گوگرد پارسى، كاسه چینى، دیباى رومى، فولاد هندى، آبگینه حلبى وبردیمانى. تكاپوى ذهنى پیرامون این واژگان را یادآورى مى كند شبى را كه سعدى در جزیره كیش مهمان حجره بازرگانى بود با ۱۵۰ شتر بار و ۴۰ بنده خدمتكار. شیخ اجل در باب ششم گلستان جاودانش حكایت مى كند كه آن بازرگان همه شب نیارمید از سخن هاى پریشان گفتن، كه فلان انبازم به تركستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قباله فلان زمین است و... بازرگان در پایان به سعدى مى گوید «سعدیا! سفرى در پیش است. اگر آن كرده شود، بقیت عمر خویش به گوشه اى بنشینم. گوگرد پارسى خواهم بردن به چین كه شنیدم قیمتى عظیم دارد و از آنجا كاسه چینى به روم آرم و دیباى رومى به هند و فولاد هندى به حلب و آبگینه حلبى به یمن و برد یمانى به پارس و زان پس ترك تجارت كنم و به دكانى بنشینم.» كمى تامل در این حكایت گذشته از آنكه پیشینه كهن تجارت در ایران را گوشزد مى كند، نشان مى دهد كه نام و نشان تجارى از قرن ها پیش در اقتصاد آدمیان مطرح بوده است. نام و نشانى كه امروز «برند» خوانده مى شود و تا سخن از حكایت هاى شیخ اجل است، فراموش نكنیم كه «بوستان» و «گلستان» و «سعدى» نیز به نوعى «برند» به شمار مى آیند. برندهایى كه ادبیات پارسى در سالیان پرتعداد گذشته مدیریتى صحیح بر آن داشته، به گونه اى كه جهانى شده و تا تارك ساختمان سازمان ملل هم رفته اند. بى شك مدیریت بر برند، پیش از پیدایش آن آغاز شده و به شرط اصولى بودن حیات همیشگى برند را باعث مى شود.