صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11

موضوع: لطفا خداوند را با چند دليل اثبات كنيد؟

  1. Top | #1


    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    970
    نوشته
    3,832
    تشکر
    10,277
    مورد تشکر
    7,609 در 1,949
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    توجه لطفا خداوند را با چند دليل اثبات كنيد؟



    لطفا خداوند را با چند دليل اثبات كنيد؟


    امضاء



  2. تشكرها 4


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    می توانیم خدا را از طریق علائم و نشانه های موجود در جهان بشناسیم

    مثلاً انسان عاقل موقعی که دودی می بیند متوجه می شود که آتشی روشن شده

    اگر انسان با دقت و بدون تعصب یه نگاهی به جهان و عظمت آن بیاندازد متوجه می شود که این جهان بدون علت به وجود نیامده است بلکه یک علتی باید باشد که این ها رو به وجود آورده باشد

    مثلا انسان شعری را می بیند که در كمال فصاحت و بلاغت و داراى مضمونى اخلاقى و بسيار موزون، و خوش قافيه بر روى كاغذى نوشته شده .آيا كسى، احتمال مى دهد كه یه بچه 1 ساله به قصد بازی قلمی به دست گرفته و این شعر زیبا رو نوشته!؟

    چه طوری می شود باور کرد که جهان با این همه عظمت و دقت و ظرافت خود به خود به وجود آمده باشد و خاقی نداشته باشد

    به عبارت دیگر:

    مثلا:

    با کشف شگفتیهای خلقت وجود خدا بر عقلا روشن تر می شود ، زيرا چگونه ممکن است ماده بتواند این جهان با عظمت رو خلق بکند.اصلا با کمی دقت معلوم می شود که ماده چگونه قدرت دارد این نظم دقیق رو به وجود بیاورد .چطور ممکن است ماده بتونه این عالم رو با این خلقت و ظرافت خلق کند؟پس باید خالقی وجود داشته باشه که بتواند این جهان با ظرافت و دقیق رو به وجود آورد


    قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ (ع) وَ عَجِبْتُ‏ لِمَنْ‏ شَكَ‏ فِي‏ اللَّهِ وَ هُوَ يَرَي خَلْقَ اللَّهِ‏ نهج‏البلاغة، حكمت 126.
    من تعجب مي‌کنم از کساني که مخلوقات الهي را مي ‌بينند و در وجود خدا ترديد مي‌کنند

  5. تشكرها 6


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    حتی یه شخص بی خدا زمانی که در معرض حوادث طبیعی و غیر طبیعی قرار می گیره و دیگه امیدی به نجات پیدا کردنش نیست فطرتش رو متوجه کسی می کنه که قدرتش ما فوق قدرت های عادی بشره که ما مسلمان ها اسم اون قدرت ما فوق بشر رو خدا می گذاریم

    این مطلب چیزیه که قرآن به آن اشاره می کند که:

    فَإِذا رَكِبُوا فِی الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِكُونَ (عنکبوت آیه 65)
    هنگامى كه بر سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص مى ‏خوانند (و غیر او را فراموش مى‏كنند) امّا هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك مى ‏شوند

    بله به راستی که حادثه ها و اتفاق های زندگی می تونه فطرت الهی انسان را شکوفا کنه

    در حدیثی آمده است که کسی پیش امام صادق(ع) آمد و گفت:

    " مرا به خدا راهنمایى كن او كیست؟ زیرا وسوسه‏ گران مرا حیران ساخته‏اند، امام فرمود اى بنده خدا! آیا هرگز سوار بر كشتى شده‏اى؟ عرض كرد آرى، فرمود: هرگز كشتى تو شكسته است در آنجا كه هیچ كشتى دیگرى براى نجات تو نبوده، و قدرت بر شناگرى نداشته‏ اى؟
    عرض كرد: آرى، فرمود در آن حالت آیا قلب تو به این امر تعلق گرفت كه وجودى هست كه مى ‏تواند تو را از آن مهلكه نجات دهد؟ عرض كرد آرى.
    امام صادق فرمود او خداوندى است كه قادر بر نجات است در آنجا كه هیچ نجات دهنده و فریادرسى نیست(بحار الانوار جلد 3 صفحه 41)

  7. تشكرها 5


  8. Top | #4


    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    970
    نوشته
    3,832
    تشکر
    10,277
    مورد تشکر
    7,609 در 1,949
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ممنون ازپاسخ شما استاد بزرگوار

    یه سوال دیگه هم داشتم
    اونم اینکه در پاسخ کودکی که میپرسه خدا چیه؟اگه پدر و مادر نداره خودش چجوری و از کجا بوجوود اومده؟؟؟؟ اصلا خدا کجاست ؟؟؟؟
    چی باید جوابشو بدم که با توجه به شرایط سنیش بتونه درک کنه

    ممنون میشم جواب این سوالمم رو بدید
    امضاء



  9. تشكرها 4


  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    .:: به نام الله ::.


