صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 32 , از مجموع 32

موضوع: ادله اثبات امامت

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    این بحث شریف را به دو آیه در شأن آن حضرت ختم مى كنیم:

    ۱ ـ ( إِنَّمَا وَلیكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یقیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یؤْتُونَ الزَّكَوة وَ هُمْ رَكِعُونَ ).۱۰۹

    بزرگان علماى عامّه به نزول این آیه در شأن امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعتراف كردند ; به خلاصه و قریب به مضمون حدیثى كه فخر رازى نقل مى كند اكتفا مى شود:


    « ابوذر گفت: نماز ظهر را با رسول خدا خواندم، سائلى در مسجد سؤال كرد، هیچ كس به او چیزى نداد، و على در حال ركوع بود، با انگشتى كه خاتم در آن بود به سائل اشاره كرد، و آن سائل انگشتر را از انگشت او گرفت ; پیغمبر به خدا تضرّع كرد، پس گفت:

    بار الها برادرم موسى از تو سؤال كرد پس گفت: ( قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی ) تو بر او نازل كردى : ( سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِیكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَاناً ) ;

    بار الها من محمد بنده توأم، پس به من شرح صدر بده، و كار مرا آسان كن، و براى من وزیرى از اهلم قرار بده، علىّ را، پشت مرا به او محكم كن ; ابوذر گفت: و الله كلمه رسول خدا تمام نشده بود كه جبرئیل به این آیه نازل شد. »۱۱۰


    نزول آیه بعد از دعاى رسول، اجابت دعاى آن حضرت است، كه هر سِمَتى كه هارون نسبت به موسى داشت، همان سمت نسبت به رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به على (علیه السلام)داده شد.


    از این آیه ـ به مقتضاى حرف عطف ـ استفاده مى شود كه همان ولایت خدا كه براى رسول (صلى الله علیه وآله وسلم) است براى على (علیه السلام) نیز ثابت شده است.

    و كلمه « انّما » با دلالتش بر حصر ، اثبات مى كند كه ولایت در این آیه براى خدا و رسول و على ، ولایتى است كه به این سه منحصر است، و آن ولایت غیر از ولایت امر ـ از معانى ولىّ ـ نمى تواند باشد.


    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ۲ ـ ( فَمَنْ حَآجَّكَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَاجَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَ أَبْنَآءَكُمْ وَ نِسَآءَنَا وَ نِسَآءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَـذِبِینَ ).۱۱۱

    در این آیه كریمه براى اهل نظر نكاتى است كه به سه نكته با اغماض از شرح اشاره مى شود:


    دعوت رسول اكرم (صلى الله علیه وآله وسلم) به مباهله برهانِ رسالت پیغمبر است، و استنكاف نصارى اعتراف به بطلان نصرانیت ، و حقّانیت آیین آن حضرت است ; و كلمه « انفسنا » دلیل خلافت بلافصل امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، زیرا با وجود نفس تنزیلى به نصّ كتاب كه امتداد وجود پیغمبر است جانشینىِ دیگرى معقول نیست.


    آنچه ائمّه تفسیر و حدیث بر آن متفق هستند این است كه مراد از « أَبْنَآءَنَا » حسن و حسین (علیهما السلام) است، و مراد از « نِسَآءَنَا » فاطمه زهرا (علیها السلام) است، و مراد از « أَنْفُسَنَا » على بن ابى طالب (علیه السلام) است .

    در این مورد حدیثى را ذكر مى كنیم كه فخر رازى در تفسیر این آیه آورده است و خلاصه و مضمون قریب به مدلول آن این است:

    « چون رسول خدا دلایل را بر نصاراى نجران اقامه كرد، و آنها بر جهل خود اصرار داشتند، فرمود:

    خدا به من امر كرده است كه اگر حجّت را قبول نكنید، من با شما مباهله كنم،

    گفتند: یا اباالقاسم بر مى گردیم و در كار خود نظر مى كنیم، بعد نزد تو مى آییم; چون بازگشتند به عاقب كه صاحب رأى آنها بود گفتند: یا عبدالمسیح تو چه مى بینى؟

    گفت: اى جماعت نصارى، شما معرفت پیدا كردید كه محمد نبىّ مرسل است، و كلام حقّ را در امر عیسى براى شما آورده است ; به خدا قسم، هرگز قومى با پیغمبرى مباهله نكردند كه كبیر آنها زنده بماند و صغیرشان پرورش یابد، اگر این كار را بكنید مستأصل مى شوید ; اگر اصرار دارید كه دست از دینتان بر ندارید با او وداع كنید و به شهرهاى خود برگردید.


    رسول خدا بیرون آمد، حسین را در آغوش، و دست حسن را گرفته، و فاطمه پشت سر آن حضرت، و على پشت سر فاطمه و به آنها فرمود:كه چون دعا كردم شما آمین بگویید.

    اسقف نجران گفت: اى جماعت نصارى، من چهره هایى را مى بینیم كه اگر از خدا بخواهند كه كوه را از جاى خود بردارد، به آن وجوه و رخساره ها از جا برمى دارد ; مباهله نكنید، كه هلاك مى شوید، و تا قیامت بر روى زمین نصرانى نخواهد ماند.


    از مباهله شانه خالى كردند و به صلح راضى شدند . پس از مصالحه رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: قسم به كسى كه جانم به ید اوست هلاكت بر اهل نجران نزدیك شد، اگر مباهله و ملاعنه مى كردند به صورت میمون و خوك مسخ مى شدند، و وادى بر آنها آتش ; و سال بر نصارى نمى گشت تا همگى هلاك مى شدند . »


    روایت شده است كه چون آن حضرت در كسائى سیاه بیرون آمد، حسن را در آن داخل كرد، بعد حسین را، بعد فاطمه و بعد على را، بـعـد فرمود:

    ( إِنَّمَا یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً )


    سپس فخر مى گوید:« و اعلم ان هذه الروایة كالمتفق على صحتها بین اهل التفسیر و الحدیث . »۱۱۲


    هر چند مجال شرح آیه و این حدیث مورد اتفاق نیست، ولى به دو نكته اشاره مى شود:


    الف : هنگام خروج، این عدّه را زیر كساء جمع كرد و آیه تطهیر خواند، تا ثابت كند : دعایى كه خرق عادت كند، و اسباب طبیعى را از كار بیندازد، و بىواسطه به ارادة الله آن خواسته محقّق شود، باید از روح پاك از هر رجسى به درگاه سبّوح قدّوس بالا رود : ( إِلَیهِ یصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیبُ )۱۱۳ ; و آن طهارت كه اراده خدا به آن تعلّق گرفته در نفوس این عدّه یافت مى شود.

    ب : مباهله رسول خدا با نصاراى نجران، درخواست دورى آن قوم از رحمت بود، و دعایى كه اجابتش انقلاب صورت انسان به حیوان، و استحاله خاك به آتش، و بر افتادن امّتى از روى زمین باشد، جز به اراده متّصل به امرى كه :

    ( إِنَّمَآ أَمْرُهُ إِذَآ أَرَادَ شَیئًا أَن یقُولَ لَهُ كُن فَیكُونُ )۱۱۴ ممكن نیست ; و این مقامِ انسانِ كامل است كه رضا و غضب او مظهر رضا و غضب خداست، و این مقام، مقام خاتم و جانشین خاتم است،
    و یگانه زنى كه به این مقام رسید صدیقّه كبرى است، و این كاشف از آن است كه روح ولایت كلیه و امامت عامّه كه عصمت كبرى است در فاطمه زهرا (علیها السلام) وجود دارد .


    حدیثى هم كه بزرگان عامّه به صحّت آن اعتراف كردند ناطق به این امر است، كه رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: « فاطمة بضعة منى فمن اغضبها اغضبنى »۱۱۵ و هر چند به حكم عقل و كتاب و سنّت غضب پیغمبر غضب خداست، ولى علماى عامّه این حدیث را هم نقل كردند: كه قال رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) لفاطمة : « ان الله یغضب لغضبك و یرضى لرضاك »۱۱۶

    كسى كه بدون هیچ قید و شرطى، خدا به رضاى او راضى و به غضب او غضبناك است، به ضرورت عقل باید رضا و غضبش از خطا و هوى منزّه باشد، و این همان عصمت كبرى است.
    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  4. تشكر

    مدير اجرايي (12-05-2012)

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi