت کرد، معذرت بخواه.

    خطبه معروف امام عارفان

    امام سجاد علیه السلام از پله منبر بالا رفت و خطبه‏ای را با نوای گرم توحیدی بیان کرد که در این جا به فرازی از آن خطبه می‏پردازیم:
    «انا بن مکة و منی، انا بن الزمزم و الصفا; انا بن محمد المصطفی; انا بن علی المرتضی; انا بن فاطمة الزهراء ...;

    من فرزند مکه و منایم; من فرزند زمزم و صفایم; من فرزند محمد مصطفایم; من فرزند علی مرتضایم; من فرزند فاطمه زهرایم ... . »
    امام زین‏العابدین همچنان به معرفی خویش ادامه داد، تا آن جا که صدای مردم به گریه بلند شد و ارکان کاخ یزید به لرزه درآمد و یزید از تحت تاثیر قرار گرفتن مردم سخت‏بیمناک شد، از این رو برای قطع کردن سخنان امام علیه السلام به مؤذن دستور اذان داد.
    مؤذن دربار برخاست و با صدایی که همه می‏شنیدند، اذان گفت.
    وقتی به اشهد ان محمدا رسول الله‏صلی الله علیه وآله رسید، امام که هنوز بر بالای منبر قرار داشت، خطاب به یزید فرمود: «ای یزید! این محمدصلی الله علیه وآله که هم اکنون نامش را مؤذن بر زبان آورد و به پیامبری او گواهی داد، جد توست‏یا جد من است؟ اگر بگویی پیامبرصلی الله علیه وآله جد توست، دروغ گفته‏ای و کفر ورزیده‏ای و اگر باور داری که پیامبرصلی الله علیه وآله جد من است، پس چرا و به چه جرمی خاندان او را کشتی؟»
    آری بزرگ مبلغ نهضت عاشورا رسالت‏خویش را به نحو شایسته ایفا نمود و چهره مجلس را با تبلیغ رسای خود دگرگون کرد و مجلس یزید با رسوایی خاندان بنی‏امیه و یزید بن معاویه پایان یافت

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi