بهرحال آنسان كه طرح شد يكى از شيوه هاى تبلغى استكبار جلوگيرى ازاقدامات و برنامه هاى سازنده نظام و يا شخصيت هاى دلسوزاز طريق وسايل ارتباط - جمعى بيرونى و با توسل به امكانات انسانى دوران جوامع انقلابى مى باشد. كه دراين زمينه مثال و شواهد فراوانى درانقلابمان وجود داشته است :
طبيعى است كه انتقاد سازنده و دوراز غرض ورزى همواره باعث موفقيت هاى بيشتر و دستاوردهاى اساسى تر مى گردد. آزادى واستقلال جامعه را تضمين مى كند و طبيعتا رشد و شكوفايى و خلاقيت استعدادها را به ارمغان مى آورد. پيامداين ارمغان همان خودكفايى واستقرار و دستيابى به اهداف انقلاب مى باشد. طبيعتا مطرح نبودن اصل انتقاد در جامعه دقيقا به معناى تزلزل در تحقق مفاهيم فوق است . براى جلوگيرى از به وجود آمدن انتقاد سالم ابتدااز طريق افراد داخلى و بااستفاده از افراد بى تقوا يك سلسله انتقادات غيرسالم و مخرب و غرض آلود را مطرح ساخت جو تهمت و شايعه را فراهم آورد. بطوريكه نه تنهاانتقاد سازنده وجود نداشت كه نظام استقرار بيشترى يابد بلكه انتقاد مخرب نيز باعث تضعيف نظام شد. دراين شرايط طبيعتا هر دلسوخته و آگاهى از انتقاد دست كشيد و جامعه از نظرات مسئولين به دور ماند و مسئولين از مشاورت با آگاهان محروم .
توطئه بدين جا ختم نگرديد بلكه رسانه هاى گروهى غرب كه اكثرا صهيونيستها سياستگزارى مى كنند هرانتقاد سازنده مسئولانه اى را در قالب خصمانه اى مطرح ساختند كه مثلا :[رژيم جمهورى اسلامى ايران از لحاظ اقتصادى به بن بست وحشتناكى رسيده است كه مسئولان نظام نسبت به مصرف بى رويه كاغذ براى چاپ پوستر و كتاب و مجله هشدار دادن وانتقاد كردند] و يا[ عدالت اجتماعى و تامين قضايى درايران وجود ندارد چون ( امام ) خمينى در صحبت خود خطاب به مردم گفتند: هيچ احدى حق ندارد با مردم رفتار غير شرعى داشته باشد .
مثال هاى فوق همه و همه از سوى رسانه هاى استكبار مطرح مى شد و فرداى آنروز همان مفاهيم از طريق افراد داخلى نشر مى يافت .