صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 32

موضوع: ادله اثبات امامت

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    در روایتى كه خود عامّه به صحّت آن اعتراف نموده اند از بكیر بن مسمار نقل شده است كه گفت :

    از عامر بن سعد شنیدم كه معاویه به سعد بن ابى وقاص گفت : چه چیز مانع تو از سبّ ( ناسزا گفتن ) به پسر ابى طالب است ؟

    گفت : هر زمان كه به یاد مى آورم سه چیز را كه رسول خدا براى او فرمود ـ كه هر آینه یكى از آنها براى من از حمرنعم ] و هر مال نفیسى [ محبوب تر است ـ نمى توانم او را ناسزا بگویم .

    معاویه گفت : یا ابااسحاق آن سه چیز چیست ؟


    ابواسحاق گفت : سبّ نكنم او را ، هر زمان كه به یاد مى آورم كه وحى بر رسول خدا نازل شد ، پس دست على و دو فرزندش و فاطمه را گرفت ، و آنها را زیر كساء و لباس خود برد ، و سپس فرمود : پروردگارا همانا اینان اهل بیت من هستند .


    و سب نكنم او را هر زمان كه به یاد مى آورم ، حضرت رسول (صلى الله علیه وآله وسلم) على را در غزوه تبوك باقى گذاشت ، پس على به حضرت عرض كرد : آیا مرا با كودكان و زنان باقى مى گذارى ؟

    حضرت رسول (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : آیا راضى نمى شوى كه تو نسبت به من به منزله هارون از موسى باشى بجز این كه پیامبرى بعد از من نیست .


    و سب نكنم او را هر زمان كه روز خیبر را به یاد آورم كه حضرت رسول (صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود : هر آینه این پرچم را به مردى خواهم داد كه خدا و رسول خدا را دوست مى دارد ، و خداوند به دست او پیروزى مى آورد ، پس همه ما سركشیدم كه ببینیم چه كسى مورد


    نظر حضرت است ؟ پس حضرت فرمود : على كجاست ؟ گفتند : او چشم درد دارد . فرمود : او را بخوانید ، پس او را خواندند ، پس حضرت با آب دهان مباركش به صورت او مالید ، و پرچم را به او داد ، و خداوند به دست او مسلمین را پیروزى داد .
    راوى مى گوید : به خدا قسم ، تا زمانى كه سعد بن ابىوقاص در مدینه بود ، معاویه به او هیچ چیز نگفت .۵۵
    حاكم نیشابورى مى گوید : بخارى و مسلم هر دو بر صحّت حدیث مؤاخاة و حدیث رایت ( پرچم ) اتّفاق دارند .۵۶

    بخارى از سهل بن سعد نقل مى كند ، كه گفت : حضرت رسول (صلى الله علیه وآله وسلم) در روز خیبر فرمودند : هر آینه فردا این پرچم را به مردى مى دهم كه خداوند فتح و پیروزى را به دست او خواهد آورد ، او خدا و رسول خدا را دوست دارد ، و خدا و رسول خدا او را دوست دارند .

    پس همه شب را تا به صبح ، با اضطراب به سر بردند ، كه آیا حضرت رسول (صلى الله علیه وآله وسلم)پرچم را به چه كسى عطا خواهد فرمود .
    صبح كه شد ، همه به سوى حضرت رفته امید داشتند كه پرچم به آنان داده شود .

    حضرت فرمود : على بن ابى طالب كجاست ؟ گفته شد : از درد چشم رنج مى برد ; فرمود : او را بیاورید .

    پس على آمد ، و حضرت آب دهان مبارك خود را به چشم او مالید و دعا فرمود ، و درد برطرف شد ، گویا اصلاً درد و مرضى در او نبود .

    سپس پرچم را به او داد . و على عرض كرد : یا رسول الله با آنها آنقدر جنگ خواهم كرد تا مثل ما شوند ( ایمان بیاورند ) ; پس حضرت علیه الصّلاة و السّلام فرمود : با نرمى و ثبات و بدون عجله نفوذ كن تا به میدان آنها برسى ، پس آنها را به اسلام دعوت نما ، و آنها را به آنچه بر ایشان واجب است از حق الله اخبار كن . پس قسم به خدا ، هر آینه اگر خداوند به تو یك نفر را هدایت كند ، براى تو بهتر از این كه حمرنعم و مال نفیس براى تو باشد .۵۷

    مخفى نیست كه كلام حضرت رسول (صلى الله علیه وآله وسلم) : « كه هر آینه پرچم را به كسى خواهم داد كه خدا و رسول خدا را دوست دارد ، و خدا و رسول خدا او را دوست دارند » ، كاشف از این است كه در اصحاب حضرت غیر از على (علیه السلام) هیچ كس متصف به این صفت نبوده است ، و گرنه تخصیص حضرت رسول (صلى الله علیه وآله وسلم) على (علیه السلام) را به این وصف بدون مخصص مى بود ، و ساحت قدس آن حضرت از آنچه عقلاً و شرعاً باطل است ، پاك و منزّه است .


    این اعطاى پرچم و پیروزى به دست على (علیه السلام) خود تفسیر حدیث منزلت است، كه دلالت دارد بر این كه على (علیه السلام) كسى است كه خداوند پشت پیغمبر خود را به او محكم كرد ، و بازوى رسول خود را به او كمك نمود .

    و كلام حضرت (صلى الله علیه وآله وسلم) كه فرمود : پروردگار به دست على پیروزى را مى آورد ، حكایت از این مى كند كه فعل خداوند متعال بر دست على بن ابى طالب جارى شد ، آنچنان كه بر دست رسول خدا نیز جارى شد ، آنجا كه مى فرماید : ( وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَكِنَّ اللهَ رَمَى ) ،۵۸ و از خود حضرت على (علیه السلام) نقل شده كه فرمود :
    « والله من درِ خیبر را به قوه جسدانى نكنده ام » ۵۹ .


    آرى آن كس كه پروردگار متعال به ید او خیبر را فتح مى كند ، همان یدالله است ، آیا بازوى بهترین خلق الله جز به یدالله قابل محكم شدن است ؟ ( إِنَّ فِى ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ )۶۰ » .


    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    حدیث سوم
    حدیثى است كه عامه و خاصه آن را نقل نموده اند ، و ما به آنچه حاكم نیشابورى در مستدرك۶۱ و ذهبى در تلخیص۶۲ از بریده اسلمى نقل كرده اكتفا مى كنیم كه گفت:
    با على به غزوه اى به یمن رفتم، و از او جفوه اى ـ ناخوشایندى ـ دیدم، بر رسول خدا وارد شدم، على را یاد كردم و خورده بر او گرفتم، دیدم رخسار رسول خدا متغیر شد، پس گفت: یا بریده، آیا من سزاوارتر نیستم به مؤمنین از خودشان؟
    گفتم: بلى، یا رسول اللّه فرمود:
    هر كس كه من مولاى اویم پس على مولاى اوست.


    این همان بیان حضرت در غدیرخم است كه در این مقام به بریده هم فرموده است.
    اكابر محدّثین و مورّخین و مفسّرین۶۳ واقعه غدیرخم را به تناسب ارتباط این واقعه با موضوع فنّ خود ذكر كرده اند، بلكه بزرگان اهل لغت نیز در كتب لغت آن را آورده اند .
    ابن درید در جمهرة اللغة مى گوید:« غدیر معروف، و هو الموضع الذى قام فیه رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) خطیباً یفضّل امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(علیه السلام) ».۶۴
    در تاج العروس ذیل كلمه « ولىّ » مى گوید: « الذى یلى علیك امرك ... و منه الحدیث: من كنت مولاه فعلىّ مولاه » .
    ابن اثیر در نهایه ذیل كلمه « ولىّ » مى گوید: « و قول عمر لعلىّ اصبحت مولى كل مؤمن، اى ولىّ كل مؤمن. »

    حدیث غدیر به طرق صحیحه نزد عامّه روایت شده است، اگر چه كثرت عدد طرق حدیث به حدّى است كه محتاج به صحّت سند نیست.

    حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزى حنفى در ینابیع المودّة مى گوید: « و در مناقب محمّد بن جریر طبرى صاحب تاریخ، خبر غدیرخم را از هفتاد و پنج طریق روایت كرده، و كتابى در این موضوع به نام كتاب « الولایة » نوشته است ; همچنین خبر غدیرخم را ابوالعباس احمد بن محمّد بن سعید بن عقده روایت كرده، و كتابى در این موضوع به نام « الموالاة » نوشته، و طرق خبر را از صد و پنج طریق ذكر كرده است.

    و بعد مى گوید: « حكایت كرد علاّمه على بن موسى و على بن محمّد ابى المعالى الجوینى ملقّب به امام الحرمین استاد ابى حامد غزالى، در حالى كه تعجب مى كرد و مى گفت: مجلّدى در دست صحّافى در بغداد دیدم كه در آن روایات غدیرخم بود، بر آن نوشته شده بود : جلد بیست و هشتم از طرق قول پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) « من كنت مولاه فعلى مولاه و در پى آن خواهد آمد جلد بیست و نهم. »۶۵

    ابن حجر در تهذیب التهذیب در ترجمه علىّ(علیه السلام) ، بعد از نقل حدیث غدیر از ابن عبدالبرّ و ابوهریره و جابر و براء بن عازب و زید بن ارقم، مى گوید: « جمع كرد ابن جریر طبرى در كتاب تألیف شده در این حدیث اضعاف كسانى كه ذكر شد، و ابوالعباس بن عقده اعتنا كرده به جمع طرق این حدیث، و آن را از حدیث هفتاد صحابى یا بیشتر اخراج كرده است. »۶۶


    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دلالت این حدیث بر ولایت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین(علیه السلام) روشن است ، زیرا لفظ (مولى) اگر چه در معانى متعدده استعمال شده است، ولى با وجود قرائنى معین مى شود كه مراد از آن در این حدیث ولایت امر است، كه بعضى از آن قرائن ذكر مى شود:

    ۱ ـ قبل از این بیان، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) خبر از رحلت خود داد، و به كتاب خدا و عترت سفارش كرد، كه این دو از هم جدا نمى شوند; و بعد از این بیان ، معرّفى علىّ(علیه السلام) به این عنوان كه هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست مبین این است كه مقصود شناساندن كسى است كه امت بعد از آن حضرت، باید تمسّك به او و قرآن، مصونیت از ضلالت پیدا كند.

    ۲ ـ آن جمعیت عظیم از حجّ برگشته را در هواى سوزان نگاه داشتن و منبر از جهاز شتر ترتیب دادن، براى آن كه اعلان كند كه علىّ (علیه السلام) دوست و یاور اهل ایمان است مناسب مقام خاتمیت نیست، و این خصوصیات نشان مى دهد كه مقصودِ پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)اعلان امر مهمّى است ، و آن جز ولایت امر ـ از معانى مولا و ولىّ ـ نیست.

    ۳ ـ واحدى در اسباب النزول از ابى سعید خدرى نقل كرده است، كه آیه ( یـأَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مآ أُنْزِلَ إِلَیكَ مِن رَّبِّكَ، وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ )۶۷، روز غدیرخم در شأن على بن ابى طالب نازل شده است.۶۸

    از این آیه كریمه استفاده مى شود كه آنچه رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) در شأن نزول آیه مأمور به تبلیغ آن شده داراى دو جهت بوده است:


    اوّل: آن كه به مرتبه اى از اهمیت است كه خداوند متعال مى فرماید: « اگر نكنى تبلیغ رسالت نكرده اى. »

    دوم: آن كه در این تبلیغ خدا نگه دار تو است ، و این جمله كه روشن مى نماید كه اظهار آنچه كه پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) به تبلیغ آن مأمور شده است كید منافقینى را در پى دارد كه از اهل كتاب، ظهور آن حضرت و توسعه حكومتش را شنیده بودند و به طمع رسیدن به این مقام، به آن حضرت گرویده بودند ; و چنین امرى از معانى مولا جز ولایت امر امّت نخواهد بود.

    ۴ ـ خطیب بغداد از ابى هریره روایت كرده كه گفت: « كسى كه روز هجدهم ذى الحجه را روزه بگیرد براى او روزه شصت ماه نوشته مى شود، و آن ، روز غدیرخم است ; چون نبى (صلى الله علیه وسلم) دست على بن أبى طالب را گرفت، گفت: آیا من ولىّ مؤمنین هستم؟ گفتند: بلى یا رسول الله، گفت: هر كس من مولاى او هستم پس على مولاى اوست.
    پس عمر بن الخطاب گفت: بخّ بخّ یا ابن أبى طالب، صبح كردى مولاى من و مولاى هر مسلمانى ; پس خدا نازل كرد: ( اَلْیومَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ ) »۶۹ .
    آنچه كه اكمال دین و اتمام نعمت خدا به اوست ، و دین اسلام با او پسندیده خدا مى شود تعیین معلّم و مجرى احكام خداست.