    براهین و راه‌های اثبات وجود خدا بسیار زیادند تا جایی که میرزا مهدی آشتیانی نقل می‌کند فخر رازی تعداد این براهین را به هزار برهان رسانده است.
    [1]



    در یک دسته‌بندی کلی شهید مطهری [2]این براهین را به سه قسم تقسیم کرده است:



    1- براهین فطرت یا براهین انفسی (راه دل و حسّ خداجویی)



    در این راه، انسان به وسیله شهود بی‌واسطه، خدا را درک می‌کند و در واقع، وجود خدا برای انسان بدیهی است. فطرت خداجویی و خداشناسی و خداپرستی در عمق وجود انسان قرار دارد و آیاتی از قرآن بر این حقیقت دلالت دارند. از جمله:



    « فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا » (روم/30)


    "روی خود را به سوی دین پاک خدای بازگردان، همان فطرت خداپرستی که خداوند همه انسان‌ها را بر آن آفریده است."



    نام "راه" شاید نسبت به "برهان" بر این طریقه ترجیح داشته باشد. زیرا راه فطرت، برهان فلسفی نیست. البته می‌توانیم به وسیله براهین فلسفی وجود فطرت را در انسان اثبات کنیم.




    2-براهین خداشناسی از راه آثار یا خلقت خدا



    این نوع برهان، از راه‌های گوناگونی قابل تقریر است. برخی از این تقریرها عبارتند از:


    الف) از طریق حدوث عالم و مخلوقات


    ب) از طریق وجود نظم و تشکیلات فوق‌العاده جهان خلقت


    ج) از طریق توجه به غایات و اهداف موجودات



    در این نوع براهین، نوعی استدلال وجود دارد که خدا را به وسیله آیات و نشانه‌ها، اثبات می‌کند. در حقیقت همان آیات و نشانه‌ها واسطه اثبات وجود خدا قرار می‌گیرند.





    3- براهین فلسفی خداشناسی



    این راه عقلی و فلسفی محض و از طریق وجود و موجود به طور کلی طی می‌شود. در این راه هم اگر چه نوعی استدلال وجود دارد و خدا با واسطه اثبات می‌شود لکن آنچه واسطه قرار می‌گیرد آیات و نشانه‌ها نیستند (چنان‌که در براهین نوع دوم بود) بلکه واسطه‌ها، یک سلسله اصول عقلی (بدیهی یا نظری) هستند.[3]



    براهین فلسفی نیز خود به دو دسته تقسیم می‌شوند:



    1- براهینی که از طریق غیر خدا، وجود خدا را اثبات می‌کنند مانند براهینی که تکیه بر ابطال دور و تسلسل دارند.



    2- براهینی که از طریق غیرخدا وجود خدا را اثبات نمی‌کنند بلکه با تکیه بر اصل هستی خدا را اثبات می‌کنند که از آنها به "براهین صدیقین" یاد می‌شود.[4]


    اگر بخواهیم تقسیم فوق‌ را به نحو حصر عقلی بیان کنیم به گونه‌ای که شامل همه انواع براهین از جمله براهین وجود نیز شود چنین می‌گوئیم:

    براهین اثبات وجود خدا به دو دسته تقسیم می‌شوند:



    1- براهینی که مستقیماً به وجود خدا نمی‌پردازند بلکه به اثبات وجود فطرت خدا‌جویی می‌پردازند و این نکته را متذکر می‌شوند كه خدا از استدلال بی‌نیاز است. (براهین فطري)


    2- براهینی که مستقیماً به اثبات وجود خدا می‌پردازند که این نوع براهين خود به دو قسم تقسیم می‌شوند:



    1. براهيني كه از صرف تعريف و مفهوم خدا، وجود خدا را اثبات مي­كنند و براي اثبات وجود خدا بر هیچ شی‌ در خارج تکیه نمی‌کنند. (براهین وجودی)


    2. براهینی که بر وجود شیء یا اشیائی در خارج از ذهن تکیه می‌کنند و با وجود آن خدا را اثبات می‌کنند که خود دو دسته‌اند:



    الف) براهینی که خدا را با تکیه بر وجود چیزی غیر از وجود خدا، اثبات می‌کنند به طوری که اگر آن شیء انکار شود براهین قادر به اثبات وجود خدا نیستند مانند براهین حدوث و امکان یا براهینی که به واسطه بطلان دور و تسلسل، وجود خدا را اثبات می‌کنند.


    ب) براهینی که وجود خدا را اثبات می‌کنند اما نه با تکیه بر وجود غیر او بلکه فقط با تکیه بر اصل واقعیت وجود خدا را اثبات می‌کنند. به طوری که اگر همه چیز (غیر از اصل هستی و واقعیت ) انکار شود باز هم وجود خدا اثبات می‌شود که این دسته را "براهین صدیقین" می‌نامند.[5]



    نکته



    برخي از محققين براهين وجودي را « مفهوم محور» مي‏نامند. براهيني که تکيه بر وجودي غير از خدا و غير از اصل هستي تکيه مي‏کنند را براهين «مخلوق محور» و براهيني که با تکيه بر اصل هستي (و نه موجودي خاصّ) وجود خدا را اثبات مي‏کنند براهين «موجود محور» مي‏نامند. [6]راز اين نام گذاري هم معلوم است که، براهين وجودي مبتني بر مفهوم هستند، براهيني که تکيه بر وجودي غير از اصل هستي مي‏کنند، تکيه بر مخلوق خاصّي مي‏کنند، حال آن مخلوق يا ممکن بالذّات است مانند براهين وجوب و امکان، براهين غايت شناختي، براهين حرکت و امثال آن و يا متکی بر دور وجودي، تسلسل وجودي و امثال آن مي‏باشد.


    نکته­ اي که در اين قسم برهان وجود دارد اين است که اگر آن مخلوقي که حد وسط برهان قرار گرفته شود انکار شود ديگر آن برهان قادر نخواهد بود وجود خدا را اثبات کند و اين همان تفاوت اساسي اين قسم از براهين اثبات وجود خدا با براهين صدّيقين است که در براهين صدّيقين، «اصل هستي» يعني همان که مرز بين فلسفه و سفسطه بود و بديهي است، حدّ وسط برهان قرار مي‏گيرد، حتی اگر همه مخلوقات هم انکار شوند هيچ اشکالي به برهان صدّيقين وارد نمي‏شود. تنها اگر کسي اصل هستي را انکار کند در آن صورت فقط بايد او را بر اين امر بديهي آگاه کرد؛ زيرا «اصل هستي» حتي با تحقق پيدا کردن يک موجود، تحقق پيدا مي‏کند.


    از جمله طرفداران براهین دسته نخست (براهين فطرت) می­توان علامه طباطبایی (در بين متفکّران مسلمان) و الوین پلنتینجا (از ايمان گرايان مغرب زمین ) را نام برد.[7]


    بلکه مي‏توان گفت برهان صدّيقين علامه طباطبائي دليل اثبات واجب نيست بلکه خود دليل بي نيازي واجب به اثبات است. چنان که ايشان حتي آياتي از قرآن که به نحوي بر اثبات وجود واجب تکيه مي‏کند را به گونه­اي تفسير کرده است که در آن آيات هم، وجود خداوند مفروض گرفته شده است، نه اينکه آيات قرآن به اثبات وجود خداوند بپردازند.[8]

    نمودار این تقسیم عقلی بدین شکل می‌باشد:







    پی نوشت ها:



    [1] . میرزا مهدی آشتیانی؛ تعلیفه بر شرح منظومه حکمت سبزواری، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، ص 503.

    [2] . مطهری، مرتضی، شرح منظومه، مقصد سوم (مجموعه آثار، ج 5، صص 290-289 ).
    [3] . مطهری، مرتضی؛ شرح منظومه مجموعه آثار، ج 5، ص 486 – 480.

    [4] .برای رجوع به برخی براهین فلسفی و به ویژه براهین صدیقین ر.ک: ابن سینا، اشارات، نشر البلاغه، ج 3، ص 20، المشارع و المطارحات، شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ج1، ص 387 و ملاصدرا، اسفار، چ بیروت، ج 6، ص 26 و مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، ج 7، ص 63 – 61 و جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن؛ ص 196 – 130.

    [5] . عبودیت، عبدالرسول؛ اثبات وجود خدا به روش اصل موضوعی، قم، مؤسسه امام خمینی، ص 42 – 41.

    [6] . عبوديت؛ درآمدي به نظام حکمت صدرايي، ج2، ص183-166.
    [7] . در آمدي بر نظام حکمت صدرايي، ج2، ص161 و رضا اکبری ، ايمان گروي، قم ، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ، ص 178 .

    [8] . طباطبايي، محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن، چ بيروت، ج 11 ، ص20 .


    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif


  11. تشكرها 6

    مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (23-01-2013), مدير اجرايي (04-05-2012), آستان جانان (23-01-2013), ال یاسین (08-07-2013), سابحات (09-05-2012)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض

    .:: به نام الله ::.



    نقل قول نوشته اصلی توسط شکيبا نمایش پست ها
    ممنون ازپاسخ شما استاد بزرگوار

    یه سوال دیگه هم داشتم
    اونم اینکه در پاسخ کودکی که میپرسه خدا چیه؟اگه پدر و مادر نداره خودش چجوری و از کجا بوجوود اومده؟؟؟؟ اصلا خدا کجاست ؟؟؟؟
    چی باید جوابشو بدم که با توجه به شرایط سنیش بتونه درک کنه

    ممنون میشم جواب این سوالمم رو بدید



    سلام و خدا قوّت.


