این بحث شریف را به دو آیه در شأن آن حضرت ختم مى كنیم:
۱ ـ ( إِنَّمَا وَلیكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یقیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یؤْتُونَ الزَّكَوة وَ هُمْ رَكِعُونَ ).۱۰۹
بزرگان علماى عامّه به نزول این آیه در شأن امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعتراف كردند ; به خلاصه و قریب به مضمون حدیثى كه فخر رازى نقل مى كند اكتفا مى شود:
« ابوذر گفت: نماز ظهر را با رسول خدا خواندم، سائلى در مسجد سؤال كرد، هیچ كس به او چیزى نداد، و على در حال ركوع بود، با انگشتى كه خاتم در آن بود به سائل اشاره كرد، و آن سائل انگشتر را از انگشت او گرفت ; پیغمبر به خدا تضرّع كرد، پس گفت:
بار الها برادرم موسى از تو سؤال كرد پس گفت: ( قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی ) تو بر او نازل كردى : ( سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِیكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَاناً ) ;
بار الها من محمد بنده توأم، پس به من شرح صدر بده، و كار مرا آسان كن، و براى من وزیرى از اهلم قرار بده، علىّ را، پشت مرا به او محكم كن ; ابوذر گفت: و الله كلمه رسول خدا تمام نشده بود كه جبرئیل به این آیه نازل شد. »۱۱۰
نزول آیه بعد از دعاى رسول، اجابت دعاى آن حضرت است، كه هر سِمَتى كه هارون نسبت به موسى داشت، همان سمت نسبت به رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به على (علیه السلام)داده شد.
از این آیه ـ به مقتضاى حرف عطف ـ استفاده مى شود كه همان ولایت خدا كه براى رسول (صلى الله علیه وآله وسلم) است براى على (علیه السلام) نیز ثابت شده است.
و كلمه « انّما » با دلالتش بر حصر ، اثبات مى كند كه ولایت در این آیه براى خدا و رسول و على ، ولایتى است كه به این سه منحصر است، و آن ولایت غیر از ولایت امر ـ از معانى ولىّ ـ نمى تواند باشد.