    ۵ ـ شبلنجى در نورالابصار۷۰ مى گوید: « امام ابواسحاق ثعلبى در تفسیر خود نقل كرده است كه از سفیان بن عیینه سؤال شد از قول خداى تعالى : ( سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَاب وَاقِع )۷۱ كه این آیه در شأن چه كسى نازل شده است؟

    گفت: از مسأله اى سؤال كردى كه كسى قبل از تو از من سؤال نكرده، پدرم از جعفر بن محمّد از پدرانش مرا حدیث كرد كه چون رسول خدا در غدیرخم به مردم ندا داد، و اجتماع كردند، دست علىّ را گرفت و گفت: من كنت مولاه فعلىّ مولاه ، پس در شهرها شایع شد، و به حارث بن نعمان فهرى رسید . نزد رسول خدا آمد، گفت:

    یا محمّد به ما امر كردى كه شهادت بدهیم به وحدانیت خدا و رسالت خودت، از تو پذیرفتیم ; امر كردى كه پنج نماز بخوانیم، قبول كردیم ; امر كردى به زكات ، پذیرفتیم ; امر كردى رمضان را روزه بگیریم، قبول كردیم ; ما را به حجّ امر كردى ، پذیرفتیم ; بعد به آن راضى نشدى تا گرفتى دست پسر عمّت را كه او را بر ما فضیلت بدهى و گفتى: من كنت مولاه فعلى مولاه ، آیا این از تو است یا از خداى عزّ و جلّ؟


    پیغمبر فرمود: و الّذى لا اله الاّ هو ، همانا این از خداوند عزّ و جلّ است.
    حارث بن نعمان رو به مركبش رفت كه سوار شود، گفت: بار الها، اگر آنچه محمّد مى گوید حقّ است، بر ما سنگى از آسمان یا عذابى دردناك بفرست.

    هنوز به مركبش نرسیده بود كه خداوند عزّ و جلّ سنگى بر او زد و بر سرش فرود آمد و از طرف دیگر بیرون آمد، و او را كشت ; پس خداوند عزّوجلّ این آیه را نازل كرد : ( سَأَلَ سآئِلٌ بِعَذاب واقِع * لِّلْكَـفِرینَ لَیسَ لَهُ دافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِى الْمَعَارِجِ ).۷۲

    تردیدى نیست كه مردم از فضایلى كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) براى على(علیه السلام) بیان كرده بود خبر داشتند ; آنچه كه براى افرادى مانند حارث بن نعمان تازگى داشت و در شهرها منتشر شده بود، و براى آنها فضیلتى باور نكردنى بود، همان مولویت و ولایت بر امّت بود، كه براى چنین افرادى قابل تحمّل نبود، نه معناى دیگرى از معانى مولا و ولىّ.


    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    ۶ ـ احمد بن حنبل در مسند۷۳ و فخر رازى در تفسیر۷۴ و خطیب بغدادى در تاریخ بغداد۷۵ و غیر ایشان۷۶ روایت كردند ، كه به نقل مسند احمد اكتفا مى شود:

    از براء بن عازب نقل مى كند كه گفت: با رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در سفرى بودیم و به غدیرخم رسیدیم ; پس به نماز جماعت ندا داده شد، و براى رسول خدا زیر دو درخت را جاروب كردند ; پس نماز ظهر را خواند و دست على را گرفت، و گفت: آیا نمى دانید كه من اولى به مؤمنین هستم از خودشان؟ گفتند: بلى، گفت: آیا نمى دانید كه من اولى به هر مؤمنى هستم از خودش؟ گفتند: بلى، پس دست على را گرفت، و گفت: من كنت مولاه فعلى مولاه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه ، گفت: عمر بعد از آن على را ملاقات كرد، و به او گفت: هنیئاً یا ابن ابى طالب اصبحت وامسیت مولى كل مؤمن ومؤمنة.۷۷

    این تهنیت از شخصى مانند عمر براى امر مشتركى بین آن حضرت و دیگران از معانى مولى نیست، بلكه شبهه اى نیست كه براى امرى اختصاصى است ، و آن جز منصب زعامت و ولایت امر امّت نخواهد بود.


