اين انديشه هنوز بر فضاى ذهن بسيارى از انديشوران حاكم است.18 در فضاى فكرى و فرهنگى ايران كسانى كه در اين باره پژوهش داشته اند مانند: دكتر على شريعتى19 علامه محمد تقى جعفرى20 دكتر محمد على اسلامى ندوشن21 و داريوش شايگان22 بر فرق بين فرهنگ و تمدّن تأكيد دارند.
به هر روى واژه تمدّن مانند ديگر دريافتها و دانسته هاى علوم انسانى از دانسته ها و دريافتهاى انتزاعى است كه به سازوارى ديدگاهها تعريفهاى گوناگون براى آن بيان شده است.
بهتر و دقيق تر آن است كه فرهنگ و تمدّن را دو پديده جداى از هم ولى در پيوسته به هم بدانيم به گونه اى كه دوگونه نسبت ميان آنها برقرار است: نخست نسبت زيربنا و روبنا به اين معنى كه فرهنگ مجموعه عوامل انسانى است كه شالوده و زيربناى تمدّن قرار مى گيرد. دوم نسبت اثرپذيرى و اثرگذارى متقابل؛ يعنى همان گونه كه تمدّن دستاورد عينى فرهنگ است در مقابل فرهنگ نيز در متن تمدّن غنا مى يابد و بارور مى شود. به طور دقيق همان نسبتى كه علم با عمل دارد درباره فرهنگ و تمدّن در خور انگار است. از يك سو عمل بر مبناى علم و انديشه و آگاهى استوار مى شود از ديگر سو عالم وقتى در فرايند عمل قرار مى گيرد علم و انديشه او راسخ تر و پويايى و بالندگى بيش تر پيدا مى كند