    دغدغه بسياري از والدين اين است كه آيا مي توانند با فرزندانشان درباره موضوع پيچيده اي چون خدا صحبت كنند؟ آيا بچه ها را مي توان با مفاهيمي چون خدا، پيامبر، جهان آخرت، آفرينش و هستي، تكليف، عبادت و مانند آن آشنا كرد و درباره آن بحث كرد؟

    حرف زدن درباره خدا از اين جهت حائز اهميت است كه مي تواند بهترين راه برآوردن مهم ترين نيازهاي كودكان باشد، زيرا كودكان بيش از بزرگسالان خود و اطرافيانشان را نيازمند به تكيه گاه قوي و مهرباني مي بينند كه قادر است همه آرزوهاي آنها را برآورده سازد. فايده ديگر صحبت كردن درباره خدا از اين جهت است كه همه چيز را در دنيا توضيح مي دهد: زيبايي طبيعت، تولد نوزاد يا مرگ يك دوست، كه با اين توضيح (مرتبط كردن رويدادهاي طبيعي به خدا) نوعي احساس شگفتي نيز همراه است، زيرا روح كودك به دنبال عجايب و اسرار مي گردد و زماني كه براي پرسش هاي كليدي خود پاسخي منطقي مي يابد، احساس آرامش مي كند. وقتي كودك حوادث تلخ و شيريني از اين قبيل را با خدا مرتبط بداند، هم در شناخت خود نسبت به خدا عميق تر مي شود و هم روح او كه به دنبال عجايب و اسرار است، ارضاء مي شود. همچنين حرف زدن درباره خدا، خدا، به كودك احساس امنيت مي دهد، زيرا خدا جاوداني و مافوق همه تغييرات است و در دنيايي كه همه چيز آن زودگذر است، اعتقاد به خدا مي تواند بهترين حامي و راهنماي اخلاقي كودك باشد.

    و بالاخره، توجه به خدا و احساس نياز به او، مايه آرامش روح و روان كودك مي شود؛ زيرا اين احساس در فطرت و نهاد انسان از كودكي قرار داده شده و طبق فرمايش پيامبر اسلام، كودك مادامي كه اطرافيانش او را از پرستش خدا باز نداشته اند، داراي فطرت خداپرستي و ايمان است.

    متاسفانه با وجودي كه خداشناسي براي كودكان و فرزندان يك ضرورت مهم و نقطه عطفي در زندگي آنان است، والدين از اين موضوع غافلند و به ضرورت آن توجه كافي ندارند. آنان انرژي كودكان را صرف انواع آموزش ها و كلاس ها از قبيل كلاس زبان، موسيقي، كامپيوتر و... مي كنند، اما از درس ايمان غافلند. درحالي كه زندگي كودك در سايه ايمان مفهوم پيدا مي كند.

    گمان والدين اين است كه آموزش خدا و اعتقادات ديني، براي كودك ضرورتي ندارد و اين كار وظيفه آنان نيست و كودكان خود بايد با وسعت دادن به معلومات و گزاره هاي ذهني، به سطحي از معرفت و دانش برسند كه ضرورت اعتقاد به خدا را درك كنند و اين در زماني است كه آنان به سن جواني مي رسند، غافل از اينكه كودكان توان درك اين مفاهيم را دارند و در اين شرايط اگر با آنها درباره خدا به طور صحيح و منطقي صحبت نشود، سعي مي كنند اعتقاد به خدا را در اعمال و رفتارهاي والدين بيابند، زيرا آنچه والدين بدان عمل مي كنند، بيش از آنچه مي گويند روي ذهن كودك تاثير مي گذارد، يعني كودك زماني بيشتر با خدا آشنا مي شود كه اعتقادات مذهبي را به طور عملي در زندگي والدين ببيند. حال اگر عمل والدين مطابقت چنداني با دين نداشته باشد، كودك درك صحيحي از دين پيدا نمي كند. اينجاست كه ضرورت آموزش صحيح دين به كودكان، بيشتر روشن مي شود.

    براي اين كه كودكان درك صحيحي از خدا داشته باشند، لازم است به آن ها اجازه دهيد آزادانه درباره خدا گفتگو كنند؛ زيرا بهترين راه ارتقاي معنويت در كودكان، راحت و آشكار حرف زدن از خداست اصل علمي اي كه اكثر روان شناسان آن را تاييد مي كنند، اين است كه بگذاريد بچه ها خود گفتگو را هدايت كنند و عقايدشان را بگويند و بعد با سوال كردن از نظرات شما، موضوع را پي گيري كنند.

    اگر پيش فرضي درباره رشد، درك و برداشت كودك از خدا، در هر مرحله سني او داشته باشيم، با اطمينان بيشتري مي توانيم به او كمك كنيم. در اين جا به مراحل رشد رواني كودك و اين كه در هر مقطع چگونه بايد با او درباره خدا حرف بزنيم، اشاره مي كنيم:

    1 تا 3 سالگي

    يادمان باشد كه بذر ايمان از همان سال هاي اوليه زندگي كاشته مي شود. بنابراين خداشناسي در اين سن اهميت زيادي دارد. كودكان نوپا مي توانند كلماتي را كه از مفاهيم مقدس برخوردارند ياد بگيرند. در ابتدا، آموزش بايد از كلماتي مانند: قرآن، خدا، پيامبر و امام آغاز شود. اگر بچه ها به سادگي با اين كلمات مانوس نشوند، بعدها پايه اي براي آموزش مفاهيم بزرگ نخواهند داشت.

    همچنين بايد اعتقاد به عشق و محبت را در آن ها تقويت كنيد؛ اين مهمترين چيزي است كه خدا را به كودكان خردسال مي فهماند. به آن ها بگوييد كه خداوند دوستشان دارد و همواره از بچه ها مراقبت مي كند. نكته ديگر اين كه كودك به اين جهت كه يكي از وابسته ترين موجودات دنياست، در تامين نيازهاي خويش، به والدين وابستگي كامل دارد. اگر كودك از اين جهت مشكلي نداشته باشد و والدين در محبت و توجه به او از چيزي فروگذار نكنند، از اعتماد به آن ها، اعتماد و توكل به خدا را نيز مي آموزد.

    3 تا 5 سالگي

    در اين مرحله اين سوال غلط است كه: «چه طور كودك را وادار كنم به خدا اعتقاد پيدا كند؟»، چه اينكه اين اعتقاد دروني به صورت اجمال، در فطرت و آفرينش او وجود دارد. پرسش صحيح اين است كه: «چطور به او نشان دهم كه خدا در زندگي اش حضور دارد؟» زماني كه بچه ها در برابر شگفتي هاي اطرافشان حيرت زده مي شوند، از چيزي ناراحتند يا شادي ناگهاني را تجربه مي كنند، زمينه فكري شان براي اين مسئله آماده است و شما مي توانيد حضور خدا را با حرف زدن دراين باره، به آنها نشان دهيد. مثلاوقتي كودك 5 ساله شما از مرگ پدربزرگش غمگين و تعجب زده است، از شما مي پرسد: پدربزرگ پس از مرگ چه مي كند؟ آيا او در بهشت است؟ او در واقع به اطمينان خاطر نياز دارد. درپاسخ به او بگوييد: تو چه فكر مي كني؟ او احتمالادر پاسخ مي گويد: پدربزرگ الان در بهشت در كنار فرشتگان است. شما در اين هنگام نظر او را تاييد كنيد. همچنين وقتي كودك در تولد فرزند جديد اظهار خوشحالي يا شگفتي مي كند، به آساني مي توانيد خدا را به او نشان دهيد. يا هنگام خوردن غذا، براي او توضيح دهيد كه اين غذاها از جانب خداوند است، و ما بايد از او سپاسگزاري كنيم. آنگاه همگام با كودكتان، مراسم شكرگزاري را به جاي آوريد.

    در فاصله سني 3تا 5 سال، كودكان خدا را غالبا موجودي چون يك رهبر روحاني مي دانند.

    چنين برداشتي به اين پرسش ها مي انجامد: «آيا خدا مي خوابد؟ خدا كجا زندگي مي كند؟ غذاي او چيست؟» براي فيصله دادن اين موضوع و ارضاي حس كنجكاوي و تخيل كودك، جوابي صادقانه به او بدهيد، مثلابگوييد: «نمي دانم.» به يادداشته باشيد، كودك در سني نيست كه بتواند چيزي بيش از اين پاسخ اجمالي، درك كند. اما اگر درپاسخ به او بگوييد: خدا چيزي نمي خورد و جا و مكاني ندارد، نه تنها قانع نمي شود بلكه دچار سردرگمي بيشتري مي شود.

    بعد شما از او سوالاتي بكنيد كه نسبت به گفتگو علاقه مند شود. به خاطر داشته باشيد، هميشه سوالات او را جدي بگيريد و هرگز مود تمسخر قرار ندهيد. بچه ها نمي توانند منتقدانه فكر كنند و صحبت هاي شما را مورد ارزيابي قرار دهند. بنابراين وقتي با كودك پيش دبستاني درباره خدا حرف مي زنيد، كارشناس شماييد، دقت كنيد حرفي نزنيد كه بعدها پشيمان شويد. مثلااگر به او بگوييد: «هر وقت بدرفتاري كني، خدا عصباني مي شود.» او خدا را در تخيل خود پدرعصباني مجسم مي كند كه آماده است او را براي هر اشتباهي تنبيه كند.

    6تا 10 سالگي

    كودكاني كه تازه به مدرسه مي روند، براي محك زدن نظريه هاي ديگر، شروع به پرسش هاي منطقي درباره خدا مي كنند. «آيا خدا باعث مرگ مي شود؟ آيا هركاري انجام بدهم، خدا مي فهمد؟» مهم آن است كه والدين ضمن پاسخ دادن به اين سوالات، به كودك كمك كنند. به خدا اعتقاد صحيحي پيدا كند. گاهي حوادث طبيعي مورد سوال كودك قرارمي گيرد، مانند: زلزله، طوفان، بيماري، مرگ، نقص عضو و از اين قبيل. اگر كودك بپرسد: «چرا اين شخص نابيناست؟» يا از علت مرگ كسي بپرسد، والدين بايد مواظب باشند اين امور را مستقيما منتسب به خدا نكنند؛ زيرا كودك از خدا مفهوم ترسناكي در ذهن خود ترسيم مي كند كه افراد را كور يا فلج يا مريض مي كند و حتي آنها را مي كشد. دراين گونه موارد، بهتر است پاسخ علمي به سوالات داده شود و به علت هاي طبيعي آنها اشاره شود.

    راه ديگر براي برقراري ارتباط شخصي بين بچه هاي دبستاني و خدا، خواندن داستانهاي مذهبي براي آنهاست. آنها مي توانند اساس اين داستان ها را در زندگي روزمره خود به كارگيرند؛ خصوصا اگر آنها را به گفتگو و طرح سوال ترغيب كنيد. داستان هاي مذهبي را طوري انتخاب كنيد كه به كودكان نشان دهد كه خدا در تمام طول زندگي با آنهاست.

    دوران پيش از نوجواني:

    نوجوانان كم سن و سال، هنگام گذر از دوران كودكي، دچار تغييرات شگرف جسمي و رواني مي شوند و به سمت آزادي بيشتر حركت مي كنند. وقتي آنها وجود خدا را درك مي كنند، او را منشا نظم درجهان مي بينند. به علاوه، آنها مي خواهند ارتباط خدا را نه تنها با خوبي ها، بلكه با بي عدالتي و رنج نيز درك كنند. پس بايد به آنها گفت: «خداوند براي ما مصيبت نمي فرستد، بلكه به ما قدرت مي دهد بر آن غلبه كنيم. خدا ميل كمك به ديگران را در وجود ما به وديعه گذاشته است.»
    توضيحات شما هرچه باشد، آنها منتظرند تا ببينند آيا خودتان واقعا به آنچه مي گوييد، معتقديد يا نه. پس بگذاريد بچه ها بدون هيچ رياكاري شاهد احساس واقعي شما باشند و حتما درباره تلاش هاي خودتان براي دستيابي به ايمان محكم با آنها حرف بزنيد.

    نوجواني:

    دراين سالها، نوجوانان به آنچه اطرافيان درطول زندگي درباره خدا گفته اند، فكر مي كنند. گاهي نيز نسبت به تعاليم مذهبي ترديد دارند يا اعتراض مي كنند. درچنين حالتي، والدين بايد از سخنراني اجتناب كنند و يادشان باشد كه ترديد مقدمه ايمان است و پرسيدن و اعتراض كردن همواره مفيد است. بايد با نوجوانان طوري درباره خدا حرف زد كه با مشكلاتشان مرتبط باشد. وقتي نوجوانان احساس بي ارزشي و يا ناامني مي كنند، اين پيام را به آنها بدهيد كه هر انساني نزد خدا ارزش بسيار دارد. به عبارت ديگر، خداوند همان قدر كه يك دختر زيبا و ثروتمند را دوست دارد، يك دختر نابينا و فقير را هم دوست دارد. زماني كه نوجوانان با فشار مداوم هم سن و سال هاي خود به انجام كارهايي چون استفاده از موادمخدر، دزدي و ساير اعمال خلاف مواجه مي شوند، شما مي توانيد از خدا به عنوان معياري مطلق براي سنجش اعمال انسانها حرف بزنيد: «خداوند بركارهاي درست و غلط ما نظارت دارد و به همان اندازه به ما پاداش يا جزا مي دهد.»
    شما مي توانيد نوجوان را آگاه كنيد كه بايد در برابر اين فشارها بايستد و بر احساسات خود غلبه كند و تصميمات اخلاقي درست بگيرد.

    نتيجه گيري:

    ياددادن خداپرستي به بچه ها، مثل ياددادن دوچرخه سواري است. شما ابتدا دوچرخه را راه مي اندازيد، بعد وقتي بچه مي خواهد پا بزند، او را روي دوچرخه نگه مي داريد. درنهايت خود اوست كه بايد دوچرخه سواري كند. بهترين كار شما اين است كه از سنين پايين شروع كنيد. اعتقادات خود را براي از بگوييد، برايش مثال بياوريد و ايمانتان را در اختيار نياز كودك به شناخت و درك خدا قرار دهيد. به اين ترتيب، نيروي معنوي و اخلاقي قدرتمندي را به آنها مي دهيد كه يك عمر دوام خواهد آورد.




    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif


  13. تشكرها 5


  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط شکيبا نمایش پست ها

    اونم اینکه در پاسخ کودکی که میپرسه خدا چیه؟اگه پدر و مادر نداره خودش چجوری و از کجا بوجوود اومده؟؟؟؟ اصلا خدا کجاست ؟؟؟؟
    چی باید جوابشو بدم که با توجه به شرایط سنیش بتونه درک کنه