    ۷ ـ جمعى از بزرگان عامّه مانند ابن حجر عسقلانى در الإصابة۷۸ و ابن اثیر در اسد الغابة۷۹ و غیر ایشان روایتى نقل كرده اند ، كه به نقل ابن اثیر اكتفا مى شود:
    ابواسحاق گفت: و حدیث كردند مرا كسانى كه شماره آنها را احصا نمى كنم ] و گفتند : [ كه على در رحبه طلب كرد هر كس را كه قول رسول خدا (صلى الله علیه وسلم) را شنیده كه فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه ; پس جماعتى برخاستند و شهادت دادند كه آنها از رسول خدا (صلى الله علیه وسلم) آن را شنیده اند، و قومى كتمان كردند ; و آنها كه كتمان كردند از دنیا نرفتند تا كور شدند و آفتى به آنها رسید ; یزید بن ودیعة ، و عبدالرحمن بن مدلج از آنها مى باشند.
    بدیهى است احتجاج آن حضرت به این حدیث و به طلب شهادت حاضران براى اثبات خلافت، مدلول حدیث را در ولایت امر و زعامت امّت معین مى كند.

    ۸ ـ بیان آن حضرت قبل از بیان ولایت علىّ(علیه السلام) این است كه : « خدا مولاى من است، و من مولاى هر مؤمنى هستم » و مولویت خدا نسبت به آن حضرت آن است كه هیچ كس جز خدا بر او ولایت ندارد، و همچنان كه خدا ولىّ اوست، او ولىّ هر مؤمنى است و همان ولایت كه آن حضرت (صلى الله علیه وسلم) بر اهل ایمان دارد، علىّ(علیه السلام) هم دارد ; و این بیان روشن مى كند كه این ولایت، ولایت امر است.

    ۹ ـ آن حضرت قبل از معرّفى علىّ(علیه السلام) ، از آنان التزام و اقرار به این جمله گرفت : الست اولى بكم گفتند: بلى ، و این همان اولویتى است كه خداوند متعال در قرآن فرموده است: ( اَلنَّبِىُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ )۸۰ و پس از آن فرمود « هر كس من مولاى اویم على مولاى اوست » ، و با مقدم داشتن جمله « الست اولى بكم » هر گونه شبهه اى را در معنى « ولىّ » رفع فرمود، و همان اولویتى را كه خودش نسبت به مؤمنین داشت براى على (علیه السلام) اثبات كرد.




    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    حدیث چهارم

    قول رسول خداست كه به آن حضرت فرمود: أنت منى و أنا منك .۸۱

    این حدیث را بخارى و غیر او از اكابر ائمّه حدیث عامّه ذكر كرده اند .


    شكى نیست كه كمال عالم هستى به عقل ، علم ، بندگى و اطاعت اختیارى خداوند متعال است ، و امتیاز خلقت انسان همین عقل و اطاعت به اختیار او است ، و هدف از خلقت او نیز همین است .

    بنابراین كمال انسان رسیدن او است به مرتبه اتصال به علم غیب ، و نورانى شدن عقلش به نور وحى ، كه این مرتبه نبوّت است .

    و كمال مرتبه نبوّت ، به سفارت از طرف خالق به سوى خلق ، براى نورانى كردن عقول آنان به نور حكمت الهیه است ، كه این مرتبه رسالت است .

    و كمال مرتبه رسالت وصول به مرتبه عزم بر عهد معهود و میثاق مأخوذ است ، و این مرتبه اولوالعزم براى بعضى از پیغمبران مبعوث به شریعت است .

    و كمال این مرتبه رسیدن به مرتبه خاتمیت است ، كه مرتبه بعثت به شریعت ابدى است ، كه نهایت حدّ كمال انسانیت است ، و صاحب این مرتبه خاتم ماسبق و فاتح مااستقبل ، و اسم اعظم ، و مثل اعلى ، حضرت محمّد بن عبدالله (صلى الله علیه وآله وسلم) است .


    على (علیه السلام) به مرتبه اى واصل شد ، كه آن كس كه خدا در شأن او فرمود : وَمَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَى۸۲ فرمود : « على منّى » ( على از من است ) ، یعنى او مشتق است از یكدانه گوهر عالم امكان ، كه نفس قدسیه ، و علّت غائیه خلقت عالم و خلیفه قرار دادن آدم است .


    و حضرت به این جمله اكتفا نكرده ، و پس از آن فرمود : « وأنا منه » ، تا بفهماند كه هدف از وجود و بعثت خاتم ، و آنچه قوام امنیت او به آن است ـ یعنى هدایت به دین قویم و صراط مستقیم ، حدوثاً و بقاءً ـ متحقّق نمى شود الاّ به على و اولاد معصومین او (علیهم السلام) .

    آیا چگونه ممكن است فصل در خلافت از پیغمبر ، بین آن كس كه او از پیغمبر و پیغمبر از اوست ؟ !


    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    حدیث پنجم

    بزرگان ائمّه حدیث از عامه و خاصه به صحت این حدیث اعتراف كرده اند، كه حضرت (صلى الله علیه وسلم) رسول فرمود:

    على مع القرءَان والقرءَان مع على لن یتفرقا حتى یردا على الحوض.
    ۸۳



    دلالت این حدیث با توجّه به شناخت قرآن مجید معلوم مى شود ; در ذیل به اختصار به امورى اشاره مى شود :


    ۱ ـ در كتب الهیه افضل از قرآن كریم وجود ندارد : ( اللهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ كِتَاباً مُّتَشَبِهاً )۸۴، ( إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یهْدِى لِلَّتِى هِی أَقْوَمُ )۸۵ .


    ۲ ـ خداوند متعال آن را به اوصافى وصف نموده است كه قلم از تحریر آن ، و بیان از تقریر آن عاجز است :

    ( بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِیدٌ * فِى لَوْح مَّحْفُوظ )
    ۸۶، ( إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ * فِى كِتَاب مَّكْنُون )۸۷، ( وَلَقَدْ آتَینَاكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثَانِىوَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ )۸۸، ( یس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِیمِ )۸۹ .



    ۳ ـ خداوند متعال خود را معلّم قرآن قرار داده است : ( الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ )۹۰ .


    ۴ ـ به آنچه از جبروت الهى در این كتاب تجلّى كرده است ، اشاره نموده و مى فرماید : ( لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَل لَّرَأَیتَهُ خَاشِعاً مُّتَصَدِّعاً مِّنْ خَشْیةِ اللهِ )۹۱ .


    ۵ ـ به آنچه از قدرت خود كه در اسرار پنهان شده در آیاتش تجلى كرده است، اشاره نموده و مى فرماید:

    ( وَلَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الاَْرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى )
    ۹۲.



    ۶ ـ این كتاب مظهر علم و حكمت خداوند متعال است :

    ( وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَكِیم عَلِیم )
    ۹۳ و ( وَنَزَّلْنَا عَلَیكَ الْكِتَابَ تِبْیاناً لِّكُلِّ شَىْء وَهُدىً وَرَحْمَةً )۹۴.



    ۷ ـ پروردگار خود را بر انزال این كتاب ، حمد و ستایش مى فرماید :

    ( الْحَمْدُ للهِِ الَّذِى أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ یجْعَل لَّهُ عِوَجَا )۹۵ .



    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ۸ ـ رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) در تمسك به این كتاب عزیز مى فرماید :

    پس هر گاه فتنه ها و آشوب ها بر شما مشتبه شد ، و شما را فرا گرفت ، به قرآن رو آورید ، زیرا همانا قرآن شفیعى است كه شفاعتش پذیرفته است ;

    و گزارش دهنده است از بدى ها كه گفته اش تصدیق شده است ; هر كس آن را پیشواى خود كرد او را به بهشت رهبرى مى كند ، و هر كس آن را پشت سر خود قرار دهد ،

    او را به جهنم و دوزخ مى كشاند ; و قران راهنمایى است كه به بهترین راه ها راهنمایى كند ، و كتابى است كه در آن تفصیل و بیان ، و به دست آوردن حقایق است ;

    و جدا كننده حق از باطل است ; آن كلامِ فصل است و شوخى و هزل نیست ; براى آن ظاهر و باطنى است ، پس ظاهرش حكم ، و باطنش علم است ،

    ظاهرش جلوه و زیبایى دارد ، و باطنش ژرف و عمیق است ; براى آن حدودى است كه بر آن حدود حدودى است ; شگفتى هاى آن به شماره نیاید ،

    و غرائب و نوآورى هاى آن كهنه نشود ; در آن چراغ هاى هدایت و روشنى بخش حكمت است ; و دلیل و راهنماى معرفت است براى آن كس كه آن را بشناسد.۹۶


    آرى خداوند متعال در این كتاب براى خلق خود تجلّى كرده است ، و كسى كه آن را نازل كرده ، در آیات مذكوره ، و آن كس كه بر او نازل شده در كلمات مزبوره آن را تعریف نموده اند .


    چه بسیار بزرگ است قدر و منزلت كسى كه پیغمبر خاتم (صلى الله علیه وآله وسلم) او را با قرآن ، و قرآن را با او قرار داده است !

    او با ظاهر قرآن است به حكمت قرآن ، و با باطن قرآن است به علم قرآن ; و او با عجائبى كه شماره نشود و با غرائبى كه تمام نشود همراه است ; و با این معیت ، تمام آنچه بر همه انبیا از كتاب و حكمت نازل شده است ، نزد اوست .

    بر طبق روایات بزرگان تفسیر و حدیث از عامّه و خاصّه ،۹۷ على (علیه السلام) اُذُن واعیه ( گوش شنوا و فراگیر ) در كلام خداوند متعال است : وَتَعِیهَا أُذُنٌ وَاعِیةٌ۹۸.

    و اوست كسى كه گفت : سلونی فوالله لاتسألونی عن شیء یكون إلى یوم القیامة إلاّ حدّثتكم به ، و سلونی عن كتاب الله ، فوالله ما من آیة إلاّ و أنا أعلم أبلیل نزلت أم بنهار .۹۹



    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    چه بسیار بزرگ است مقام كسى كه پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) او را با قرآن قرار داده است ، و با این كه معیت قائم به دو طرف است ، یعنى على كه با قرآن بود، قرآن هم با على است ، ولى به جمله :

    على مع القرآن اكتفا ننموده ، و در عظمت او اضافه فرمود : و القرآن مع على ، و این نكته اى است كه فقط اولوالالباب به آن مى رسند .

    در ابتدا به على و اختتام به قرآن در جمله ى اوّل ، و ابتدا به قرآن و اختتام به على در جمله دوم ، و ترتیب كلام ، از كسى كه فصیح ترین مردم است ، لطایفى است كه مجال را وسعت شرح آنها نیست .

    خلاصه كلام این كه :

    در بین انبیا و مرسلین ، كسى افضل از رسول امین نیست ، و چون على از او ، و او از على است ( أنت منى و أنا منك )، پس او تالى تلو بهترین خلق خدا است .

    و در كتب نازله ، هیچ كتابى اعلى از قرآن مبین نیست ، و چون على با قرآن و قرآن با على است ( على مع القرءَان و القرءَان مع على ) ، پس قلب او خزینه تمام آنچه از طرف خداوند متعال نازل شده خواهد بود ، از هدایت و نور و كتاب و حكمت و ...

    آیا با این اوصاف شكى باقى مى ماند در این كه او سزاوارترین شخص براى خلیفه رسول كریم و مفسّر قرآن عظیم مى باشد ؟ !

    و آیا شكى باقى مى ماند كه او مولاى هر كسى است كه به خداوندى ایمان دارد كه فرموده است :

    ( مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ )۱۰۰، ( مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِینُ )۱۰۱ .



    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    حدیث ششم

    حدیثى است كه اهل حدیث و رجال از عامّه به صحت سند آن اعتراف كرده اند، و خلاصه آن این است كه جمعى نزد ابن عباس آمدند ، در حالى كه به امیرالمومنین (علیه السلام) ناروا مى گفتند.

    ابن عباس گفت: ناروا به كسى مى گویند كه براى او ده فضیلت است كه براى احدى نیست:


    ۱) در جنگ خیبر ] كه دیگران رفتند و عاجزانه برگشتند [ رسول خدا فرمود:

    كسى را مى فرستم كه هرگز خدا او را خوار و ذلیل نكرد، او دوست دارد خدا و رسول را، و خدا و رسول دوست دار او هستند.


    همگى گردن كشیدند كه چنین كسى كیست؟ پس فرمود: على كجاست؟ آن حضرت با چشم رَمَد دیده آمد، بعد از شفاى چشم به دست رسول خدا، آن حضرت رایت را سه مرتبه به اهتزاز در آورد و به دست على (علیه السلام) داد.

    ۲) رسول خدا فلانى را به سوره توبه به جانب مشركین فرستاد، پس على را پشت سر او فرستاد و سوره را از او گرفت، و فرمود سوره را نمى برد مگر مردى كه او از من است و من از اویم.

    ۳) رسول خدا فرمود: كدامیك از شما با من در دنیا و آخرت موالات مى كنید؟ كسى نپذیرفت، به على فرمود: تو ولىّ من هستى در دنیا و آخرت.

    ۴) على اوّل كسى بود كه بعد از خدیجه ایمان آورد.

    ۵) رسول خدا جامه خود را بر چهار نفر انداخت بر على و فاطمه و حسن و حسین (علیه السلام)و فرمود:

    ( إِنَّمَا یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهـِیراً )


    ۶) على آن كسى بود كه جان خود را فداى جان رسول خدا كرد و جامه او را پوشید و شب بر جاى او خوابید، و تا صبح مشركین به گمان پیغمبر او را سنگباران كردند.

    ۷) در غزوه تبوك على را در مدینه به جاى خود گذاشت، چون از فراق رسول خدا در آن سفر گریه كرد، فرمود:

    آیا راضى نمى شوى كه منزلت تو نسبت به من همان منزلت هارون باشد نسبت به موسى، مگر آن كه بعد از من پیغمبرى نیست ; همانا سزاوار نیست كه من بروم مگر این كه تو خلیفه من باشى.

    ۸) رسول خدا به على فرمود:تو بعد از من ولىّ هر مؤمن و مؤمنه هستى.

    ۹) رسول خدا تمام درهایى كه به مسجد آن حضرت باز مى شد بست، بجز درِ خانه على را.

    ۱۰) رسول خدا فرمود: من كنت مولاه فعلىّ مولاه۱۰۲

    با وجود نص پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) كه رایت فتح را با وجود همه اصحاب به دست على (علیه السلام) داد و تنها او را حبیب و محبوب خدا و رسول خواند ;

    و پیام خدا را از دیگران گرفت و به او داد، كه باید مبلّغ كلام خدا، على (علیه السلام) باشد، به علت این كه او از من و من از اویم ;

    و تصریح آن حضرت كه سزاوار نیست من بروم و تو خلیفه من نباشى ;

    و بیان ولایت مطلقه و كلیه آن حضرت به « انت ولىّ كل مؤمن بعدى و مؤمنة » و « من كنت مولاه فعلى مولاه » در این سنت صحیحه ،

    آیا براى اهل نظر و انصاف ، مجال شك و ریبى در خلافت بلافصل آن حضرت باقى مى ماند؟!


    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    این مختصر ، گنجایش احصاى آیات و روایات وارده در این موضوع را ندارد.

    حسكانى حنفى از اَعلام قرن پنجم هجرى ، از مجاهد كه از بزرگان تابعین و اَعلام مفسّرین است نقل مى كند كه براى علىّ (علیه السلام) هفتاد منقبت است كه براى احدى از اصحاب پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) مثل آنها نبوده، و هیچ منقبتى براى اصحاب پیغمبر نبوده مگر آن كه علىّ (علیه السلام) با آنها شریك بوده است.۱۰۳

    از ابن عباس نقل مى كند كه در قرآن آیه : ( اَلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحاتِ ) نیست مگر این كه علىّ امیر و شریف آن آیه است ; و از اصحاب محمّد مردى نیست مگر این كه خدا او را عتاب كرده، و علىّ را جز به خوبى یاد نكرده است.۱۰
    ۴

    همچنین مى گوید كه براى علىّ هیجده منقبت است، كه اگر یكى از آنها براى مردى از این امّت باشد به آن نجات پیدا مى كند، و دوازده منقبت براى اوست كه براى احدى از این امّت نبوده است.۱۰۵

    ابن ابى الحدید گفت: از استاد ما ابوالهذیل سؤال شد:

    علىّ نزد خدا مقامش بالاتر است یا ابابكر؟


    گفت: و الله مبارزه على با عمرو در روز خندق ، برابر است با اعمال مهاجرین و انصار و طاعت آنها همگى، تا چه رسد به ابى بكر به تنهایى.۱۰۶


    احمد امام مذهب حنبلى مى گوید:

    « ما جاء لاحد من اصحاب رسول اللّهُ (صلى الله علیه وآله وسلم) من الفضائل ما جاء لعلىّ بن ابى طالب(رضی الله عنه) ».۱۰۷


    و به قول امامِ لغت و ادب و مؤسّس علم عروض ، خلیل بن احمد : فضایل هر كس یا باید به وسیله دوست منتشر شود یا دشمن ; دوستان آن حضرت از ترس و دشمنانش از حسد فضایلش را كتمان كردند، ولى با وجود این مناقبش این گونه منتشر شد۱۰۸.


    آیا اگر حسد دشمنان و ترس دوستان نبود و ظلمت شبِ تارِ حكومت بنى امیه و بنى عباس حجاب این آفتاب نمى شد، انوار فضایل او چگونه آفاق را روشن مى كرد؟!



    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi