- عمل سومين عاملي که موجب رشد تکامل انسان ميشود عمل است.
در زندگي عوامل و عناصر متضاد و متخالفي وجود دارد که همواره انسان را به مبارزه و عمل ميکشاند و و نه تنها انسان ، که در پيامون محيط حيوان نيز موانع و عوامل گوناگوني در کارند که او را به مبارزه و انتخاب مي کشانند. انسان همواره در تلاش است تا در گير و دار زندگي به گونه اي خود را به سرمنزل مقصود کشاند ، و چون موجودي آگاه و صاحب اختيار است همواره بر سرچند راهيهاي انتخاب قرار ميگيرد ، و به ناگزير ميبايست راه و مسير مشخصي را براي خود انتخاب کرده و بر اساس آن دست به عمل بزند.
انسان موجودي از پيش ساخته شده نيست که راه زندگي او را ديگري تعيين کرده باشد . وي موجودي است که بايد با انتخاب و عمل خويش خود را بسازد . او در ميان تمام پديده هاي آفرينش تنها موجودي است که امکانها و راههاي بسيار برايش وجود دارد و تا در برابر آنها موضعگيري نکند و دست به عمل نزند ، رشد پيدا نميکند. توجه به علم و اصالت آن در زندگي و لزوم آن براي انسان از جمله مسائلي است که در اکثر مکتبهاي عقيدتي و سيستمهاي فکري به ان توجه دقيق شده است براي نمونه مي توان از مکتب مارکسيسم نام برد.
مارکسيسم کار و عمل را يکي از ابعاد مهم فعاليتهاي نوع انسان ميداند، چراکه در ميان همه موجودات جهان تنها انسان است که با طبيعت رابطه برقرار کرده ، با عمل و کار خويش به دگرگوني آن مي پردازد ، ودر اين ميان خود نيز دگرگون مي شود به عبارت ديگر کار و عمل ، انسان را ساخته و به وجود او شکلي متناسب با ابزار توليد و روابط اجتماعي حاکم بر جامعه مي بخشد . از نظر مارکس انسان به وسيله کار و آن هم بارهايي از کار تخصصي ميتواند با جامعه و محيط ارتباط بر قرارکرده ، خود را تام و تمام سازد .البته انسان زماني مي تواند بوسيله کار ، خود را کامل سازد که در فرايند کار خويش ، با آگاهي و توجه به کار عمل کند ، نه آنکه همچون نظام سرمايه داري بوسيله کار ناآگاهانه خود را تباه کرده و مسخ نمايد.
اين نکته در انديشه مارکس قابل تأکيد است که انسان بايد در جهت شرايط حاکم بر تاريخ دست به انتخاب و عمل بزند. آدمي بايد شرايط تاريخي را بشناسد و در مسير ان عمل کند ، اما اينکه چگونه ميتوان مسير تاريخ را شناخت ، به گمان مارکس آنهم از راه عمل ميسر است ، يعني بايد ار برج عاج خويش به در آمد و به کوچه و بازار رفت تا در ميان مردم حقيقت را پيدا نمود.
خلاصه اينکه در اين مکتب انسان بايد بوسيله کار و عمل خود در مسير تاريخ خويشتن را بسازد
مکتب اگزيستانسياليزم، بويژه طرفداران سارتر نيز انتخاب و عمل را عنصر اصلي سازندگي انسان ميدانند.به بيان ديگر اين مکتب انسان را چيزي جز انتخاب و عمل نمي داند . در اين مکتب بشر همان است که از خود ميسازد . و انسان نه تنها مسئوليت خود را به دوش دارد که با انتخاب و عمل خود مسئوليت کلي انسانها را به نيز برعهده ميگيرد.، انسان با انتخاب راه خود ، راه همه آدميان را تعيين ميکند . بدين معنا که هر فرد بايد با خود بينديشد که آيا راضي است انتخاب او به عنوان ملاک براي رفتارديگران باشدبه گونه اي که به عنوان يک قاعده و اصل اخلاقي درآيد يا نه؟
همانگونه که اشاره کرديم عمل از نظر قرآن از آنچنان اهميتي برخوردار است که موجب رشد و تکامل انسان شناخته شده است . به عبارت ديگر عمل سازنده شخصيت انسان است.((لکلٍّ درجاتٌ ممّا عملوا)) براي هر کس بر اساس آنچه کرده است درجاتي است(انعام 132)
آيه فوق مراتب و درجات کمال انساني را در رابطه با عمل مطرح مي نمايد. در واقع اعمال انسان موجب شکوفايي استعدادهاي نهفته در روح و روان انسان ميشود اعمال مثبت موجب رشد استعدادهاي مثبت ميشود و اعمال منفي نيز موجب به فعليت رسيدن استعدادهاي منفي انسان ميشود. به بيان ديگر اعمال مومن موجب ميشود تا در حد غرايز و ((خود طبيعي)) باقي بماند.
ويژگيهاي عمل در قرآن
براي اينکه فرق بين عمل از ديدگاه قرآن و مکاتب بشري آشکار گردد به ويژگيهاي عمل در قرآن مي پردازيم:
از نظر قرآن کريم عملي قابل قبول است که نسان را به سوي شاه راه هدايت کشاند يعني فقط عمل صالح در قرآن قابل قبول است . عملي که همواره با ايمان باشد و انسان را بسوي نور بکشاند و از ظلمت کفر نجات دهد.(( انّ الذّين آمنوا وَعملواالصّالحات يهديهم ربُّهم بايمانهم)) همانا کساني که ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند پروردگارشان آنان را با ايماني که دارند هدايت مي نمايد.(يونس9)
اين ويژگي عمل درست مخالف طرز تفکر مکاتبي چون مارکسيسم و اگزيستانسياليزم است، چراکه در اين مکاتب اطلاً عمل صالح مطرح نمي شود ،يعني عمل هدايتگرانه مورد نظر آنها نيست.آري در اسلام عمل و انتخاب مطرح است ، اما نه هر عمل و انتخابي .
اسلام مانند اگزيستانسياليزم نيست که به انسان بگويد بر طبق خواسته ات عمل کن و هر عملي را که به نظر تو صحيح بود را انجام بده ، بدون آنکه ملاکي را براي درستي يا نادرستي عمل ارائه دهد. در قرآن براي اعمال ورفتار انسان ملاک و معيار وجود دارد ، قرآن هر عمل و امهات را نمي پذيرد ، بلکه آن عملي را ميپذيرد و موجب تکامل انسان ميداند که صالح باشد نه غير صالح.
يکي ديگر از ويژگيهاي عمل که قبلاً نيز به ان اشاره شد اين است که عمل انسان مورد نظارت خداوندي است.(( انَّالله بما تعملونَ بصيرٌ))خداوند به آنچه شما انجام مي دهيد آگاه است (بقره110)
آيات گوناگوني ازقرآن روي اين مسئله تأکيد دارد که هر حرکت و فعاليتي که از انسان سر بزند مورد نظارت خداوند است . و به راستي که نظارت الهي يکي از مهمترين عوامل براي رشد و تکامل است . انسان از ديدگاه قرآن کريم به خود رها شده نيست تا هر گونه که خواست دست به انتخاب و عمل بزند و هيچ کس مراقب او نباشد .
يکي ديگر از ويژگيهاي عمل در قرآن اينست که قرآن به کيفيت عمل توجه دارد ،نه کثرت آن.(( الّذينَ يلمزونَ المطوِّعينَ منَ المؤمنينَ فيالصّدقاتِ والّذينَ لايجدونَ الّا جُهدهم فَيسرونَ منهمسخرَاللهُ منهموَلهم عَذابُ اليمٌ)) کسانيکه از صدقات مؤمنان مطيع عيبجويي مي کنند و آنهايي را که جز به مقدار تواناييشان ندارند مسخره مي کنند ، خدا آنها را مسخره مي کند و براي آنها عذاب دردناکي است.(توبه 79)
هنگاميکه پيامبر ميخواست نيروهاي خود را براي مبارزه با دشمنن اسلام در جنگ تبوک آماده سازد ، نياز به کمک مالي مردم داشت . پيامبر از مردم خواست تا هر کس به اندازه تواناييش مقداري پول يا کالا به ارتش اسلام کمک کندو در ميان افرادي که کمک کردند فردي به نام ابو عقيل انصاري بود که با کار اضافي در شب دو من خرما تهيه کرد و يک من آن را خدمت پيامبر آورد و تقديم کرد در اين هنگام منافقان ، ابوعقيل و افرادي را که در حد توانايي خود به مقدار ناچيزي کمک کرده بودند به باد مسخره گرفتند در همين حال آيات فوق نازل شد و آنها را شديداً تهديد به غذاب کرد و به آنها فهماند که صدقه اي کوچک همراه با اخلاص در نزد خداوند باارزشتراست از صدقه اي که کميت آن بسيار ،اما از اخلاص تهي است.(( وادعوهُ مخلصينَ لَهُ الدّينَ)) و او(خدا) را از سر اخلاص بخوانيد (اعراف29)
((قل انّي اُمرتُ ان اعبدَ اللهَ مخلصينَ لهُ الدين و َلو کِرهَ الکافرونَ)) (اي پيامبر) بگو من مامورم که خدا را پرستش کنم و دين را براي او خالص گردانم(زمر 13)
اسلام به کيفيت کار اهميت مي دهد نه کميت آن ، چه بسا افرادي که عمل بسيار زيادي انجام مي دهند اما چون عمل آنها از اخلاص تهي است فاقد ارزش است (( الّذي خلق الموت َ وَ الحيوه ليبلوکم ايّکم اَحسنُ عملاً و هو عزيز الغفور ُ))خدايي که مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد که کدامتان داراي بهترين عمل هستيد و او عزيز و آمرزنده است (ملک2)
آيه فوق نيز روي اين نکته تأکيد دارد که ارزش در احسن بودن ان است ، نه اکثر بودن آن ، يعني عملي با ارزش است که از نظر کيفيت خوب ابشد نه از نظر کميت ، چراکه آيه مي گويد احسن عملاً نه اکثر عملاً
از ديگر ويژگيهاي عمل در قرآن اينست که عمل خوب پاداش دارد (( من جاءَ بالحسنه فله عشرُ اَمثالها وَمن جاءَ بالسّيّئهِ فلا يجزي الّا مثلها وَهم لايظلمونَ)) هر کس کار نيکي بياورد ده برابر آن پاداش خواهد يافت و کسيکه کار بدي بياورد جز به مقدار آن کيفر نخواهد ديد و ظلم وستمي بر آنها نخواهد شد(انعام 160) بنابر آيه فوق عمل صالح انسان ده برابر پاداش خواهد داشت يعني کسيکه به عمل مثبت دست بزند ده برابر پاداش بدست خواهد آورد ، و کسيکه عمل منفي انجام دهد جز به همان اندازه مجازات نخواهد شد. اين آيه حداقل پاداش عمل را ذکر مي کند ، به اين معنا که اگر کسي عمل خوبي انجام دهد حداقل ده برابر پاداش خواهد گرفت. در صورتيکه اعمالي مانند انفاق از نظر قرآن داراي هفتصد برابر پاداش است.
بهادر آرين مهر. مسئول روابط عمومي آباده فارس