    ممنون میشم جواب این سوالمم رو بدید
    یکی، پسر پنج سالش رو پیش امام صادق علیه السلام برد گفت: این بچه، من رو کلافه کرده همش می پرسه که خدا رو به من نشون بده .من نتونستم جوابش رو بدم
    امام فرمودند: من به اون یاد میدم و امام بدون اینکه اون بچه متوجه بشه به یکی گفت که لیوانی رو برداره و با آب و شکر یک آب شیرین درست کنه و بیاره وقتی که اوردند به اون بچه دادند تا بخوره وقتی که خورد از اون کوچولو پرسید: چه مزه ای داره؟
    گفت: شیرینه حضرت پرسید:چرا شیرینه؟ اون گفت:حتما قند یا شکر توی اون ریختند امام از اون خواست تا شکر رو نشون بده ولی اون بچه جواب داد: چیزی پیدا نیست امام پرسید: پس از کجا متوجه شدی؟ اون بچه ی باهوش گفت: از مزه اش
    امام به اون آفرین گفت و فرمودند: خدا هم در این عالم حضور دارد و همان لذت هایی که از مشاهده ی کوه‌، دشت، طبیعت، از خوردنی ها و دیگر زیبایی ها می بری بیان گر حضور خالق آنها یعنی خداست که با چشم نمی توان او را دید بنابراین همه ی این نعمت ها و لذت ها از جانب خداست همانطور که شیرینی آب لیوان به سبب وجود شکری است که دیده نمی شود.(
    برگرفته ازکتاب آداب و آفات تربیت کودک و نوجوان)


    ----------------------------------------------------------

    یکی دیگر از روش های پاسخگویی به سوالات کودکان درباره خدا مثالهای آسان با توجه به سن کودک است

    مثلا کودکی از ما درباره خدا سوال می کند که:

    اگه خدا همه چیز را خلق کرده پس چه کسی خدا را خلق کرده؟جوابی که ما می توانیم به آن کودک دهیم :

    تا به حال شده که مادرت غذایی درست کند و غذا شور شده باشد کودک می گوید آری ,می گوییم علت شور شدن غذا چیست؟ کودک می گوید بخاطر نمک است,می پرسیم شوری نمک بخاطر چیست؟ کودک اندکی فکر می کند و می گوید: شوری نمک به خاطر خود نمک است چیزی نمک را شور نکرده در این موقع به او می گوییم, خدا هم همه چیز را خلق کرده اما وجود خودش بخاطر چیز دیگر نیست بلکه به خودش است.


    ------------------------------------------------------------

    برای كودك می توان زندگی دقیق زنبور عسل و مورچه ها را مثال زد.مثلا شما از زندگی دقیق زنبور عسل اطلاعاتی را کسب کنید و بعد به او بگویید:
    راستی چه كسی این موجودات ریز را آفریده و به آن ها تعلیم داده تا چنین منظم باشند؟



  15. تشكرها 5

    مدير اجرايي (04-05-2012), آستان جانان (23-01-2013), سابحات (04-05-2012), شهاب منتظر (05-05-2012)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    May 2012
    شماره عضویت
    2700
    نوشته
    4
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    30 در 4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    جناب شهاب منتظر:مطالبتون همش از جایی کپی کردید این که زیاد هنر نیست حداقل خلاصه نویسی می کردید تا یکی هم حوصلش بشد بخونتش.امیدوارم ناراحت نشید.

  17. تشكرها 5

    مدير اجرايي (04-05-2012), معمار (04-05-2012), آستان جانان (23-01-2013), شهاب منتظر (05-05-2012)

  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط شنل قرمزی نمایش پست ها
    جناب شهاب منتظر:مطالبتون همش از جایی کپی کردید این که زیاد هنر نیست حداقل خلاصه نویسی می کردید تا یکی هم حوصلش بشد بخونتش.امیدوارم ناراحت نشید.

    سلام و عرض ادب.


    ضمن عرض خیرمقدم و تشکّر از انتقاد سازنده و در عین حال کوتاه و ابراز لطفتون باید عرض کنم حضور مبارکتون که بنده هم عرض نکردم دو مطلب فوق COPY & PASTE نیست چرا که اصولاً اگه به مطالب این حقیر دقّت بیشتری هم بفرمایید خواهید دید که غریب به همه ی مطالب این جانب C & P هستند و اتفاقا بر عکس شما به این امر افتخار می کنم.

    در مورد خلاصه هم باید عرض کنم که گاهی خلاصه ی یک مطلب از خود آن مطلب ممکن است طولانی تر باشد لذا اگه نیازی می بینید خلاصه ای از مطالب فوق داشته باشید خودتان زحمت کشیده ضمن مطالعه ی دقیق تر مطلب در یک پست جداگانه به عنوان یک کار تحقیقی تاپیک خلاصه ارائه بفرمایید.

    حسن ختام این مطلب رو یک COPY & PASTE دیگه قرار می دهم هدیه به تمامی مشتاقان C & P:



    *دلیل وجود خدا چیست؟


    داستانی از كرامات امام رضا (علیه السلام)




    حضرت رضا علیه‌السلام در میان دوستان خود بودند که یکی از منکران وجود خداوند تبارک و تعالی از را راه رسید.



    امام به او فرمود: ‌اگر حق با شما باشد، و خدایی در کار نباشد، ما و شما برابریم، و نماز و روزه و زکات و ایمان ما، به ما زیان نخواهد رسانید. اما اگر حق با ما باشد، در این صورت ما رستگاریم و شما زیان‌کار و در هلاکت خواهید بود.


    مرد منکر گفت: به من بفهمان که خدا چگونه است و در کجاست؟‌





    امام رضا علیه‌السلام فرمود: وای بر تو! این راهی که می‌روی غلط است. خدا «چگونگی»‌ را «چگونه» ‌کرد؛ بی‌آنکه او به «چگونگی» ‌توصیف شود و او مکان را مکان کرد بی‌آنکه خود دارای مکان باشد؛ بنابراین ذات پاک خدا با چگونگی و مکان شناخته نمی‌شود و با هیچ ‌یک از نیروهای حس درک نمی‌شود و به هیچ ‌چیزی تشبیه نمی‌گردد.


    مرد گفت: اگر خدا با هیچ ‌یک از نیروهای حس درک نمی‌شود، بنابراین او چیزی نیست.



    امام رضا علیه‌السلام فرمود: وای بر تو! ‌چون نیروهای حسی تو از درک او عاجز هستند، او را انکار کردی؟ ولی ما در عین آنکه نیروهای حسی ما از درک ذات او عاجز است، به او ایمان داریم و یقین داریم که او پروردگار ماست و به هیچ‌ چیزی شباهت ندارد.





    امام رضا علیه‌السلام فرمود: من وقتی که به پیکر خود می‌نگرم، نمی‌توانم در طول و عرض آن چیزی بکاهم یا بیفزایم، زیانها و بدیهایش را از آن دور سازم و سودش را به آن برسانم؛ از همین موضوع تعیین کردم که این ساختمان دارای سازنده‌ای است؛ ازاین‌رو به وجود صانع و سازنده اعتراف کردم




    مرد گفت: به من بگو خدا از چه زمانی بوده است؟‌

    امام رضا علیه‌السلام فرمود: به من خبر بده که خدا از چه زمانی نبوده است، تا من به تو خبر دهم که در چه زمانی بوده است.



    منکر گفت: دلیل بر وجود خدا چیست؟



    امام رضا علیه‌السلام فرمود: من وقتی که به پیکر خود می‌نگرم، نمی‌توانم در طول و عرض آن چیزی بکاهم یا بیفزایم، زیانها و بدیهایش را از آن دور سازم و سودش را به آن برسانم؛ از همین موضوع تعیین کردم که این ساختمان دارای سازنده‌ای است؛ از این ‌رو به وجود صانع و سازنده اعتراف کردم؛ افزون بر آن، گردش سیارات، پیدایش ابرها، وزیدن بادها و سیر خورشید، ماه و ستارگان و نشانه‌های شگفت‌انگیز و آشکار دیگر را که دیدم، دریافتم که این گردنده‌ها گرداننده دارد و این موجودات دارای سازنده و پردازنده است.


    و اینجا دیگر مرد حرفی برای گفتن نداشت!

    بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان



    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 05-05-2012 در ساعت 10:04
    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif


  19. تشكرها 6


  20. Top | #10

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    January 2013
    شماره عضویت
    5044
    نوشته
    1
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    3 بار در 1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط معمار نمایش پست ها


    یکی، پسر پنج سالش رو پیش امام صادق علیه السلام برد گفت: این بچه، من رو کلافه کرده همش می پرسه که خدا رو به من نشون بده .من نتونستم جوابش رو بدم
    امام فرمودند: من به اون یاد میدم و امام بدون اینکه اون بچه متوجه بشه به یکی گفت که لیوانی رو برداره و با آب و شکر یک آب شیرین درست کنه و بیاره وقتی که اوردند به اون بچه دادند تا بخوره وقتی که خورد از اون کوچولو پرسید: چه مزه ای داره؟
    گفت: شیرینه حضرت پرسید:چرا شیرینه؟ اون گفت:حتما قند یا شکر توی اون ریختند امام از اون خواست تا شکر رو نشون بده ولی اون بچه جواب داد: چیزی پیدا نیست امام پرسید: پس از کجا متوجه شدی؟ اون بچه ی باهوش گفت: از مزه اش
    امام به اون آفرین گفت و فرمودند: خدا هم در این عالم حضور دارد و همان لذت هایی که از مشاهده ی کوه‌، دشت، طبیعت، از خوردنی ها و دیگر زیبایی ها می بری بیان گر حضور خالق آنها یعنی خداست که با چشم نمی توان او را دید بنابراین همه ی این نعمت ها و لذت ها از جانب خداست همانطور که شیرینی آب لیوان به سبب وجود شکری است که دیده نمی شود.(
    برگرفته ازکتاب آداب و آفات تربیت کودک و نوجوان)
    سلام و خسته نباشيد
    اين روايت رو متن عربیش رو نمیتونم پیدا کنم . توی ایترنت هم هر چی گشتم پیدا نکردم. شما میتونی زحمت بکشی و متن عربی و سند این روایت رو پیدا کنید؟


  21. تشكرها 3


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi